﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَيۡهِ ٱلۡقُرۡءَانُ جُمۡلَةٗ وَٰحِدَةٗۚ كَذَٰلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِۦ فُؤَادَكَۖ وَرَتَّلۡنَٰهُ تَرۡتِيلٗا٣٢﴾[الفرقان: ۳۲]. نزول تدریجی قرآن
در محیط ما شهرت دارد که قرآن مجید دو بار از سوی خداوند سبحان بر پیامبر گرامی اسلام صنازل شده است و این شهرت مولود تفاسیر و مقالاتی است که نویسندگانی چند، در میان ما به فارسی نگاشتهاند (نه تفاسیر فنّی و قدیمی). به عنوان نمونه: در یکی از تفاسیر جدید فارسی (که از داشتن مطالب ارزنده هم خالی نیست) آمده است: «قرآن دارای دو نوع نزول بوده است. اوّل نزول دفعی و جمعی که یکجا از سوی خداوند بر قلب پاک پیامبر صدر ماه رمضان و شب قدر نازل گردیده، دوّم نزول تدریجی که بر حسب شرائط و حوادث و نیازها در طیّ ۲۳ سال نازل شده است [۳۰۰]». البتّه در تفسیرهای قدیمی نیز سخن از تکرار نزول قرآن رفته ولی نزول دوبار (دفعی و تدریجی) بر قلب رسولخدا ص، سخنی تازه شمرده میشود.
در تفسیر فارسی دیگری (که آنهم مطالب ارزندهای دارد) نویسندۀ محترم مرقوم داشته است: «از آیاتی که قرآن و نزول آن را تعریف و توصیف مینماید، به وضوح بر میآید که قرآن به دو صورت مشخّص و در دو مرتبه نازل شده است. اوّل به صورت نزول بسیط و جمع و پیوسته، دوّم به صورت باز و تدریجی و تفصیلی [۳۰۱]».
منشأ این برداشت، چند چیز است: یکی کاربُرد واژۀ «إنزال» و تفاوت آن با «تنزیل» در قرآن مجید که به گمان هر دو مفسّر محترم، اوّلی برای نزول دفعی و دوّمی برای نزول تدریجی به کار رفته است. در حالی که آیۀ ۳۲ از سورۀ شریفۀ فرقان، خلاف این برداشت را به وضوح نشان میدهد زیرا از قول کافران گزارش میفرماید که گفتند: ﴿لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَيۡهِ ٱلۡقُرۡءَانُ جُمۡلَةٗ وَٰحِدَةٗ﴾«چرا این قرآن یکباره بر او فرود نیامده است؟!». همانطور که ملاحظه میشود برای نزول دفعی، در این آیۀ شریفه لفظ «نُزِّلَ» از مصدر تنزیل، به کار رفته، نه لفظ «اُنزِلَ» از مصدر إنزال! و این با ادّعای مفسّران محترم سازگار نیست.
دوّم آنکه یکی از آندو مفسّر محترم مرقوم داشته است: پیامبر صقبل از نزول تدریجی قرآن، از آن آگاهی داشت! به دلیل آیۀ ۱۱۴ از سورۀ طه که میفرماید ﴿وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن يُقۡضَىٰٓ إِلَيۡكَ وَحۡيُهُ﴾[طه: ۱۱۴]. آنگاه آیۀ مزبور را چنین ترجمه مینماید: «پیش از آنکه وحی دربارۀ قرآن بر تو نازل شود، نسبت به آن عجله مکن [۳۰۲]». متأسّفانه مفسّر محترم در ترجمۀ آیۀ شریفه دچار اشتباه شده (و از اینجا در نتیجه گیری، به خطا افتاده است) زیرا ﴿يُقۡضَىٰٓ إِلَيۡكَ﴾را به معنای «ينزَل إلَيك» پنداشته، در صورتی که به معنای «یُتَمّ إلَیک» میآید. ولی از حُسن توفیق، در جای دیگر از تفسیرش آن را به درستی ترجمه نموده و نوشته است: «نسبت به قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود [۳۰۳]». آری، رسول خدا صشتاب میورزید و به همراه پیک وحی (جبریل ÷) آیات شریفه را پیش از تمام شدن آنها، میخواند. آنگاه فرمان یافت تا پس از اتمام قرائت جبریل، قرآن را تلاوت نماید و این امر به هیچ وجه نشان نمیدهد که پیامبر صپیش از نزول قرآن، از آن آگاهی داشته است! چنانکه باز هم مفسّر مزبور در تفسیر آیۀ مذکور مینویسد: «و از آنجا که گاه پیامبر صبه خاطر عشق به فراگیری قرآن و حفظ آن برای مردم، به هنگام دریافت وحی عجله میکرد و کاملاً مهلت نمیداد تا جبرئیل سخن خود را تمام کند، در دنبالۀ این آیه چنین به او تذکّر داده میشود: و نسبت به قرآن عجله مکن پیش از آنکه وحی آن تمام شود: ﴿وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن يُقۡضَىٰٓ إِلَيۡكَ وَحۡيُهُ﴾ [۳۰۴].
