بازنگری در معانی قرآن

فهرست کتاب

﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ مِنۡهُ ءَايَٰتٞ مُّحۡكَمَٰتٌ هُنَّ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ وَأُخَرُ مُتَشَٰبِهَٰتٞ[آل عمران: ۷]. جدا سازی محکمات از متشابهات

﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ مِنۡهُ ءَايَٰتٞ مُّحۡكَمَٰتٌ هُنَّ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ وَأُخَرُ مُتَشَٰبِهَٰتٞ[آل عمران: ۷]. جدا سازی محکمات از متشابهات

قرآن کریم در این آیۀ مبارکه از دو دسته آیات محکم و متشابه سخن گفته است و مفسّران از دیر باز در مقصود قرآن از محکم و متشابه، اختلاف ‌نظر داشته‌اند. آراء مفسّران قدیم امثال ابن‌عبّاس و مجاهد و قَتادَه و سُدِّی و جُز ایشان را در تفسیر أبوجعفر طبری و أبوعلی طبرسی می‌توان یافت و رأی مفسّران جدید را در تفاسیر المَنار و المیزان و کاشف و فی ظلال القرآن و أضواء البیان و التّفسیر المنیر و امثال این‌ها باید جستجو کرد. گزیده‌ای از آراءِ مفسّران قدیم در تعریف محکم و متشابه از این قرار است:

۱- «الـمُحكمُ النّاسِخُ والـمُتَشابِهُ الـمَنسوخُ» [۶۶]«محکم، همان آیات ناسخند ومتشابه، منسوخاتند».

۲- «الـمُحكمُ ما لـم تَتَكرَّر ألفاظُهُ والـمُتَشابِهُ ما تَكرَّرَ ألفاظُهُ» [۶۷]«محکم آنست که واژه‌هایش مکرّر نباشند، بر خلاف متشابه».

۳- «الـمُحكمُ ما لا يحتَمِلُ مِنَ التَّأويلِ إلّا وَجهاً واحِداً والـمُتَشابِهُ ما يحتَمِلُ وَجهَينِ فَصاعِداً» [۶۸]«محکم آنست که تنها یک وجه از معنی را در بر دارد و متشابه، دو وجه یا بالاتر را به همراه دارد».

۴- «الـمُحكمُ ما يعلَمُ تَأويلُهُ والـمُتَشابِهُ ما لـم يعلَم تأويلُهُ» [۶۹]«محکم آنست که تأویلش معلوم شود، برخلاف متشابه».

۵- «الـمُحكمُ ما عُلِمَ الـمرادُ بِظاهِرِهِ مِن غَيرقَرينَةٍ والـمُتشابِهُ بِخِلافِهِ» [۷۰]«محکم آنست‌که از ظاهرش ـ بدون هیچ قرینه‌ای ـ مرادِ آیه معلوم گردد، برخلاف متشابه».

کم‌ترین ایرادی که بر این اقوال می‌توان گرفت آنست که هیچ کدام گواه و دلیلی بر درستی خود به همراه ندارند! مفسّران جدید هم گاهی برخی از این آراء را پذیرفته‌اند و گاهی بیاناتی دارند که به هر صورت از راهی که ما در اینجا می‌پیماییم جداست، هر چند در سخنان‌شان نکته‌هایی درخور بهره‌ گیری وجود دارد.

