﴿وَٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ هُوَ ٱلۡحَقُّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِۗ إِنَّ ٱللَّهَ بِعِبَادِهِۦ لَخَبِيرُۢ بَصِيرٞ٣١ ثُمَّ أَوۡرَثۡنَا ٱلۡكِتَٰبَ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَيۡنَا مِنۡ عِبَادِنَاۖ فَمِنۡهُمۡ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ وَمِنۡهُم مُّقۡتَصِدٞ وَمِنۡهُمۡ سَابِقُۢ بِٱلۡخَيۡرَٰتِ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡكَبِيرُ٣٢﴾[فاطر: ۳۱-۳۲]. میراث بران کتاب خدا
در معنای آیۀ سی و دوّم از سورۀ شریفۀ فاطر، مفسّران قرآن آراء گوناگونی آوردهاند. اوّلاً اختلاف نمودهاند که درجملۀ «أورَثنَا الكتابَ» مُراد، کدام کتاب است که خدا آن را به میراث داده؟ ابوجعفر طبری روایتی از ابنعبّاس آورده که: «وَرَّثَهُم كلَّ كتابٍ أنزَلَهُ» [۳۴۵]«خداوند همۀ کتابهایی را که فرو فرستاده، به مسلمانان میراث داده است». طبری، خود این قول را برمیگزیند ولی با اشکالی رو برو میشود که: چگونه مسلمانان وارث همۀ کتابهای آسمانی شدهاند و به آنها عمل میکنند؟ این حکم با واقعیّت سازگار نیست. طبری برای حلّ این مشکل ناگزیر کلمهایرا (برخلاف اصل!) در تقدیر گرفته ونوشته است: إنَّمـا مَعناهُ: «ثُمَّ أورَثنَا الإيمـانَ بالكتابِ [۳۴۶]». یعنی: «معنای آیه اینست که: ایمان به کتب آسمانی را به ایشان میراث دادیم (نه خود کتابها را!)». درحالیکه آیۀ شریفه اساساً بهکتاب آسمانی مسلمین اشارت دارد، نه به عموم کتابهای دینی. چنانکه درآیۀ پیشین (سی ویکم) میفرماید: ﴿وَٱلَّذِيٓ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ هُوَ ٱلۡحَقُّ﴾«وآنچه از این کتاب بهسوی تو وحی کردیم، حقّ است». سپس با الف و لام عهد (الکتاب) میفرماید همین کتاب را به بندگانی که انتخابشان کردیم به میراث دادیم. بنابر این، سخن از میراث کتب سلف در میان نیست بلکه موضوع بحث دربارۀ وحی محمّدی صاست. چیزی که طبری را در اینجا به توهّم افکنده آنست که پساز ذکر وحی نبوی صمیفرماید: ﴿مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ﴾«در حالیکه آنچه را پیش از خود آمده، تصدیق میکند». و این جملۀ حالیّه، سخن اصلی نیست بلکه سخنی ضمنی به شمار میآید که در مواضع گوناگونِ قرآن، پس از ذکر وحی محمّدی صدیده میشود و عنایت اصلی در آیۀ مورد بحث، مربوط به خود کتاب (یعنی قرآن مجید) است (و درک این نکته، با سبک شناسی قرآن، پیوند دارد). بنابر این، الف و لام در «أورَثنَا الكتابَ» برای «جنس» نیامده تا شامل همۀ کتب آسمانی شود. بلکه چنانکه گفتیم الف و لام «عهد» است.
ثانیاً در میان مفسّران دربارۀ جملۀ «الَّذِينَ اصطَفَينا مِن عِبادِنا» اختلاف شده که این بندگان برگزیده، چه کسانند و برای چه امری انتخاب گشتهاند؟ برخی آنان را همۀ امّت اسلامی دانستهاند که برای ایمان به خدا و رسولش از میان اُمَم گوناگون انتخاب شدهاند و وارث قرآنکریم گردیدهاند. گروهی دیگر، آنها را علمای امّت شمردهاند و عدّهای، ایشان را امامان معصوم به شمار آوردهاند.
ما بنابر روش همیشگی، لازم میدانیم تا به خود قرآن کریم برگردیم، به منطوق: ﴿وَمَا ٱخۡتَلَفۡتُمۡ فِيهِ مِن شَيۡءٖ فَحُكۡمُهُۥٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾[الشورى: ۱۰]. «در هر چه اختلاف کردید، حکمش به خدا بازمیگردد» حلّ اختلاف را از قرآن مجید بجوییم. خداوند در سورۀ شریفۀ حجّ درضمن خطابی عمومی به همۀ مسلمانان میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱرۡكَعُواْ وَٱسۡجُدُواْۤ وَٱعۡبُدُواْ رَبَّكُمۡ وَٱفۡعَلُواْ ٱلۡخَيۡرَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ۩٧٧ وَجَٰهِدُواْ فِي ٱللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِۦۚ هُوَ ٱجۡتَبَىٰكُمۡ﴾[الحج: ۷۷-۷۸].
