﴿قَالَ يَٰٓإِبۡلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِيَدَيَّۖ أَسۡتَكۡبَرۡتَ أَمۡ كُنتَ مِنَ ٱلۡعَالِينَ٧٥﴾[ص: ۷۵]. دست خدای سبحان!
کلمۀ «ید» و جمع آن «أیدی» بارها در قرآن کریم بکار رفته و حتّی به خدای تعالی نسبت داده شده است ولی این نسبت برای خداوند به نحو «مَجاز» آمده و هیچ مفسّری لاأقلّ در پارهای از موارد، نتوانسته مجاز بودن آن را انکار نماید. مثلاً همه میدانیم که خداوند، فرمانروای عالم است ولی قرآن مجید میفرماید: ﴿بِيَدِهِ ٱلۡمُلۡكُ﴾[الملك: ۱]. یعنی: «فرمانروایی بهدست اوست». در اینجا دست، به معنای قدرت بکار رفته و فرمانروایی بر جهان در قدرت خدای تعالی است. در سورۀ شریفۀ صاد که آیهای از آن مورد بحث ما قرار دارد، دو بار کلمۀ «دستها» استعمال شده که به اتّفاق مفسّران در معنای قوّت و قدرت آمدهاند چنانکه میفرماید: ﴿وَٱذۡكُرۡ عَبۡدَنَا دَاوُۥدَ ذَا ٱلۡأَيۡدِ﴾[ص: ۱۷]. یعنی: «بندۀ ما داود را بهیاد آر که دارای دستها [۳۵۴](توانمندیها) بود». همچنین در آیۀ ۴۵ میخوانیم: ﴿وَٱذۡكُرۡ عِبَٰدَنَآ إِبۡرَٰهِيمَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ أُوْلِي ٱلۡأَيۡدِي وَٱلۡأَبۡصَٰرِ٤٥﴾[ص: ۴۵]. بندگان ما ابراهیم و اسحق و یعقوب را به یاد آر که دارای دستها و دیدگان (توانمندیها و بینشها) بودند. روشن است که تعبیر «ذَا الأید» و «اُولِی الأیدِی» در این آیات را نمیتوان به معنای داشتن عضو مخصوص تفسیر نمود زیرا آیات شریفه در مقام تکریم پیامبران مزبور آمدهاند در حالیکه کافران و مخالفان خدا نیز از داشتن دستها و دیدگان بینصیب نبوده و نیستند.
قرآن کریم گاهی امر خلقت را به دستان خدا مربوط دانسته و مثلاً میفرماید: ﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّا خَلَقۡنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتۡ أَيۡدِينَآ أَنۡعَٰمٗا﴾[يس: ۷۱]. یعنی: «آیا آنان ندیدهاند که ما از آنچه دستانمان ساخته است برای ایشان چهار پایانی آفریدهایم؟». ولی در جای دیگر، آفرینش انواع جانداران (و از جمله چهار پایان) را به قدرت خداوند نسبت میدهد و میفرماید: ﴿وَمِنۡهُم مَّن يَمۡشِي عَلَىٰ رِجۡلَيۡنِ وَمِنۡهُم مَّن يَمۡشِي عَلَىٰٓ أَرۡبَعٖۚ يَخۡلُقُ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٤٥﴾[النور: ۴۵]. یعنی: «... از انواع جنبندگان، چهار پایانند، خدا هر چه را میخواهد میآفریند همانا که خدا بر هر چیز قدرتمند است». با توجّه بدانچه گفتیم مفهوم آیۀ ۷۵ سورۀ صاد، روشن میشود که خدای سبحان دربارۀ آدم ÷به ابلیس میفرماید: «ای ابلیس! چه چیز تو را بازداشت که برای آنچه به دو دست خودم آفریدم، سجده نکنی؟...» تعبیر «دو دست» گروهی را به گمان افکنده که خدای سبحان همچون آدمیان، دارای دو دست است! ابن قیّم در تفسیرش بر همین قول رفته و مینویسد:
«فَلا يحتَمِلُ «خَلَقتُ بِيدَي» مِنَ الـمَجازِ ما يحتَمِلُهُ «عَمِلَت أيدِينا» فَإنَّ كلَّ أحَدٍ يفهَمُ مِن قَولِهِ «عَمِلَت أيدِينا» ما يفهَمُهُ مِن قَولِهِ: عَمِلنا وَخَلَقنا، كمـا يفهَمُ ذلِك مِن قَولِهِ: «بِمـا كسَبَت أيدِكم» وَأمّا قَولُهُ «خَلَقتُ بِيدَي» فَلَو كانَ الـمُرادُ مِنهُ مُجَرَّدَ الفِعلِ لَم يكن لِذِكرِ اليدِ بَعدَ نِسبَةِ الفِعلِ إلَي الفاعِلِ مَعني فَكيفَ وَقَد دَخَلَت عَلَيها الباءُ؟ فَكيفَ إذا ثُنِيت» [۳۵۵]؟.