سپس مینویسد: «و بعضی گفتهاند چون آیات قرآن مجید یکبار به صورت جمعی در شب قدر بر قلب پیامبر صنازل شده و یکبار هم به طور تدریجی در مدّت ۲۳ سال، لذا پیامبر صبه هنگام نزول تدریجی آیات، گاه پیشقدم بر جبرئیل میشد. قرآن دستور میدهد در این کار عجله مکن و بگذار نزول (دفعی و) تدریجی هر کدام به موقع خود انجام گیرد. ولی تفسیر نخست، نزدیکتر بنظر میرسد [۳۰۵]». چنانکه ملاحظه میشود، نویسندۀ محترم در پایان سخن، قولی را که از دیگران گزارش نموده، نمیپسندد و قول اوّل را نزدیکتر به تفسیر آیۀ شریفه میشمرد.
سوّمین دستاویزی که بدان پرداختهاند، آیۀ اوّل از سورۀ کریمۀ هود است که میفرماید: ﴿كِتَٰبٌ أُحۡكِمَتۡ ءَايَٰتُهُۥ ثُمَّ فُصِّلَتۡ مِن لَّدُنۡ حَكِيمٍ خَبِيرٍ﴾[هود: ۱]. یکی از دو مفسّر محترم، آیۀ شریفه را چنین ترجمه مینماید: «کتابی است که آیات آن استوار و سخت بهم پیوسته شده سپس باز و تفصیل داده شده از جانب حکیم خبیر است [۳۰۶]». ولی این ترجمه، نشان میدهد که آیات قرآن از دو صفت (استحکام و تفصیل) برخور دارنـد امّا اینکه قرآن، دو بار نازل شده اسـت! به هیچ وجه از آیۀ مزبور بر نمیآید.
چهارمین دستاویز ایشان، روایتی مروی از امام صادق ÷و نیز از ابن عبّاس باست. مفسّر مزبور در این باره مینویسد: «خلاصۀ مضمون این روایات با اختلاف در تعبیر چنین است: قرآن به صورت جمعی در شب قدر یا ماه رمضان از بیت المعمور یا لوح محفوظ یا آسمان بالا، به آسمان دنیا نازل شده سپس از آن به تدریج و تفریق در مدّت ۲۳ سال فرود آمده است [۳۰۷]».
این روایات که از امام صادق ÷و ابن عبّاس بمأثورند، در مقام بیان نزول جمعی و تدریجی آمدهاند ولی تصریح دارند که نزول جمعی قرآن از لوح محفوظ به آسمان نزدیکتر (السّماء الدّنیا) صورت پذیرفته است، نه بر قلب پیامبر أکرم صو لذا اثبات نمیکنند که نزول دفعی و تدریجی قرآن، در یک منزل یا در «وعاء واحد» رخ داده است. پس آنچه قابل انکار نیست همانست که در مدّت ۲۳ سال، قرآن کریم به تدریج بر رسولخدا صنازل شده و نزول آسمانی آن از نزول زمینی جدا بوده است. دلیلی که این امر را تقویت مینماید آیۀ ۳۲ از سورۀ شریفۀ فرقان است که آن را در صدر مقاله آوردهایم. در آیۀ مزبور میخوانیم که کافران به رسم اعتراض، پرسیدهاند: ﴿لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَيۡهِ ٱلۡقُرۡءَانُ جُمۡلَةٗ وَٰحِدَةٗ﴾[الفرقان: ۳۲]. «چرا این قرآن یکباره بر او فرود نیامده است؟!.» اگر قرآن کریم، نزول دفعی داشت در برابر این اعتراض لازم بود که پاسخ داده شود: چنان نیست، قرآن یکباره هم بر پیامبر نازل شده است! ولی آیۀ مورد بحث در سورۀ فرقان، ابتدا سخن کافران را تصدیق مینماید: ﴿كَذَٰلِكَ﴾(چنان است). آنگاه حکمت نزول تدریجی قرآن را بیان میکند: ﴿لِنُثَبِّتَ بِهِۦ فُؤَادَكَۖ وَرَتَّلۡنَٰهُ تَرۡتِيلٗا﴾[الفرقان: ۳۲]. یعنی: «تا قلب تو را بدان استوار داریم و آن را با درنگ تمام (برتو) خواندهایم». بهقول زمخشری در کشّاف: «وَقَولُهُ (كذلِك) جَوابٌ لـهُم، أي: كذلِك اُنزِلَ مُفَرَّقاً وَالحِكمَةُ فِيهِ أن نُقَوِّي بِتَفرِيقِهِ فُؤادَك» [۳۰۸](«کَذلِكَ» پاسخِ آنها است یعنی آری؛ قرآن به تدریج نازل شده و حکمتش آنست که قلب تو را با نزولِ پراکندۀ آن، نیرو بخشیم).