ما به روش همیشگی، باید به خود قرآن‌کریم باز گردیم و بکوشیم تا از این راه تعریفی از محکم و متشابه بدست آوریم و آندو دسته آیات را از یکدیگر جدا سازیم. در قرآن مجید ضمن آیۀ ۷ از سورۀ شریفۀ آل عمران «دو ویژگی» برای متشابهات ذکر شده است. نخست آن‌که: این دسته از آیات، دستاویز «فتنه» برای کج دلان قرار می‌گیرند چنان‌که می‌فرماید: ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمۡ زَيۡغٞ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَٰبَهَ مِنۡهُ ٱبۡتِغَآءَ ٱلۡفِتۡنَةِ«امّا کسانی که در دل‌هایشان میل به باطل است، برای فتنه ‌جویی درپی متشابهاتِ ‌قرآن می‌روند». دوّم آن‌که: تأویل متشابهات بر مردمان معلوم نیست ﴿وَمَا يَعۡلَمُ تَأۡوِيلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُبنابر این، محکمات قرآن (بر عکس متشابهات) آیاتی شمرده می‌شوند که أوّلاً دستاویز فتنه‌گری قرار نمی‌گیرند و ثانیاً تأویل آن‌ها روشن بوده برای آشنایان با قرآن معلوم است. در پرتو این ضابطۀ قرآنی، مناسبت دارد که نمونه‌ای از آیات محکم را در اینجا بیاوریم ولی برای رفع هر گونه تردیدی لازم می‌دانیم تا گواه خود را از سوره‌ای انتخاب کنیم که قرآن کریم آن را «سوره‌ای محکم» خوانده است.

ابتدا در سورۀ مبارکۀ محمّد صنشانی از آن سورۀ محکم می‌یابیم که می‌فرماید:

﴿وَيَقُولُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَوۡلَا نُزِّلَتۡ سُورَةٞۖ فَإِذَآ أُنزِلَتۡ سُورَةٞ مُّحۡكَمَةٞ وَذُكِرَ فِيهَا ٱلۡقِتَالُ رَأَيۡتَ ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ يَنظُرُونَ إِلَيۡكَ نَظَرَ ٱلۡمَغۡشِيِّ عَلَيۡهِ مِنَ ٱلۡمَوۡتِ[محمد: ۲۰].

یعنی: «کسانی‌که ایمان آورده‌اند گویند: چرا سوره‌ای (دربارۀ جهاد) نازل نشده؟ (تا با دشمنِ ستمگر پیکار کنیم) ولی هنگامی‌که سوره‌ای محکم فرو فرستاده می‌شود و ذکر کارزار در آن می‌رود، بیمار دلان را می‌بینی که به تو می‌نگرند همچون کسی که از ترس مرگ، غش به سراغش آمده است!...».

اینک باید آن سورۀ محکمی را که ذکر کارزار در آن رفته بیابیم و آیاتش را به عنوان نمونه‌ای از محکمات قرآنی، نشان دهیم. در بررسی قرآن مجید، مقصود خود را در سورۀ شریفۀ «صف» ملاحظه می‌کنیم. در آغاز سورۀ مزبور از کسانی به سختی انتقاد شده که قول مبارزه با ستمگران را داده بودند ولی چون حکم کارزار نازل شد از اقدام به جهاد سرباز زدند و می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ٢[الصف: ۲]. «ای مؤمنان! چرا قولی می‌دهید که بدان عمل نمی‌کنید؟!.»﴿كَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ٣[الصف: ۳]. «نزد خدا سخت ناپسند آید که سخنی بگویید و بدان عمل نکنید». آنگاه محبّت خدای تعالی را نسبت به «جهاد گران» اعلام می‌دارد که: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلَّذِينَ يُقَٰتِلُونَ فِي سَبِيلِهِۦ صَفّٗا كَأَنَّهُم بُنۡيَٰنٞ مَّرۡصُوصٞ٤[الصف: ۴]. «همانا خداوند کسانی را دوست می‌دارد که صف زده و منظّم در راه او کارزار می‌کنند، همچون بنیانی هستند که از فلز ریخته شده است». و بدین ‌ترتیب، سورۀ کریمۀ «صف» نمونه‌ای از محکمات سُوَر قرآنی بشمار می‌رود و آیه‌های «خلل ناپذیرش [۷۱]» را با آیات دیگر قرآن باید سنجید تا همۀ محکمات را که «اُمّ الکتاب [۷۲]» خوانده شده‌اند، به خوبی شناخت.

