﴿فَلَمۡ تَقۡتُلُوهُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ قَتَلَهُمۡۚ وَمَا رَمَيۡتَ إِذۡ رَمَيۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ﴾[الأنفال: ۱۷]. فعل خدا و فعل رسول
این آیۀ کریمه در میان مفسّران فِرَق اسلامی، محلّ گفتگو و تفاوت آراء قرار گرفته است. در عین حال، مفسّران اتّفاق نظر دارند که این آیه از ماجرایی در غزوۀ بدر سخن میگوید. در آن جنگ، رسولخدا صمشتی خاک را بر گرفت و بهسوی سپاه دشمن افکند و فرمود: شاهَتِ الوُجُوه(این چهرهها زشت باد). در پی این حادثه بلافاصله طوفانی شدید از خاک و شن برخاست و خاک را بر سر و چشم دشمن فروریخت و مؤمنان فرصت یافتند تا بر دشمن بتازند و صفوفشان را در هم شکنند چنانکه ابوجعفر طبری و ابوعلی طبرسی و دیگران در تفاسیر خود گزارش نمودهاند [۱۵۹]. در سورۀ شریفۀ انفال که از حوادث غزوۀ بدر سخن رفته است از رویداد مزبور با «اشاره» یاد شده چنانکه اسلوب قرآن کریم در حکایت از حوادث صدر اسلام چنین است. آنگاه در میان آیات سورۀ انفال میفرماید: «پس شما آنان را نکشتید ولی خدا آنها را کشت و تو آنگاه که (مشتی خاک را) افکندی، نیافکندی ولی خدا افکند»! در تفسیر این عبارت قرآنی، مفسّران فِرَق، هر کدام (موافق با مذهب کلامی خود) سخنی خاص آوردهاند. اشاعره که همۀ افعال بشر را از نیک و بد، به خدای سبحان نسبت میدهند و آفریدۀ بلاواسطۀ خدا میشمرند، گفتهاند: آیۀ شریفه دلالت دارد بر اینکه ثبوت فعل برای غیر خدا، امری مجازی است و فاعل حقیقی در همۀ افعال، خدا است و بس! چنانکه ابنمنیر در حاشیۀ کشّاف مینویسد: «أنّ اللهَ أثبَتَ الفِعلَ لِلخَلقِ وَنَفاهُ عَنهُم وَلا مَحمِلَ لِذلِك إلّا أنَّ ثُبُوتَهُ لَهُم مَجازٌ وَالفاعِلُ الـخالِقُ حقيقةً هُوَ اللهُ تَعالى» [۱۶۰]. «خداوند ـ در این آیه ـ فعل را برای خلق اثبات فرموده و سپس از ایشان نفی کرده است و این کار را بر هیچ چیزی نمیتوان حمل کرد جُز آنکه گفته شود ثبوت فعل برای خلق، امری مجازی است و فاعل و آفرینندۀ حقیقی افعال، خدای تعالی است». معتزلیها که به آزادی اراده و اختیار بشر قائلند و افعال وی را به خود او نسبت میدهند در تفسیر آیۀ شریفه گفتهاند که: چون خدای تعالی خاک را به دیدگان دشمن فرو برد از این رو فعل مزبور را به خود نسبت داد همانطور که اصل عمل را در عبارت آیه، به رسولش منسوب فرمود. چنانکه قاضی عبدالجبّار معتزلی در کتاب «تَنزیهُ القُرآنِ عَنِ المَطاعِن» آورده است: «أنَّهُ صكانَ يرمي يومَ بَدرٍ وَاللهُ تَعالي بَلَغَ بِرَميتِهِ الـمُقاتِلَ فَلِذلِك أضافَهُ تَعالى إلى نَفسِهِ كمـا أضافَ الرَّميةَ أوّلاً إلَيهِ» [۱۶۱]«پیامبر صدر روز بدر مشتی از خاک را بر گرفته بهسوی دشمن افکند و خدای تعالی آن را به جنگاوران دشمن رسانید از این رو خداوند، فعل مزبور را به خود نسبت داد چنانکه در آغاز کلام آن را به پیامبر صمنسوب داشت». و با این تفسیر، فعل خدا را از فعل بشر تفکیک نموده است. در برخی از تفاسیر شیعه چون تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی میخوانیم که: «حقّ تعالی این فعل را اضافه با خود کرد از آنجا که توفیق و تسدید و تسبیب و تأیید از او بود. [۱۶۲]» و این قول را میتوان میان رأی اشاعره و مفوّضه دانست که مفهوم «الأمرُ بَینَ الأمرَین» را بیاد میآورد.
صوفیان معنای آیۀ شریفه را به مقام اتّحاد یا جمع حمل کردهاند. عبدالرّزّاق کاشانی در «شرح منازل السّائرین» مینویسد: «قالَ اللهُ تَعالى: وَما رَمَيتَ إذ رَمَيتَ وَلكنَّ اللهَ رَمى. وجه الاِستِشهادِ بِهذِهِ الآيةِ عَلَى الـجَمعِ سَلبُ الرَّمى عَنِ النَّبِي صمَعَ صُدُورِهِ عَنهُ ظاهِراً كمـا دَلَّ عَلَيهِ قَولُهُ: إذ رَمَيتَ. فَإثباتُهُ لِلّهِ لِلدِّلالَةِ عَلي فَناءِ رَسمِ النَّبِي صفِي الـحَقِّ بِالكليةِ فَكلُّ ما صَدَرَ عَنهُ فِعلُ اللهِ تَعالي وَهُوَ مَعنَي الـجَمع [۱۶۳]! «وجه گواه آوردن این آیه بر مقام جمع، آنست که آیۀ مزبور از پیامبر صسلب رَمی نموده است با اینکه ظاهراً این فعل از او سر زده چنانکه میفرماید: إذ رَمَیتَ! پس اثبات رَمی برای حقّ تعالی دلالت بر آن دارد که پیامبر صاز حیث تعیّن بکلّی در حقّ فانی بود و هر چه از وی صادر میشد، فعل خدای تعالی بود و این همان معنای جمع است».
