﴿وَعَلَّمَ ءَادَمَ ٱلۡأَسۡمَآءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمۡ عَلَى ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ فَقَالَ أَنۢبُِٔونِي بِأَسۡمَآءِ هَٰٓؤُلَآءِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٣١﴾[البقرة: ۳۱]. خداوند چه نامهایی را به آدم ÷آموخت؟
پس از آنکه فرشتگان در پیشگاه حقّ ـ جَلَّ و علا ـ عرضه داشتند: «آیا کسی را در زمین میگماری که به تباهی در آن میپردازد و خونها میریزد؟!. و ما تو را منزّه میشماریم و ستایش و تقدیس میکنیم». خدای تعالی فرمود: ﴿إِنِّيٓ أَعۡلَمُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾«من میدانم چیزی را که شما نمیدانید»! و این پاسخی سربسته به درخواست فرشتگان بود و همین اندازه نشان میداد که رازی در آفرینش آدمیان وجود دارد که فرشتگان ازآن بیخبرند، هرچند خداوند سبحان سخن ایشان را در تباهکاری و خونریزی انسان نیز ردّ نفرمود ولی از محدودیّت آگاهی آنان از حکمت آفرینش انسان و سرّ خلقت آدمیان خبر داد و این پاسخی در حدّ اجمال بود که شایستگی داشت به تفصیل رود و ازآن پرده برداشته شود. پس خدای تعالی همۀ أسماء را به آدم ÷آموخت. امّا اینکه اسماء مزبور، نامهای چه اشیاء یا اشخاصی بودند؟ درمیان مفسّران اختلاف نظر دیده میشود. برخی از تفاسیر دراین باره، سه قول آوردهاند چنانکه شیخ ابوالفتوح رازی در تفسیر «روح الجنان» مینویسد:
«خلاف کردند در اینکه این نامها چه بود؟ ربیع اَنَس گفت: نام فرشتگان بود. بعضی دیگر گفتند: نام فرزندان او بود و این قول عبدالرَّحمن زید است. عبدالله عبّاس گفت: اسماء اجناس بیاموخت او را كالـجِنِّ والإنسِ والبَقَرِ والغَنَمِچون آدمی و پری و گاو گوسفند [۴۸]»!.
آلوسی بغدادی در تفسیر «روح المعانی» دو احتمال دیگر را نیز آورده که مراد از اسماء مورد بحث «اسماء الله» یا اسماء ستارگان بوده است [۴۹].
در کتب روایی شیعه از امام ابوعبدالله صادق ÷آوردهاند که فرمود: «إنَّ اللهَ تَبارَك وَتَعالي عَلَّمَ آدَمَ ÷أسمـاءَ حُجَجِ اللهِ كلِّها...» [۵۰]«خدای تعالی نامهای همۀ حجّتهای خودرا به آدم ÷آموخت». پس رویهمرفته شش قول در تفسیر اسماء گزارش شده است.
امّا با توجّه بدین نکته که خدای تعالی در مقام توضیح و پاسخگویی به فرشتگان، اسماء را به آدم ÷آموخت، همۀ اقوال (جُز قول دوّم و ششم) بیاعتبار میشوند، چرا که آموزش نامهای خداوند و ملائکه (که فرشتگان آنها را میدانستند) و ستارگان و گاوان و گوسپندان... هیچ مناسبتی با حلّ مشکل فرشتگان نداشت و اگر دانستن نامهای أخیر فضیلتی به شمار میآمد، فرشتگان هم مستعد بودند تا از آن فضیلت بر خوردار گردند و آنها را از خداوند ـ تبارک و تعالی ـ فرا گیرند هم چنانکه از آدم، نامهای مورد بحث را فرا گرفتنـد [۵۱]. آیا دانستن نام اشیاء، پاسخ این پرسش شمرده میشد که فرشتگان گفتند: ﴿أَتَجۡعَلُ فِيهَا مَن يُفۡسِدُ فِيهَا وَيَسۡفِكُ ٱلدِّمَآءَ﴾و آیا با دانستن چند نام (ستاره و مرغ و درخت...) لازم میآمد که تا فرشتگان در برابر آدم ÷سجده کنند؟!. از این گذشته، با رجوع به آیات کریمه در مییابیم که نامهای مزبور، اسماء اشخاص بودهاند، نه اسماء اشیاء! (و مگر نه اینکه فرشتگان نیز دربارۀ اشخاص مشکل داشتند نه اشیاء!) چنانکه میفرماید: ﴿ثُمَّ عَرَضَهُمۡ عَلَى ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ فَقَالَ أَنۢبُِٔونِي بِأَسۡمَآءِ هَٰٓؤُلَآءِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ﴾[البقرة: ۳۱]. «سپس ایشان را به فرشتگان نشان داد [۵۲]و گفت که مرا از نامهای این اشخاص خبر دهید اگر در ادّعای خود راستگویید!» ضمیر «هُم» و نیز اسم اشارۀ «هؤُلاء» در زبان عرب اصلاً برای موجودات عاقل (ذوی العقول) بکار میروند، نه برای دشت و کوه و گاو و گوسفند! و اگر در جایی از قرآن کریم مجازاً و برخلاف اصل، استعمال شدهاند با قرینهای روشن همراهند. پس اقوال مزبور، گمان آلود و بیدلیل بوده بلکه با ظاهر آیۀ شریفه مخالفت دارند، هر چند اکثر مفسّران بر آنها اعتماد کردهاند!.