امّا در مورد متشابهات، چنان‌که گفتیم دو نشانۀ روشن در سورۀ آل عمران برای متشابهات دیده می‌شود که شناخت متشابه را آسان می‌سازد. بنابر این لازمست آیاتی را جستجو کنیم که نشانه‌های مذکور در خلال آن‌ها به نظر آیند. به عنوان نمونه در سورۀ شریفۀ «صافّات» پس از وصف نعمت‌های بهشتی می‌فرماید: ﴿أَذَٰلِكَ خَيۡرٞ نُّزُلًا أَمۡ شَجَرَةُ ٱلزَّقُّومِ٦٢ إِنَّا جَعَلۡنَٰهَا فِتۡنَةٗ لِّلظَّٰلِمِينَ٦٣ إِنَّهَا شَجَرَةٞ تَخۡرُجُ فِيٓ أَصۡلِ ٱلۡجَحِيمِ٦٤[الصافات: ۶۲-۶۴]. «آیا این .بهشت برین برای پذیرایی بهتراست یا درخت زقّوم [۷۳]؟* ما آن را برای ستمگران فتنه‌ای ساختیم * آن درختی است که از دل آتش بیرون می‌آید»!.

از درخت (زشتناک و تلخِ زقّوم) که خوراک گناهکاران در دوزخ است چند جای قرآن کریم سخن به میان آمده [۷۴]و در دو سوره (صافّات و إسراء) تصریح شده است که درخت مزبور مایۀ «فتنه» یا ابتلاء برای مردم ستمگر می‌گردد (خود به گمراهی درافتاده و دیگران را نیز به شبهه می‌افکنند) و در تفاسیر آورده‌انـد که مشرکان، ذکر آن‌ درخت را در قرآن مجید به استهزاء می‌گرفتند و می‌گفتند: «كيفَ يكونُ فِي النّار شَجَرَةٌ وَالنّارُ تُحرِقُ الشَّجَرَ» [۷۵]؟!. «چگونه ممکن است در آتش درختی بماند با آن‌که آتش درخت را می‌سوزاند و از بین می‌برد؟!.». أمّا مؤمنان که به قدرت مطلق آفریدگار ـ جلَّ وعَلا ـ ایمان داشتند، آمَنّا و صَدَّقنا می‌گفتند بی‌آن‌که از اسرار نسوختن آن‌ درخت آگاهی داشته باشند که: ﴿وَمَا يَعۡلَمُ تَأۡوِيلَهُۥٓ إِلَّا ٱللَّهُ!.

این نمونه‌ای قرآنی از متشابهات شمرده می‌شود که هر دو ویژگی آیات متشابه، در آن گردآمده‌اند. نمونۀ دیگر مربوط به «عدد نگهبانان دوزخ» است. قرآن مجید در سورۀ کریمۀ «مُدَّثِّر» خبر داده که شمارِ خازنان دوزخ، نوزده فرشته‌اند و در این‌باره می‌فرمایـد: ﴿عَلَيۡهَا تِسۡعَةَ عَشَرَ٣٠ وَمَا جَعَلۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلنَّارِ إِلَّا مَلَٰٓئِكَةٗۖ وَمَا جَعَلۡنَا عِدَّتَهُمۡ إِلَّا فِتۡنَةٗ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ[المدثر: ۳۰-۳۱]. «بر آن .دوزخ نوزده نگهبان مأمورند و ما مصاحبان آتش را جُز فرشتگان قرار ندادیم و شمارِ آنان را جُز ابتلاء و فتنه برای کافران مقرّر نداشتیم...» در تفاسیر قرآن آورده‌اند که عدد فرشتگان مزبور، مایۀ استهزاء کافران گردید و گفتند: چگونه نوزده فرشته، هزاران دوزخی را کفایت می‌کنند؟!. أبوالأشَدّ جُمَحی که پهلوان بود، به دیگران گفت: أنَا أکفِیکُمُوهُم! من به تنهایی، شما را در برابر آن‌ها کفایت می‌کنم [۷۶]! ولی مؤمنان، خبر قرآن مجید را تصدیق نمودند که نیروی فرشتگان خدا را فوق پندار کافران می‌دانستند، بی‌‌آن‌که راز نوزده فرشته را (که چرا بیشتر یا کمتر نیستند؟) بدانند ﴿وَمَا يَعۡلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ[المدثر: ۳۱].