یعنی: «احتمال نمیرود که «خَلَقتُ بِیَدَیَّ» معنای مجازی داشته باشد چنانکه در «عَمِلَت أیدِینا» احتمال مجاز وجود دارد، زیرا هر کس از «عَمِلَت أیدِینا» همان مفهوم عمل کردیم و آفریدیم را میفهمد چنانکه از آیۀ «بِما کَسَبَت أیدِیکُم» آن را در مییابد. أمّا این سخن که فرمود: «خَلَقتُ بِیَدَیَّ» اگر مراد تنها عمل آفرینش بود، ذکر دست پس از نسبت فعل به فاعل، دیگر معنایی نداشت با اینکه حرف «باء» بر کلمۀ «یَد» داخل شده و با وجود آنکه واژۀ «یَد» به صورت مثنّی آمده است»!.
چنانکه ملاحظه میشود ابن قیّم پذیرفته است که نسبت دستها برای خدای سبحان در آیۀ «عَمِلَت أیدِینا» نسبتی مجازی است (و به معنای قدرت آمده) ولی این مفهوم را برای «خَلَقتُ بِیَدَیَّ» نمیپذیرد. و أمّا پاسخ از اشکالهای او اینست که در سورۀ شریفۀ «ذاریات» خدای تعالی میفرماید: ﴿وَٱلسَّمَآءَ بَنَيۡنَٰهَا بِأَيۡيْدٖ﴾[الذاريات: ۴۷]. یعنی: «آسمان را با دستان ساختیم» در این آیۀ کریمه اوّلاً ذکر دستها پساز نسبت فعل به فاعل (بَنَینا) آمده است و ثانیاً حرف «باء» بر کلمۀ أیدی داخل شده (بِأیدٍ) درحالیکه همۀ مفسّران سَلَف (که ابن قیّم آراء آنها را قبول دارد) کلمۀ «بِأیدٍ» را در این آیۀ شریفه مجاز دانسته و بهمعنای «بِقُوَّةٍ» تفسیر کردهاند چنانکه ابوجعفر طبری در تفسیرش از ابن عبّاس و مجاهد و قَتاده و منصور و ابن زید و سُفیان گزارش نموده و از هیچکس خلاف آن را نقل نکرده است و خود نیز همین قول را میپسندد [۳۵۶]. مسئلهای که باقی میماند بکار بردن واژۀ «یَد» به صورت مثنّی است که آنهم شاهد قرآنی دارد چنانکه میفرماید: ﴿بَلۡ يَدَاهُ مَبۡسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيۡفَ يَشَآءُ﴾[المائدة: ۶۴]. یعنی: «بلکه دو دست او باز است و هرگونه که بخواهد میبخشد» و در این آیه نیز صنعت مجاز بهکار رفته و برای نشان دادن کثرت بخشش خداوند، تعبیر «یَداهُ مَبسُوطَتان» را بهمیان آورده است چنانکه در آیۀ دیگر فرمود: ﴿وَلَا تَجۡعَلۡ يَدَكَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبۡسُطۡهَا كُلَّ ٱلۡبَسۡطِ﴾[الإسراء: ۲۹]. یعنی: «دستت را بسته برگردنت مگذار و آن را به کلّی باز مکن [۳۵۷]» امّا اصرار بر جمود در ظواهر، موجب میشود که آیات