بازنگری در معانی قرآن

فهرست کتاب

﴿وَجَٰهِدُواْ فِي ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِۦۚ هُوَ ٱجۡتَبَىٰكُمۡ وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖۚ مِّلَّةَ أَبِيكُمۡ إِبۡرَٰهِيمَۚ هُوَ سَمَّىٰكُمُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ مِن قَبۡلُ وَفِي هَٰذَا لِيَكُو

﴿وَجَٰهِدُواْ فِي ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِۦۚ هُوَ ٱجۡتَبَىٰكُمۡ وَمَا جَعَلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلدِّينِ مِنۡ حَرَجٖۚ مِّلَّةَ أَبِيكُمۡ إِبۡرَٰهِيمَۚ هُوَ سَمَّىٰكُمُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ مِن قَبۡلُ وَفِي هَٰذَا لِيَكُونَ ٱلرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيۡكُمۡ وَتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ[الحج: ۷۸]. نامگذاری اسلام و گواهی پیامبرص

خدای تعالی در این آیۀ کریمه فرمان داده است تا مؤمنان در بارۀ خدا به جهاد برخیزند چنان‌که سزاوار جهاد اوست و از راه لطف و امتنان اعلام فرموده که آنان را برگزیده ﴿هُوَ ٱجۡتَبَىٰكُمۡو در دین، برای‌شان سختی و تنگی مقرّر نداشته است. آنگاه ذکر کیش پدر مؤمنان، ابراهیم ÷را به ‌میان آورده و سپس می‌فرماید: ﴿هُوَ سَمَّىٰكُمُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ مِن قَبۡلُ وَفِي هَٰذَا.

در این‌که مرجع ضمیر در هُوَ سَمـاكمخدای تعالی است یا ابراهیم ÷؟ میان مترجمان و مفسّران اختلافی دیده می‌شود که جای شگفتی دارد! زیرا قرینه‌ای که در پی آیۀ شریفه آمده (مِن قَبلُ وَفِی هذا) حلّ مسئله را آسان می‌کند. باوجود این، یکی از مترجمان می‌نویسد: «کیش پدرتان ابراهیم است. او پیش ‌از این شما را مسلمان نامید [۲۶۲]»! (مترجم، ترجمۀ «وَفِی هذا» را از قلم افکنده است). دیگری می‌نویسد: «دین پدرتان ابراهیم را (بپا دارید). او از قبل شما را مسلمان نامید و در این (قرآن) رسول گواه شما باشد [۲۶۳]»! (مترجم، معنای «وَفِی هذا» را که عطف به «مِن قَبلُ» است بدرستی درنیافته). امّا سوّمی برخلاف‌اند و، نوشته است: «(نگهبان) روش (ربّانی) پدرتان ابراهیم، باشید. او بود که از پیش شما را مسلمان نامید و در این (قرآن نیز همان آمده است) [۲۶۴]». و چهارمی همچنین می‌نویسد: «آئین پدرتان ابراهیم .نیز چنین بوده است او بود که قبلاً شما را مسلمان نامید و در این (قرآن نیز همین مطلب آمده است) [۲۶۵]». شگفت آنکه مفسّری مانند ابن‌ زید معنای صحیح آیۀ کریمه را درنیافته و بنابر قول طبری گفته است: «هذا قَولُ إبراهيمَ (هُوَ سَمـاكمُ الـمُسلِمِينَ)» [۲۶۶].

متأسّفانه برخی از این مترجمان محترم و آن‌مفسّر بر جسته، توجّه نداشته‌اند که «هُوَ سَمّاکُم» در پی «هُوَ اجتَباکُم» می‌آید. و مرجع ضمیر در هر دو بخش، یکی ‌است و «فِی هذا» عطف به «مِن قَبلُ» شده و معلوم است که ابراهیم ÷نقشی در فرستادن قرآن‌مجید نداشته زیرا قرآن‌کریم، کلام خداوندی ـ جَلَّ ذِکرُه ـ است نه سخن ابراهیم ÷. هر چند در سورۀ بقره آمده که ابراهیم ÷و اسماعیل ÷از خداوند درخواست نمودند تا از فرزندان ایشان، امّتی مسلمان پدید آید و عرض کردند: ﴿رَبَّنَا وَٱجۡعَلۡنَا مُسۡلِمَيۡنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَآ أُمَّةٗ مُّسۡلِمَةٗ لَّكَ[البقرة: ۱۲۸]. ولی این درخواست نباید مایۀ اشتباه در رجوع ضمیر به خدای تعالی در سورۀ حج شود و قرینۀ «وَفِي هذا» را نادیده انگارند. پس معنای آیۀ شریفه اینست که: .او (خداوند) نام شما را پیش ‌از این و در این قرآن «مسلمین» نهاد. ابوجعفر طبری /در تفسیرش، قول ابن ‌زید را چنین نقد می‌کند:

«وَلا وَجهَ لـمـا قالَ ابنُ زَيدٍ مِن ذلِك، لِأنَّهُ مَعلُومٌ أنَّ إبراهِيمَ ÷لـم يسَمِّ اُمَّةَ مُحَمَّدٍصمُسلِمِينَ فِي القُرآنِ، لِأنَّ القُرآنَ اُنزِلَ مِن بَعدِهِ بِدَهرٍ طَوِيلٍ وَقَد قالَ اللهُ تَعالي ذِكرُهُ: ﴿هُوَ سَمَّىٰكُمُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ مِن قَبۡلُ وَفِي هَٰذَاوَلكنَّ الَّذِي سَمـانَا الـمُسلِمِينَ مِن قَبلِ نُزُولِ القُرآنِ وَفِي القُرآنِ، اللهُ الَّذِي لـم يزَل وَلا يزالُ» [۲۶۷].