أمّا قول دوّم و چهارم از این عویصات و اشکالات برکنارند. بنابر قول ابن زید [۵۳]، خدای تعالی اسماء همۀ فرزندان آدم را بدو آموخت تا به فرشتگان خبر دهد. معنای این سخن آنستکه خداوند نسلی را (از طریق آدم÷) به فرشتگان معرّفیکرد که مورد اعتراض کلّی آنها قرار گرفته بودند و نتیجۀ این معرّفی، چنان شد که فرشتگان دانستند از میان فرزندان آدم ÷پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان بسیاری پدید خواهند آمد، همان بندگانی که از تبه کاری و فساد در زمین دوری میگزینند و در راه تقدیس خداوند ـ تعالی شأنُه ـ و ترویج آئین وی و اقامۀ عدل و قسط به مجاهدات فراوان و فدا کاریهای شگفتآور دست میزنند و به اعمال و رفتاری روی میآورند که از نظر فرشتگان پنهان مانده بود و این غفلت، مایۀ اعتراض کلّی آنان را بر نسل آدم ÷فراهم آوَرد.
تفسیر ما، هنگامی اوج میگیرد که بتوانیم الف و لام را در «الأسماء» برای عهد (و نه جنس) در نظر آوریم و نامها را همان اسامی حجّتهای خداوند از نیکان و صالحان بدانیم (چنانکه در قول امام صادق ÷آمده است) زیرا که هدف اصلی از معرّفی بنی آدم به فرشتگان، شناسایی برجستگان و اصلاحگران بشر بوده است، کسانی که با حضور آنها، بشریّت ممتاز و ارزشمند میشود. نکتۀ در خور یاد آوری اینست که در دنیا باغبانان به قصد پدید آمدن گلهای زیبا و معطّر بذر افشانی میکنند و در عین حال میدانند که خارهایی نیز در باغستان ایشان به ظهور میرسند. أمّا ارزش گلها آن چنان در نظر آنان والا و پر أهمّیّت است که پیدایش خارها را نادیده میگیرند به ویژه اگر بدانند که خارها در پرورش گلها اثر مثبت دارند. باغبان جهان نیز کاملاً میداند که مفسدان و ستمگرانی به همراه نیکان و صالحان در زمین پدید میآینـد ولی بدون اینکه خود بخواهند، راه مبارزه با زشتیها و بدیهـا را به روی نیکان میگشایند و بدین وسیله، موجب ترقّی و تکامل آنان میگردند. از این رو باغبان فرزانۀ هستی، پدید آمدن نسل بشر را با همۀ زیباییها و زشتیهایش تصویب فرموده است. چنانکه فرمود: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوّٗا مِّنَ ٱلۡمُجۡرِمِينَۗ وَكَفَىٰ بِرَبِّكَ هَادِيٗا وَنَصِيرٗا٣١﴾[الفرقان: ۳۱]. «و بدینگونه برای هر پیامبری، دشمنی از مجرمان را گماردیم و همان بس که خداوندت رهنما و یاور باشد». این نکتهای بود که فرشتگان از آن غفلت داشتند و به وسیلۀ نخستین انسان برگزیده یعنی آدم ÷از آن آگاهی یافتند و اعتراض خود را به نسل آدمی پس گرفتند [۵۴].
***
[۴۸] تفسير ابوالفتوح رازی، ج۱، ص ۸۴ [۴۹] روح المعاني، ج۱، ص ۲۱۹ [۵۰] كمـال الدّين وتمام النّعمة، تأليف محمّد بن علی بن بابويه، ص ۱۴. [۵۱] اشاره بدانچه فرمود: فَلَمّـا أنبَأهُم بِأسمـائِهِم... [۵۲] نشان دادن نسل آدم به فرشتگان بنا بر روایت، درصورت «اشباح نورانی» بوده است: عَرَضَ أشباحَهُم وهُم أنوارٌ فِي الأظِلَّة(تفسیر البرهان، ج۱، ص ۷۳ ). [۵۳] عبدالرَّحمن زید، فرزند زید بن اسلم (از مفسّران و فقهای مدینه) بوده و آراء تفسیری وی را طبری در «جامع البيان» آورده است. [۵۴] سجدۀ فرشتگان دربرابر آدم ÷نشانۀ پس گرفتن اعتراض مزبور بوده است.