بدین صورت مذاهب اسلامی هر کدام، رأی ویژۀ مذهبی خود را در تفسیر آیۀ کریمه نشان دادهاند.
برای تفسیر صحیح آیۀ شریفه باید به چند نکته توجّه داشت: نخست آنکه آیۀ مزبور به اتّفاق مفسّران، از امری «معجزه آمیز و خارقالعادۀ» حکایت مینماید، نه از احوال عادی. بنابر این نمیتوان آن را به همۀ اعمال بشری تعمیم داد و مانند اشاعره نتیجه گرفت که: پس همۀ افعال عباد، از سوی خداوند آفریده میشوند و آنان در پدید آوردن اعمال خود، هیچ نقشی ندارند! قیاس معجزات با اعمال عادی، قیاسی معالفارق و باطل است. دوّم آنکه در معجزات انبیاء †غالباً بدایت فعل به پیامبر نسبت داده شده و نهایت آن، به حقّ تعالی. چنانکه موسی ÷عصا را میافکنَد و خدا آن را به صورت افعی نیرومندی در میآورَد. یا عیسی ÷گِل را به شکل پرندهای میسازد و در آن میدمد، و خدای تعالی آن را پرندۀ حقیقی میکند ﴿فَيَكُونُ طَيۡرَۢا بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾[آل عمران: ۴۹]. در آیۀ مورد بحث نیز فعل رسول صاز فعل خدا تفکیک میشود زیرا فعل «رَمی» از افعال متعدّی و مفعول طلب است ولی مفعولها در این آیه حذف شدهاند و لازمست بدین صورت در تقدیر گرفته شوند:
«وما رَمَيتَ .الطُّوفانَ إذ رَمَيتَ .قَبضَةً مِن تُرابٍ ولكنَّ اللهَ رَمي .ذلِك الطٌّوفان». یعنی: «تو (آن طوفان را) به راه نینداختی در آن هنگام که (مشتی خاک را) ریختی ولی خدا (آن طوفان را) به راه انداخت».
بدین صورت بدایت معجزه به پیامبر خدا صنسبت داده شده و نهایتش (مانند دیگر معجزات) منسوب به خدای تعالی میشود و قول صوفیّه در این مقام، خالی از اعتبار است [۱۶۴]. سوّم آنکه نظریّۀ «تسبیب» که ذکرش در تفسیر ابوالفتوح آمده برای عبارت ﴿فَلَمۡ تَقۡتُلُوهُمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ قَتَلَهُمۡ﴾کاملاً صحیح و موافق با نصّ آیات در سورۀ شریفۀ انفال است چنانکه در آن سوره از نزول ملائکه به فرمان إلهی و تثبیت مؤمنان و بیم افکندن در دلهای کافران و دخالت فرشتگان در پیکار، به وضوح سخن رفته است و به اعتبار همین «تسبیب» فعل مذکور، به خدای تعالی منسوب میشود کَما قال الله تَعالی: ﴿إِذۡ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمۡ فَثَبِّتُواْ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْۚ سَأُلۡقِي فِي قُلُوبِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلرُّعۡبَ فَٱضۡرِبُواْ فَوۡقَ ٱلۡأَعۡنَاقِ وَٱضۡرِبُواْ مِنۡهُمۡ كُلَّ بَنَانٖ١٢﴾[الأنفال: ۱۲].
***
[۱۵۹] مولوی در دیوان مثنوی از این حادثه چنین تعبیر نموده است:
ما رَمَیـتَ إذ رَمَیـتَ فتنـهای
صد هزاران خرمن اندر حَفنهای
آفتابی در یکی ذرّه نهان
ناگهان آن ذرّه بگشاید دهان
ذرّه ذرّه گردد افلاک و زمین
پیش آن خورشید چون جست از کمین!
[۱۶۰] به حاشیۀ ابن منیر بر تفسیر کشّاف (ج۲، ص۲۰۷) نگاه کنید.
[۱۶۱] تنزیه القُرآن عن المطاعن، ص ۱۵۹.
[۱۶۲] به تفسیر رَوح الجِنان و روحُ الجَنان، اثر ابو الفتوح رازی، ج۲، ص ۵۲۰ بنگرید.
[۱۶۳] شرح منازل السّائرین، باب الجمع، ص ۲۶۲.
[۱۶۴] قول صوفیّه در فناء، با آیات تقریعی قرآن کریم مانند: ﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ﴾[التوبة: ۴۳]. و امثال آن نیز سازگاری ندارد زیرا اگر هرکاری پیامبر أکرم صانجام میداد عیناً فعل خدای تعالی بود، درآنصورت ازسوی خداوند ملامت نمیشد.