بازنگری در معانی قرآن

فهرست کتاب

﴿أَوَ لَمۡ يَرَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَنَّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ كَانَتَا رَتۡقٗا فَفَتَقۡنَٰهُمَاۖ وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ كُلَّ شَيۡءٍ حَيٍّۚ أَفَلَا يُؤۡمِنُونَ٣٠

﴿أَوَ لَمۡ يَرَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَنَّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ كَانَتَا رَتۡقٗا فَفَتَقۡنَٰهُمَاۖ وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ كُلَّ شَيۡءٍ حَيٍّۚ أَفَلَا يُؤۡمِنُونَ٣٠[الأنبياء: ۳۰]. رتق و فتق در آسمان و زمین!

خدای تعالی دراین آیه از قرآن کریم می‌فرماید: «آیا کسانی که کافر شدند ندیدند که آسمان‌ها و زمین بسته بودند سپس آند و را باز کردیم و(حیات) هر چیز زنده‌ای را از آب مقرّر داشتیم، آیا پس ایمان نمی‌آورند؟».

معنای بسته بودن آسمان و زمین و باز شدن آن‌ها چیست؟ گروهی از مفسّران معاصر گفته‌اند که در آغاز، آسمان‌ها و زمین به یکدیگر متّصل بودند به‌ طوری‌که یک واحد را تشکیل می‌دادند، سپس خدای تعالی اجزاء آن تودۀ واحد را از هم جدا فرمود و نظام منفصلی را از زمین و آسمان، پدید آورد! چنان‌که استاد عبدالکریم خطیب در «التّفسیرالقُرآنی للقرآن» می‌نویسد: «فَالسَّمواتُ وَالأرضُ كانَتا شَيئاً واحِداً... كانَتا رَتقاً أي مُنضَمـا بَعضُها إلي بَعضٍ فَلا سَمـاءَ ولاأرضَ... فَفَتَقناهُما أي فَصَلنا بَعضَها عَن بَعضِ» [۲۵۳]. «آسمان‌ها و زمین، یک چیز بودند... بسته بودند یعنی با یکدیگر پیوند و اتّصال داشتند بنابر این نه آسمان بود و نه زمین!... آنگاه هر دو را باز کردیم یعنی پاره‌ای از آن را از پارۀ دیگر جدا ساختیم».

استاد ابوالأعلی مودودی نیز در تفسیر «تفهیم القرآن» بر این قول رفته و مرقوم داشته است: «ظاهراً مفهومی که از این کلمات بر می‌آید اینست که کائنات در بدو امر به‌ صورت توده‌ای (MASS) بوده است. بعدها (خداوند آن را) به قسمت‌های مختلف منقسم ساخته است» [۲۵۴].

غالب مترجمان فارسی قرآن نیز، آیۀ شریفه را چنان ترجمه نموده‌اند که همین معنا از آن برمی‌آید به‌ گونه‌ای که یکی از ایشان مرقوم داشته است: «... آسمان‌ها وزمین به‌هم پیوسته بودند وما آن‌ها را ازیکدیگر بازکردیم..» [۲۵۵]. دیگری می‌نویسد: «...آسمان‌ها و زمین هردو به‌هم پیوسته بودند و ما آندو را ازهم جدا ساختیم..» [۲۵۶]. سوّمی نوشته است: «... آسمان‌ها و زمین به هم بسته بودند (یکی بودند) وما آنهارا ازیکدیگر شکافتیم..» [۲۵۷]. چهارمی مرقوم داشته: «... آسمان‌ها و زمین هر دو به هم پیوستـه بوده‌اند پس ما آن دو را از هم جـدا ساختیم..» [۲۵۸]. و...

به‌ گمان بعضی این رأی، با تئوری جدید علمی که از تشکیل نظام جهان بحث می‌کند نیز منطبق است و لذا باید آن را مغتنم شمرد! ولی این تفسیر، با مشکلی حل نشدنی روبرو است و از این رو درخور اعتماد نیست و شاهد قرآنی هم ندارد! اشکال مزبور اینست که در این آیۀ شریفه، کافران ملامت شده‌اند که چرا ندیدند (یا ندانستند) که آسمان‌ها و زمین در آغاز آفرینش با یکدیگر متّصل بودند و خداوند آن‌ها را از هم جدا فرمود؟ و بر این مبنا، چرا ایمان نمی‌آورند؟!. (أفلا یُؤمِنُونَ؟) و معلوم است ‌که کافران، علم غیب نداشتند تا بدانند که در آغاز آفرینش، آسمان‌ها و زمین با یکدیگر متّحد و به هم ملتصق بودند! این چه دلیلی است! و چرا باید توقّع داشت یا ادّعا نمود که آن‌ها از آغاز جهان خبر داشتند و از این رو ایشان را درخور ملامت شمرد؟!. مگر نه آنست که تئوری مزبور اخیراً پدید آمده و در عصر پیامبرأکرم صفلاسفه و دانشمندان یونان هم از آن با خبر نبودند تا چه رسد به کفّار جاهل عربستان؟!..

