بازنگری در معانی قرآن

فهرست کتاب

﴿وَإِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةٗ قَالُواْ وَجَدۡنَا عَلَيۡهَآ ءَابَآءَنَا وَٱللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا[الأعراف: ۲۸]. عقیدۀ به جبر یا تقلید از پدران؟

﴿وَإِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةٗ قَالُواْ وَجَدۡنَا عَلَيۡهَآ ءَابَآءَنَا وَٱللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا[الأعراف: ۲۸]. عقیدۀ به جبر یا تقلید از پدران؟

زمخشری دربارۀ تفسیر این آیۀ شریفه از قول حسن بصری آورده است که: «إنَّ اللهَ تَعالى بَعَثَ مُحَمَّداً صإلي العَرَبِ وَهُم قَدَرِيةٌ مُجبِرَةٌ يحمِلُونَ ذُنُوبَهُم عَلَي اللهِ وَتَصدِيقُهُ قَولُ اللهِ تَعالى: وَإذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدنا عَلَيها آباءَنا وَاللهُ أمَرَنا بِها [۱۵۳]...». یعنی: «خدای تعالی، محمّد صرا به‌سوی عرب فرستاد در حالی‌که ایشان عقیده به جبر داشتند و گناهان خود را به خدای سبحان نسبت می‌دادند و گواه درستی این‌معنا، آیۀ شریفه‌ است‌ که می‌فرماید: چون آنان به ‌کار زشتی می‌پردازند گویند که پدران ‌مان را بر این کار یافتیم و خدا ما را بدان امر کرده است»!.

برخی از مفسّران برجستۀ شیعه نیز در تفسیر آیۀ مزبور، بر همین رأی اعتماد نموده‌اند چنان‌که شیخ ابوالفتوح رازی در تفسیرش می‌نویسد:

«وَاللهُ أمَرَنا بِها»، و ما را خدای فرموده است. و این برای آن گفتند که ایشان مذهب جبری گفتندی. گفتند اگر خدای تعالی خواستی ما را بگردانیدی از این، و ما را اکراه کردی در خلاف این. فَهذا معنی قوله: وَاللهُ أمَرَنا بِها. و این قول برابر قول مُجبِران است» [۱۵۴].

أمّا از پاسخی که خداوند ـ جَلَّ وَ عَلا ـ به سخن مشرکان می‌دهد، امر دیگری استنباط می‌شود که متأسّفانه بر این مفسّران پوشیده مانده است. پاسخ حقّ تعالی آنست که می‌فرماید: ﴿قُلۡ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَأۡمُرُ بِٱلۡفَحۡشَآءِۖ أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٢٨ قُلۡ أَمَرَ رَبِّي بِٱلۡقِسۡطِ[الأعراف: ۲۸-۲۹]. «بگو: همانا خدا، به زشتکاری فرمان نمی‌دهد، آیا نادانسته به خدا نسبتی می‌دهید؟!. * بگو خداوندم به عدالت فرمان داده است...».

از این پاسخ فهمیده می‌شود که بحث بر سر «امر تشریعی» یعنی قانون‌گذاری خدا بوده نه «امر تکوینی» که وا داشتن و اجبار آدمی به کارهای زشت باشد! مشرکان عرب می‌گفتند: پدران ما نیز به کارهایی همانند ما می‌پرداختند لذا اعمال ما سابقه و «مشروعیّت» دارد. آن‌ها بر کارهای منحرفانۀ خود (مانند طواف عریان پیرامون خانۀ کعبه) رنگ دینی می‌زدند و می‌گفتند: «وَاللهُ أمَرَنا بِها» «خدا این امور را به ما دستور داده است»! قرآن کریم در پاسخ ایشان می‌فرماید: اعمال شما، منکر و زشت‌ است و خدای تعالی به کارهای زشت امر نمی‌کند، خدا به عدالت فرمان داده است. از این رو اعمال پدران‌تان هم ـ مانند زشتکاری شما ـ برخلاف دستور و قانون إلهی بوده است و استناد به آن‌ها موجّه نیست. پیداست که این بحث دربارۀ امر تکوینی همچون جبر پیش نیامده و با تشریع خدا پیوند دارد. اگر مشرکان عقیدۀ جبر را پیش کشیده بودند و امر تکوینی را در نظر داشتند، مفهوم پاسخ خدای تعالی بدین ‌صورت در می‌آمد که: خداوند هرگز شما را به فحشاء مجبور نمی‌کند، بلکه به عدالت وادار کرده است و شما در اجرای عدالت مجبور هستید! و چنانچه کلام خدا چنین مفهومی را در برداشت درآن صورت اعتراض به اعمال زشت مشرکان معنا نداشت!.