یعنی: «سخن ابن ‌زید در این ‌باره، موجّه نیست زیرا که معلوم ‌است ابراهیم ÷امّت محمّد صرا در قرآن، مسلمین نام ننهاد چرا که قرآن پس ‌از گذشت روزگاری در از بعد از ابراهیم ÷نازل شده ‌است و خدای تعالی می‌فرماید: .او شما را پیش ‌از این و در این قرآن، مسلمین نام نهاد. امّا کسی که ما را پیش از نزول قرآن و در این قرآن، مسلمان نامید، خدای ازلی و ابدی است».

نکته‌ای دیگر در آیۀ ۷۸ سورۀ شریفۀ حج میان مفسّران مایۀ گفتگو است که چون فرمود: «ابراهیم پدر شما است» چه معنایی را اراده فرمود؟ قول راجح آنست که: ابراهیم ÷پدر روحانی امّت اسلامی شمرده می‌شود به ‌دلیل آنکه در سورۀ احزاب، خدای تعالی زنان پیامبر اسلام صرا «مادران مؤمنان» شمرده ﴿وَأَزۡوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَٰتُهُمۡ[الأحزاب: ۶]. و معلوم است که خود پیامبر أکرم صهمچون پدر امّت است و به ‌همین قیاس، ابراهیم ÷نیز پدر مسلمین به ‌شمار می‌آید چنان‌که خطاب آیۀ شریفه به عموم مسلمانان است.

سوّمین نکته‌ای که در آیۀ کریمه، لازم به ‌توضیح است گواهی رسول‌ خدا صبر امّت و گواهی امّت بر دیگر مردم است. شیخ طبرسی در تفسیر «مجمع‌البیان» می‌نویسد: «لِيكونَ مُحَمَّدٌ صشَهِيداً عَلَيكم بِالطّاعَةِ وَالقَبول» [۲۶۸](تا محمّد صبر شما، به فرمانبرداری و پذیرفتن دعوتش گواه باشد). صاحب تفسیر المیزان نیز همین معنا را برگزیده و می‌نویسد: «الـمُرادُ بِهِ شَهادَةُ الأعمـال» [۲۶۹](مقصود از این گواهی، شهادت بر اعمال است). ولی این تفسیر با آیات دیگر قرآن نمی‌سازد که نشان می‌دهند پیامبران خدا از اعمال پنهانی مردم آگاهی نداشتند و در روز رستاخیز از این امور اظهار بی‌اطّلاعی می‌کنند مانند آیۀ شریفۀ: ﴿يَوۡمَ يَجۡمَعُ ٱللَّهُ ٱلرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَآ أُجِبۡتُمۡۖ قَالُواْ لَا عِلۡمَ لَنَآۖ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ١٠٩[المائدة: ۱۰۹]. «روزی که خدا، رسولان را گرد می‌آورَد، آنگاه می‌پرسد که چگونه مورد اجابت قرار گرفتید؟ گویند ما را در این باره دانشی نیست تو خود از امور پنهانی آگاهی».

قول دیگری در تفسیر طبری و طبرسی آمده که مفاد آن، با قرآن کریم ساز گاری دارد و نشان می‌دهد که رسول ‌خدا صگواه بر ابلاغ پیام خدا به مردم است نه گواه بر اعمال و نیّات ایشان! ابوعلی طبرسی در این باره می‌نویسد: معناه: لِيكونَ الرَّسُولُ شَهِيداً علَيكم فِي إبلاغِ رِسالةِ رَبِّهِ إلَيكم وَتَكونُوا شُهَداءَ عَلَي النّاسِ بَعدَهُ بِأن تُبلِغُوا إلَيهِم ما بَلَّغَهُ الرَّسُولُ إلَيكم [۲۷۰]یعنی: «مقصود آنست که رسول خدا در ابلاغ پیام خداوندش، بر شما گواه باشد و شما نیز پس از او گواه بر مردم باشید که آنچه را رسول به شما ابلاغ کرد، به آنان برسانید».

***

[۲۶۲] به ترجمۀ قرآن، اثر آقای عبدالمحمّد آیتی بنگرید. [۲۶۳] به ترجمۀ قرآن، اثر آقای داریوش شاهین نگاه کنید. [۲۶۴] به ترجمۀ قرآن، اثر آقای محمّد صادقی تهرانی بنگرید. [۲۶۵] به ترجمۀ قرآن، اثر آقای محمّد مهدی فولادوند نگاه کنید. [۲۶۶] به تفسیر طبری، ج۱۶، ص ۶۴۶ بنگرید. [۲۶۷] به تفسیر طبری، ج۱۶، ص ۶۴۶ بنگرید. [۲۶۸] مجمع‌البیان، ج۱۷، ص۱۳۲. [۲۶۹] المیزان، ج۱۴، ص۴۵۳. [۲۷۰] مجمع البیان، ج۱۷، ص ۱۳۲ مقایسه شود با تفسیر طبری، ج۱۶، ص ۶۲۷ که با کمی تغییر همین معنا را آورده است.