یعنی: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، به رکوع و سجود پردازید و خداوندتان را بندگی کنید و کارهای نیک بجای آرید، باشد که رستگار شوید * و دربارۀ خدا چنانکه سزاوار اوست مجاهدت کنید، او شما را برگزید..».
چنانکه ملاحظه میشود، خدای تعالی دربارۀ همۀ مؤمنان، از امتیاز هُوَ اجتَباکُم(او شما را برگزید) سخن میگوید. پس مؤمنان راستین، همگی از سوی خداوند توفیق یافته و برای مسلمانی برگزیده شدهاند و بنابر مدلول آیۀ ۳۲ از سورۀ فاطر، کتاب خدا را از پیامبر مکرّم صخود، به میراث بردهاند. این نکتهای است که از جمع آیات شریفه فهمیده میشود. و شبیه است به آنچه که خدای تعالی دربارۀ موسی ÷و امّت وی فرمود: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَى ٱلۡهُدَىٰ وَأَوۡرَثۡنَا بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱلۡكِتَٰبَ٥٣﴾[غافر: ۵۳]. یعنی: «موسی را هدایت بخشیدیم و آنکتاب (تورات) را به بنی اسرائیل به میراث دادیم». حدیث مشهور «ثَقَلَین» هم صراحت داردکه پیامبرگرامی اسلام صپیشاز رحلت، کتاب خدا را در میان امّت خود نهاد و به ملکوت اعلی پیوست.
امّا برخی از مفسّران بدون توجّه به شواهد و قرائن مزبور، صرفاً به دلیل اعتماد به روایات ضعیفی که آمده، گفتهاند: این میراث، تنها و تنها به امامان معصوم منتقل شده است و دیگران سهمی از آن ندارند چنانکه شیخ طبرسی در «مجمع البیان» همین قول را برگزیده و مینویسد: «وَالـمَروِي عَنِ الباقِرِ ÷وَالصّادِقِ ÷أنَّهُمـا قالا: هِي لَنا خاصَّةً وَإيانا عُنِي» [۳۴۷]. «روایت شده که امام باقر و صادق عَلَیهِمَاالسَّلام فرمودند: این آیه مخصوص ما است و مقصود، تنها ما هستیم». با آنکه در ذیل آیۀ شریفه، نسبت به وارثان کتاب فرموده است: ﴿فَمِنۡهُمۡ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ وَمِنۡهُم مُّقۡتَصِدٞ وَمِنۡهُمۡ سَابِقُۢ بِٱلۡخَيۡرَٰتِ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾[فاطر: ۳۲]. «برخی از ایشان، به نفس خود ستمگرند و بعضی دیگر از آنها، میانه رو هستند و برخی از آنان به توفیق خدا، در کارهای خیر پیشگامند» و این وصف، درخور امّت اسلامی است، نه سزاوار أئمّۀ معصومین! و از این رو زمخشری در تفسیر «کَشّاف» مینویسد: «هُم اُمَّتُهُ مِنَ الصَّحابَةِ وَالتّابِعِينَ وَتابِعِيهِم وَمَن بَعدَهُم إلي يومِ القِيامَةِ لِأنَّ اللهَ اصطَفاهُم عَلي سائِرِ الاُمَمِ» [۳۴۸]. «آنان، اصحاب پیامبر صو تابعین ایشان و پیروان آنها هستند و کسانی که تا روز رستاخیر خواهند آمد، زیرا که خداوندایشان را بر سایر امّتها برگزید».
شیخ طبرسی برای بیرون رفتن از این مشکل، به نقل از سیّدمرتضی احتمال داده است که ضمیر در «فَمِنهُم» به «عِبادِنا» برگردد، نه به: «الَّذِینَ اصطَفَینا» امّا در آن صورت، پیوند بقیّۀ آیه با آغازش قطع میشود زیرا آیه در وصف کسانی است که وارثان کتابند و اگر موضوع میراث بران را از تتمّۀ آیه جدا کنیم، تقسیم بندگان به سه دسته چندان مناسبتی با اصل بحث ندارد و اگر مقصود، امامان معصوم بودند، شایسته بود که در دنبالۀ آیۀ شریفه تنها از «سابِقِینَ بِالخَیرات» سخن بهمیان آید.
***
[۳۴۵] تفسیر طبری، ج۱۹، ص ۳۶۸. [۳۴۶] تفسیر طبری، ج۱۹، ص ۳۷۳. [۳۴۷] مجمع البیان، ج۲۲، ص ۲۴۳. [۳۴۸] تفسیر کشّاف، ج۳، ص ۶۱۲.