﴿وَكَذَٰلِكَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ مَا كُنتَ تَدۡرِي مَا ٱلۡكِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِيمَٰنُ وَلَٰكِن جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا﴾[الشورى: ۵۲]. مقصود از روح در این آیه چیست؟
در این آیۀ کریمه از «روحی» سخن به میان آمده که برای وحی بهسوی پیامبر اسلام صارسال شده است. مفسّران قرآن کریم دربارۀ روح مزبور، اقوال مختلفی آوردهاند. یکی آنکه مقصود از آن، خود قرآن است چنانکه برخی از قدمای اهل تفسیر مانند قَتاده و جُبّائی بر این قول رفتهاند و گفتهاند: «مَعناهُ القُرآنُ لِأنَّهُ يهتَدي بِهِ فَفِيهِ حَياةٌ مِن مَوتِ الكفرِ» [۳۷۲]«معنای این روح، همان قرآن است زیرا که با آن هدایت صورت میپذیرد و در آن، حیات روحانی از مرگِ کفر وجود دارد». زمخشری در کشّاف نیز بر این قول رفته و مینویسد: «يريدُ ما اُوحِي إلَيهِ لِأنَّ الـخَلقَ يحيونَ بِهِ في دينِهِم كمـا يحيي الـجَسَدُ بِالرُّوح» [۳۷۳]«مراد، چیزی است که به پیامبر وحی شده زیرا که مردمان در دین خود به وسیلۀ آن حیات پیدا میکنند چنانکه پیکر آدمی با روح زنده میشود».
قول دوّم، سخنی است که شیخ طبرسی در تفسیر «جوامعُ الجامِع» نقل نموده که: «هُوَ مَلَك أعظَمُ مِن جِبرِئيلَ ومِيكائِيلَ كانَ مَعَ رَسولِ اللهِ ص» [۳۷۴]«آن روح، فرشتهای است بزرگتر از جبرئیل و میکائیل که با رسولخدا صهمراه بوده است». و در تفسیر «مجمعالبیان» آن را به ابوجعفر باقر ÷و ابو عبدالله صادق ÷نسبت میدهد [۳۷۵]و صاحب تفسیر «المیزان» نیز در برابر آلوسی صاحب تفسیر «روحالمعانی» از اینقول جانبداری مینماید [۳۷۶].
قول سوّم از حسن بصری گزارش شده که گفته است: مراد از «روحاً مِن أمرِنا» رحمت خدای تعالی است (قال: رحمةً مِن أمرنا [۳۷۷]. ولی هیچ یک از این اقوال، گواه قرآنی ندارد و بر اثر تدبّر در آیات شریفه اثبات نمیگردد. آنچه از خود قرآن فهمیده میشود آنست که پیش از این آیۀ مبارکه، خدای تعالی از سه طریق، سخن گفتن خود را با بشر یاد میفرماید، چنانکه میخوانیم: ﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ ٱللَّهُ إِلَّا وَحۡيًا أَوۡ مِن وَرَآيِٕ حِجَابٍ أَوۡ يُرۡسِلَ رَسُولٗا فَيُوحِيَ بِإِذۡنِهِۦ مَا يَشَآءُ﴾[الشورى: ۵۱]. «هیچ بشری را نسزد که خدا با او سخن گوید مگر از راه وحی، یا از پَسِ پرده، یا رسولی را میفرستد تا وی هرچه را که خدا میخواهد با اجازۀ او وحی کند». آنگاه در آیۀ بعد بلافاصله میفرماید: ﴿وَكَذَٰلِكَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ﴾«و این چنین به سوی تو وحی کردیم» یعنی وحی تو از راه سوّم که فرستادن رسول به سویت باشد، صورت پذیرفته است چنانکه این حقیقت را بارها در قرآن مجید یاد فرموده و از نزول وحی بهوسیلۀ رسول یا واسطهای بر پیامبراسلام صسخن گفته است. به عنوان نمونه میفرماید: ﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِيلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ١٩٢ نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِينُ١٩٣ عَلَىٰ قَلۡبِكَ لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ١٩٤﴾[الشعراء: ۱۹۲-۱۹۴]. یعنی: «همانا این قرآن، فرو فرستادۀ خداوند جهانیان است. آن را روح الأمین بر قلب تو نازل کرد تا از هشدار دهندگان باشی». از این واسطه، در قرآن کریم گاهی به «روحُ القُدُس» تعبیر شده: ﴿قُلۡ نَزَّلَهُۥ رُوحُ ٱلۡقُدُسِ مِن رَّبِّكَ﴾[النحل: ۱۰۲]. وگاهی اورا «جبریل» خوانده است: ﴿قُلۡ مَن كَانَ عَدُوّٗا لِّـجِبۡرِيلَ فَإِنَّهُۥ نَزَّلَهُۥ عَلَىٰ قَلۡبِكَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾[البقرة: ۹۷]. و گاهی وی را «رسول کریم» وصف فرموده: ﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ كَرِيمٖ١٩ ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي ٱلۡعَرۡشِ مَكِينٖ٢٠﴾[التكوير: ۱۹-۲۰]. و همۀ این اوصاف گوناگون در توصیف همان پیک وحی است که بهسوی پیامبرصفرستاده میشد و روحی که در سورۀ شوری از آن یاد فرموده نیز جُز همین پیک امین إلهی (یا روح الأمین) کسی نیست. این چیزی است که از خود قرآن مجید فهمیده میشود چنانکه در آیۀ ۱۵ از سورۀ شریفۀ مؤمن نیز بهتصریح میفرماید: ﴿يُلۡقِي ٱلرُّوحَ مِنۡ أَمۡرِهِۦ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِ﴾[غافر: ۱۵]. در اینجا نکتهای ادبی وجود دارد که غفلت از آن، فهم جملۀ ﴿أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ رُوحٗا﴾[الشورى: ۵۲]. را دشوار مینماید. در زبان عرب گاهی آلت یا واسطۀ فعل را بهجای مفعول مطلق که مصدر باشد، میآورند. مثلاً به جای آنکه بگویند: «ضَرَبتُهُ ضَربَةَ سَوطٍ» (او را به واسطۀ تازیانه زدم) میگویند: ضَرَبتُهُ سَوطاً! چنانکه سیوطی در شرح بر «جمع الجوامع» آورده است [۳۷۸]. در آیۀ شریفۀ مورد بحث نیز همین قاعده معمول شده و معنای ﴿أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ رُوحٗا﴾آنست که: به واسطۀ روح برتو وحی کردیم. و چنانکه دانستیم این روح یا واسطه، همان جبریل ÷است نه شخص دیگر.
***
[۳۷۲] تفسیر مجمع البیان، جزء ۲۴، ص۶۶. [۳۷۳] تفسیر کشّاف، ج۴، ص ۲۳۴. [۳۷۴] تفسیر جوامع الجامع، ج۴، ص۵۷. [۳۷۵] تفسیر مجمع البیان، جزء ۲۴، ص۶۶. [۳۷۶] تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۸۳ [۳۷۷] تفسیر طبری، ج۲۰، ص۵۴۲. [۳۷۸] «قال: والآلَةُ نَحوُ ضَرَبتُهُ سَوطاً ورَشَقتُهُ سَهمـاً والأصلُ: ضَربَةَ سَوطٍ وَرَشقَةَ سَهمٍ وَيطَّرِدُ فِي جَميعِ أسمـاءِ آلاتِ الفِعلِ»(رجوع شود به کتاب: هَمعُ الهَوامِع فی شرح جمع الجوامع، اثر جلالالدّین سیوطی، ص۱۸۸).