البتّه متشابهات قرآن کریم به نمونه‌هایی که آوردیم، محدود نیستند و (ما در اینجا قصد نداریم تا همۀ متشابهات را به‌ تفصیل بازگو کنیم.) مثلاً آیاتی که ذات و صفات خدای سبحان را یاد می‌کنند از مصادیق آیات متشابه شمرده می‌شوند بدین ‌معنی که تأویل آن‌ها بر کسی آشکار نیست زیرا معرفت خلق نسبت به ذات و صفات حقّ، در مرتبۀ «علم اجمالی» قرار دارد نه در مقام «کشف تفصیلی» و از این رو در قرآن مجید می‌خوانیم که: ﴿يَعۡلَمُ مَا بَيۡنَ أَيۡدِيهِمۡ وَمَا خَلۡفَهُمۡ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا١١٠[طه: ۱۱۰]. «.خداوند سبحان آنچه را که در پیش رو دارند و آنچه را که در پشت سر، همه را می‌داند ولی دانش آنان او را فرا نمی‌گیرد». غفلت از این مهمّ، گروهی از مسلمانان را به «فتنه» در افکنده و صفات حقّ را با خود به قیاس گرفته‌اند و به «تشبیه» و «تجسیم» گرفتار شده‌اند فَسُبحانَ اللهِ وتَعالی عَمّا یَصِفُون.

بی‌جهت نبود که امیر مؤمنان علی ÷در خطبۀ معروف به «أشباح [۷۷]» مسلمانان را از فرو رفتن در متشابهات منع نمود و از سخن گفتن در کُنه ذات و صفات آفریدگار آن‌ها را برحذر داشت و در حقیقت بدانان اعلام خطر فرمود.

***

[۶۶] به تفسیر طبرسی، ج۲، ص ۱۵ و تفسیر طبری، ج۵، ص ۱۹۲ بنگرید. [۶۷] به تفسیر طبرسی، ج۲، ص ۱۵ و تفسیر طبری، ج۵، ص ۱۹۷ بنگرید. [۶۸] به تفسیر طبرسی، ج۲، ص ۱۵ و تفسیر طبری، ج۵، ص ۱۹۷ بنگرید. [۶۹] به تفسیر طبرسی، ج۲، ص ۱۵ و تفسیر طبری، ج۵، ص ۱۹۹ بنگرید. [۷۰] به تفسیر طبرسی، ج۲، ص ۱۴ بنگرید. [۷۱] محکم در لغت به همین معنی آمده است (اصل لغت به معنای منع می‌آید و کلام محکم سخنی است که نفوذ هر گونه خللی را در خود منع می‌کند). [۷۲] اُمّ الکتاب به معنای اصل و مرجع کتاب است و نشان می‌دهد که پیکرۀ اصلی قرآن را آیات محکم پوشانده‌اند. [۷۳] درخت زقّوم چنان‌که نوشته‌اند درختی است تلخ مزه، بدبو، زشت منظر و شیره‌ای از آن بیرون می‌آید که چون به پیکر انسان رسد آن را متورّم می‌سازد. به کتاب «معجم ألفاظ القرآن الکریم، ج۱، ص ۵۳۷» نگاه کنید. [۷۴] علاوه بر سورۀ صافّات به سوره‌های دخان، آیۀ ۴۳ و۴۴ و سورۀ إسراء، آیۀ ۶۰ نگاه کنید. [۷۵] به تفسیر کشّاف زمخشری، ج۴، ص ۴۶ و تفسیر طبری، ج۱۹، ص۵۵۹ و دیگر تفاسیر بنگرید. [۷۶] به تفسیر طبری، ج ۲۳، ص ۴۳۸ نگاه کنید. [۷۷] به خطبۀ ۹۱ نهج البلاغه بنگرید.