بازنگری در معانی قرآن

فهرست کتاب

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ حَسۡبُكَ ٱللَّهُ وَمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٦٤[الأنفال: ۶۴]. خدا ما را کافی است

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ حَسۡبُكَ ٱللَّهُ وَمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٦٤[الأنفال: ۶۴]. خدا ما را کافی است

قرآن‌کریم ضمن آیاتی چند با تأکید و تکرار، خدای تعالی را «کافی» برای بندگان خود معرّفی نموده و این عنوان را خاصّ وی قلمداد کرده است بطوری که در سورۀ شریفۀ زُمَر به صورت «استفهام انکاری» می‌فرماید: ﴿أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِكَافٍ عَبۡدَهُ[الزمر: ۳۶]. «آیا خدا بنده‌اش را کافی نیست»؟ با وجود این در آیۀ کریمۀ ۶۴ از سورۀ انفال برای بیشتر مترجمان قرآن و برخی از مفسّران اشتباهی پیش آمده و کفایت خدا را به دیگران نیز تسرّی داده‌اند. آیۀ شریفۀ مزبور به گواهی آیات متعدّد دیگر، این معنا را می‌رساند که خداوند، پیامبر خود و پیروان وی را بسنده است ولی مترجمان فارسیِ قرآن، بر این قول رفته‌اند که خداوند و مؤمنان راستین، پیامبر صرا کفایت می‌کنند! چنان‌که یکی از ایشان در ترجمۀ آیۀ فوق، می‌نویسد: «ای پیامبر، خداوند و مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند، برای حمایت تو کافی است [۱۷۱]». دیگری مرقوم داشته است: «ای پیامبر، خدا و کسانی از مؤمنان که پیرو تواند، تو را بس [۱۷۲]». سوّمی می‌نویسد: «ای رسول ما، خدا تو را کفایت است و مؤمنانی که پیرو تواند [۱۷۳]». چهارمی نوشته است: «ای پیامبر بر جسته، خدا تو را بس است و نیز کسانی از مؤمنان که پیرو تو هستند [۱۷۴]». پنجمی می‌نویسد: «ای پیامبر، خداوند و مؤمنانی که از تو پیروی می‌کنند، تو را بسند. [۱۷۵]». ششمی می‌نویسد: «ای پیامبر، خدا و مؤمنانی که از تو پیروی کردند تو را بس است [۱۷۶]». هفتمی می‌نویسد: «ای پیامبر، خدا تو را بس است و مؤمنانی که تو را پیروی کرده‌اند [۱۷۷]» هشتمی نوشته است: «ای پیامبر، تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس [۱۷۸]»...

این مترجمان، جملۀ «وَمَنِ اتَّبَعَكَ» را عطف به لفظ جلالۀ «الله» دانسته‌اند در حالی‌که جملۀ مزبور به ‌معنای «وَحَسبُ مَنِ اتَّبَعَكَ...» می‌آید یعنی: خدا برای مؤمنانی که پیرو تو هستند نیز کافی است. گواه این معنا آیات متعدّد قرآنی است که کفایت را در انحصار خدای تعالی می‌شمرد چنان‌که می‌فرماید:

﴿وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ[آل عمران: ۱۷۳]. ﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُلۡ حَسۡبِيَ ٱللَّهُ[التوبة: ۱۲۹]. ﴿قُلۡ حَسۡبِيَ ٱللَّهُ[الزمر: ۳۸]. ﴿وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُ[الطلاق: ۳]. ﴿وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ[التوبة: ۵۹].

در تمام این آیات شریفه، مقام کفایت به خداوند اختصاص داده شده و به ‌هیچ ‌وجه ذکری از دیگران نرفته است به ‌ویژه آیۀ کریمۀ ﴿أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِكَافٍ عَبۡدَهُکه به‌ روشنی مفهوم حصر را می‌رساند.

از ترجمه‌های فارسی قران که بگذریم در برخی از تفاسیر فارسی نیز این خطا ملاحظه می‌شود چنان‌که در تفسیر «کاشف» آمده است: «در آیۀ فوق خطاب به پیامبر می‌فرماید: خدا و پیروان با ایمانت تو را کفایت می‌کنند [۱۷۹]».

بعضی از تفاسیر عربی، هر دو قول را نقل کرده‌اند، مثلاً در «المیزان» مؤلّف محترم می‌نویسد: «فَالـمُرادُ ـ وَاللهُ أعلَمُ ـ يكفِيك اللهُ بِنَصرِهِ وَبِمَنِ اتَّبَعَك مِنَ الـمُؤمِنِينَ» (مراد آنست که ـ واللهُ أعلَم ـ خداوند به یاری خود و به یاری مؤمنانی‌که از تو پیروی کردند،کفایتت می‌کند). آنگاه در پی سخن مزبور گوید: «وَرُبَمـا قِيلَ إنَّ الـمَعني: حَسبُك اللهُ وَحَسبُ مَنِ اتَّبَعَك مِنَ الـمُؤمِنِينَ» [۱۸۰](چه بسا گفته شده معنای آیه اینست‌که: خدا تو را و پیروان مؤمنت را کافی است).

پیدا است که مؤلّف، قول دوّم را که با «رُبَما قِیلَ» آورده، ضعیف‌تر از رأی نخست می‌شمرد.

شاید این اشتباه از آنجا ناشی شده باشد که ملاحظه کرده‌اند در دو آیۀ قبل، قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَإِن يُرِيدُوٓاْ أَن يَخۡدَعُوكَ فَإِنَّ حَسۡبَكَ ٱللَّهُۚ هُوَ ٱلَّذِيٓ أَيَّدَكَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِينَ٦٢[الأنفال: ۶۲]. یعنی: «و اگر خواستند بر تو نیرنگ زنند پس خدا تو را کافی است، او همان کسی‌ است که به یاری خود و مؤمنان، تو را تأیید فرمود».

ولی چنان‌که ملاحظه می‌شود، این آیۀ شریفه نیز «کفایت» را تنها به خدای تعالی نسبت می‌دهد و به ‌هنگام سخن از «تأیید پیامبر» ذکر مؤمنان را به میان می‌آورد. پس تردید نباید داشت که انحصار کفایت به خداوند، امری مُسلّم و قرآنی محسوب می‌شود و خدا اهل توکّل را کافی است امّا راه پشتیبانی و کار سازی یا رفع مشکل را خود بهتر می‌داند و در هر صورت، امرش نافذ و حُکمش قطعی و ردّ نشدنی است ﴿وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِۦ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ[يوسف: ۲۱].

***

[۱۷۱] به ترجمۀ قرآن از آقای ناصر مکارم شیرازی بنگرید. [۱۷۲] به ترجمۀ قرآن از آقای محمّد مهدی فولادوند نگاه کنید. [۱۷۳] به ترجمۀ قرآن از آقای مهدی إلهی قمشه‌ای بنگرید. [۱۷۴] به ترجمۀ قرآن از آقای محمّد صادقی تهرانی نگاه کنید. [۱۷۵] به ترجمۀ قرآن از آقای عبدالمحمّد آیتی بنگرید. [۱۷۶] به ترجمۀ قرآن از آقای جلال مجتبوی نگاه کنید. [۱۷۷] به ترجمۀ قرآن از آقای حسین استاد ولی بنگرید. [۱۷۸] به ترجمۀ قرآن از آقای علی موسوی گرمارودی نگاه کنید. [۱۷۹] تفسیر کاشف، اثر آقایان محمّد باقر حجّتی و بی‌آزار شیرازی، ج۵، ص ۲۱۸. [۱۸۰] تفسیر المیزان، ج۹، ص ۱۲۴.