ما اگر هماهنگ با رسم پیشین خود، به آیات دیگر از قرآن مجید رجوع کنیم و شاهدی برای تفسیر مذکور بجوییم، نظیر همین ادّعا و پاسخ را در کتاب خدا می‌یابیم. در سورۀ شریفۀ نحل از قول مشرکان آمده است که گفتند: ﴿لَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ مَا عَبَدۡنَا مِن دُونِهِۦ مِن شَيۡءٖ نَّحۡنُ وَلَآ ءَابَآؤُنَا[النحل: ۳۵]. «اگر خدا می‌خواست ما هیچ چیزی غیر او را نمی‌پرستیدیم، نه ما و نه پدران‌مان!». سپس خدای سبحان به آنان چنین پاسخ می‌دهد که: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ[النحل: ۳۶]. «به یقین، ما در هر امّتی رسولی فرستادیم ـ با این پیام ـ که خدا را بپرستید و از پرستش هر معبودی غیر خدا، دوری گزینید». روشن است که آن ادّعا و این پاسخ، متناسب با بحث جبر نیست. جبری انکار نمی‌کند که پیامبران به توحید دعوت نموده‌اند، جبری می‌گوید خداوند، ما را به پذیرفتن شرک وادار کرده است و لذا ما گناهی نداریم! در پاسخ آن‌ها از اراده و اختیار انسانی باید سخن گفت، سخن از دعوت رسولان به توحید، هنگامی منطقی به نظر می‌رسد که مشرکان، بت پرستی را به فرمان و قانون گذاری خدا نسبت داده باشند.

شگفت است که علّامۀ زمخشری با وجود تبحّر در تفسیر قرآن، آیۀ سورۀ نحل را نیز ـ مانند سورۀ أنعام ـ حمل بر عقیدۀ جبر نموده است و در ذیل آن می‌نویسد: «وَهذا مَذهَبُ الـمُجبِرَةِ بِعَينِهِ» [۱۵۵]«این عقیدۀ مشرکان، عیناً همان مذهب اهل جبر است» و ظاهراً با این ‌تطبیق، قصد دارد بر «اشعریان» طعنه زند که آنان نیز همانند بت‌ پرستان عرب می‌اندیشند! شگفت‌تر ازادّعای زمخشری، دفاع اشعری‌ها است که آیۀ شریفه در سورۀ نحل را حمل بر معنای جبر نموده‌اند ولی می‌گویند: «قالَهُ الـمُشرِكونَ استِهزاءً وَأهلُ السُّنَّةِ اعتِقاداً» «مشرکان سخن مزبور را از راه استهزاء گفته‌اند ولی اهل سنّت ـ یعنی اشعریان ـ از روی اعتقاد این سخن را می‌گویند»! چنان‌که ابوالبرکات نَسَفی در دفاعیّه‌اش اظهار داشته است! [۱۵۶]غافل از آن‌که اساساً مقام بحث در سورۀ انعام و نحل، مقام تشریع و قانون گذاری خدا است بدان‌گونه که گذشت. افسوس که معانی قرآن کریم در پاره‌ای از موارد، به سبب اختلافات مذاهب، از أذهان مفسّران بر جسته دور مانده و مورد غفلت قرار گرفته است!.

***

[۱۵۳] به تفسیر کشّاف، ج۲، ص۹۹ نگاه کنید. [۱۵۴] به تفسیر ابی الفتوح رازی، ج۲، ص ۳۸۴ بنگرید. [۱۵۵] به تفسیر کشّاف، ج۲، ص ۶۰۴ نگاه کنید. [۱۵۶] به تفسیر کشّاف، ج۲، حاشیۀ صفحۀ ۶۰۴ نگاه کنید.