شریفۀ دیگر نیز که ذکر «دستها» در آنها آمده، حمل بر ظاهر گردند و در آن صورت، میان «دو دست» و «دستها» تباین پیش میآید، مگر ممکن است کسی که دو دست دارد درعینحال، چند دست داشته باشد؟!. از همین رو برخی از مفسّران علّت ذکر دو دست را در آیۀ ۶۴ از سورۀ مائده چنین تفسیر نمودهاند که: «(بَل يَداهُ مَبسُوطَتانِ) مُبالَغَةٌ فِي الوَصفِ بِالـجُودِ وَثَنَي اليدَ لِإفادَةِ الكثرَةِ إذ غايةُ ما يبذُلُهُ السَّخِي مِن مالِهِ أن يعطِي بِيدَيهِ» [۳۵۸]. یعنی: «(بلکه دو دست او باز است) مبالغه در وصف خدای تعالی به لحاظ بخشش او است و دست را مثنّی آورده برای افادۀ کثرت زیرا نهایت بخششِ سخاوتمند از مالش، آنست که با دو دست خود آن را به کسی عطا (پیشکش) کند».
همینمعنا در آیۀ ۷۵ از سورۀ صاد ملاحظه میگردد و هنگامیکه میفرماید: ﴿خَلَقۡتُ بِيَدَيَّ﴾«به دو دست خودم او را آفریدم» این مفهوم متبادر میشود که در خلقت آدم ÷، واسطهای (چون پدر و مادر) در کار نبوده و خدای تعالی خود، او را با کمال قدرتش به وجود آورده است به ویژه با توجّه به آیۀ کریمۀ ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞ﴾[الشورى: ۱۱]. که خداوند را از مشابهت با مخلوقات منزّه باید شمرد. اگر ما بخواهیم در همه جا اصرار بر جمود در ظواهر داشته باشیم، معلوم نیست با آیۀ شریفۀ: ﴿لَا تُقَدِّمُواْ بَيۡنَ يَدَيِ ٱللَّهِ﴾[الحجرات: ۱]. چه باید کنیم؟ میان دو دست خدای سبحان کجا است که نباید از آن پیشی گرفت؟!. آیا معنای آیۀ کریمه این نیست که از حکم خدا پیشی نگیرید؟.
***
[۳۵۴] هر چند«أید» بهمعنای دستان آمده است ولی «ذَا الأید» را گروهی به معنای «ذَا القُوّة» آوردهاند و آن را به معنای جمع نگرفتهاند ولی به هر صورت چون کلمۀ مزبور از لفظ «ید» به معنای دست ساخته شده همگی اتّفاق دارند که معنای مجازی به خود گرفته است چنانکه ابوعبیده در کتاب مجازات القرآن (ج۲، ص۱۷۹) از آن یاد کرده است. [۳۵۵] تفسیر القیّم، اثر محمّد بن أبیبکر بن قیّم، ص ۴۵۴. [۳۵۶] به تفسیر جامعالبیان طبری، ج۲۱، ص۵۴۵ و ۵۴۶ نگاه کنید. [۳۵۷] بسته بودن دست، کنایه از بُخل و گشاده بودن آن، کنایه از کثرت بخشش است (که امساک و افراط در آن برای بندگان جایز نیست). [۳۵۸] تفسیر الجلالین، ج۱، ص ۱۰۶.