شاید برخی از مترجمان گمان کرده‌اند که در این آیۀ شریفه، روی سخن با کافران عصر ما است! در حالی‌که جملۀ: «أوَ لَم یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا» نشان می‌دهد که قرآن مجید با آوردن فعل ماضی منفی (جحد) ادّعا دارد که پیش از نزول این آیۀ شریفه نیز کافران از بسته بودن و باز شدن آسمان و زمین آگاه و مطّلع بودند! لذا می‌فرماید: آیا کسانی‌که کافر شدند، ندیدند و ندانستند؟ بنابر این، مفهوم آیۀ شریفه باید جُز آن باشد که برخی از مفسّران و مترجمان قرآن بدان گرویده‌اند. آثاری که از مسلمانان صدر اسلام رسیده و ابوجعفر طبری و ابوعلی طبرسی آورده‌اند، نشان می‌دهد که مفسّران قدیم عرب مانند عکرمه و عطیّه و ابن ‌زید عقیده داشتند که مراد از بسته شدن آسمان، نباریدن باران و مقصود از بسته بودن زمین، نروییدن گیاهان بوده است و این، امر محسوسی شمرده می‌شد که عرب بارها آن را دیده بود و می‌دید که در پرتو چه تدبیر شگفتی، آسمان و زمین باز می‌شوند و جهان خرّم و آباد می‌گردد. طبری می‌نویسد: «قالَ ابنُ زَيدٍ: كانَتِ الـسَّمـاءُ رَتقاً لا ينزِلُ مِنهَا مَطَرٌ وكانَتِ الأرضُ رَتقاً لا يخرُجُ مِنها نَباتٌ فَفَتَقَهُمـا اللهُ فَأنزَلَ مَطَرَ السَّمـاءِ وَشَقَّ الأرضَ فَأخرَجَ نَباتَها» [۲۵۹]. «ابن زید گفته است که: آسمان بسته بود، بارانی از آن فرود نمی‌آمد و زمین بسته بود، گیاهی از آن نمی‌رویید، آنگاه خدا هر دو را بگشود و بارانِ آسمان را فرو فرستاد و زمین را شکافت و گیاهش را برآورد».

این معنا در اخبار امامیّه از ابوجعفر باقر ÷نیز گزارش شده است که (در تفسیر آیۀ مزبور) به عَمرو بن عُبَیدِ معتزلی فرمود: «كانَتِ السَّمـاءُ رَتقاً لا تُنزِلُ القِطَرَ وكانَتِ الأرضُ رَتقاً لا تُخرِجُ النَّباتَ فَفُتِقَ السَّمـاءُ بِالقِطَرِ وَفُتِقَ الأرضُ بِالنَّباتِ» [۲۶۰]. «آسمان بسته بود و دانه‌های باران را فرو نمی‌فرستاد و زمین بسته بود و گیاهان را بیرون نمی‌آورد آنگاه آسمان به قطره‌های باران و زمین به گیاهان، باز شدند» [۲۶۱].

شاهد قرآنی این تفسیر را در سورۀ مبارکۀ طارق باید جُست که می‌فرماید:

﴿وَٱلسَّمَآءِ ذَاتِ ٱلرَّجۡعِ١١ وَٱلۡأَرۡضِ ذَاتِ ٱلصَّدۡعِ١٢ إِنَّهُۥ لَقَوۡلٞ فَصۡلٞ١٣ وَمَا هُوَ بِٱلۡهَزۡلِ١٤[الطارق: ۱۱-۱۴].

«سوگند به آسمان بارنده و زمین شکافنده که این (قرآن) گفتاری قاطع است و شوخی ‌بردار نیست»!.

***

[۲۵۳] التّفسیرالقرآنی للقرآن، ج۹، ص۸۶۸. [۲۵۴] تفهیم القرآن، ج۳، ص۲۳۰ (باترجمۀ دکتر آفتاب اصغر). [۲۵۵] ترجمۀ قرآن، اثر آقای ناصر مکارم شیرازی. [۲۵۶] ترجمۀ قرآن، اثر آقای محمّدمهدی فولادوند. [۲۵۷] ترجمۀ قرآن، اثر آقای داریوش شاهین. [۲۵۸] ترجمۀ قرآن، اثر آقای محمّدصادق تهرانی. [۲۵۹] تفسیر طبری، ج۱۶، ص۲۵۸. [۲۶۰] تفسیر المیزان، ج۱۴، ص ۳۰۹ [۲۶۱] با این تفسیر، رابطۀ صدرآیه با ذیل آن یعنی با جملۀ ﴿وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ كُلَّ شَيۡءٍ حَيٍّنیر روشن می‌شود که با گشوده شدن آسمان و بارش باران، مایۀ حیات زندگان (از نبات و حیوان و انسان) فراهم می‌آید.