میبینیم که قرآن مجید از تثبیت قلب پیامبر صسخن میگوید و این امر در کشاکش حوادثِ صدر اسلام با نزول وحیهای مکرّر، لازم میآمده است و به ویژه حکایت رویدادهایی که برای دیگر فرستادگان خدا †پیش آمده بود، رسول اکرم صرا به استقامت و پایداری بر میانگیخت چنانکه در سورۀ هود فرموده است ﴿وَكُلّٗا نَّقُصُّ عَلَيۡكَ مِنۡ أَنۢبَآءِ ٱلرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِۦ فُؤَادَكَ﴾[هود: ۱۲۰]. «از اخبار رسولان همه را بر تو میخوانیم، چیزهاییکه دلت را بدانها استوار سازیم». علاوه بر این، نزول تدریجی قرآن در تربیت جامعۀ مسلمانان به صورت مرحلهای، نقش مؤثّری داشته است و از این رو میفرماید: ﴿وَقُرۡءَانٗا فَرَقۡنَٰهُ لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُكۡثٖ﴾[الإسراء: ۱۰۶]. «و قرآنی که آن را در بخشهایی جدا از یکدیگر فرستادیم تا آن را بر مردم با تأنّی و درنگ بخوانی». بنابر این فرضیّۀ نزول دوگانۀ قرآن را باید کنار نهاد چنانکه از مشاهیر امامیّه، کسانی چون شیخ مفید و شریف مرتضی در نفی این فرضیّه، کوشیدهاند. شیخ مفید در رسالۀ «تصحیحُ الإعتقادِ بِصَوابِ الانتِقاد» که آن را در شرح عقاید ابن بابویه (أبوجعفر محمّد بن علیّ بن الحسین) و نقد آنها نگاشته است، دربارۀ نزول جمعی قرآن با وی به مناقشه بر میخیزد (با اینکه ابن بابویه، به نزول جمعی قرآن، بر آسمان نزدیکتر عقیده داشته نه بر قلب رسول اکرم ص) و میفرماید: «الَّذي ذَهَبَ إلَيهِ أبو جَعفَرٍ فِي هذَا البابِ أصلُهُ حَديثٌ واحِدٌ لا يوجِبُ عِلمـا وَلا عَمَلاً وَنُزُولُ القُرآنِ عَلَى الأسبابِ الـحادِثَةِ حالاً فَحالاً» [۳۰۹]«آنچه ابوجعفر در این باب بهسوی آن رفته، اصلش خبر واحدی است که نه موجب علم میشود و نه موجب عمل! و نزول قرآن بنا بر اسباب و احوالی بوده که یکی پس از دیگری روی داده است». آنگاه شواهدی را از قرآن کریم میآورد که از اسباب نزول آن حکایت مینمایند. آری؛ میتوان گفت اگر آیۀ شریفۀ ﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ﴾ [۳۱۰][التوبة: ۴۳]. قبلاً بر پیامبر صنازل شده بود، دیگر امکان نداشت که رسولخدا صبه کسانی اجازه دهد تا به جهاد حاضر نشوند. یا چنانچه آیۀ: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكَۖ تَبۡتَغِي مَرۡضَاتَ أَزۡوَٰجِكَ﴾ [۳۱۱][التحريم: ۱]. قبلاً نزول یافته بود، ممکن نبود که رسولخداصبهخاطر رضایت همسرانش امری را برخود ممنوع سازد. و شیخ مفید به نزول قرآن در شب قدر هم اشاره میکند و آن را بخشی از قرآن (یا آغاز نزول قرآن) میشمرد و مینویسد:
«أنَّهُ نَزَلَ جُملَةٌ مِنهُ فِي لَيلَةِ القَدرِ ثُمَّ تَلاهُ ما نَزَل مِنهُ إلَي وَفاةِ النَّبِي ص» [۳۱۲].
یعنی: «همانا بخشی از قرآن در شب قدر نازل شد سپس آنچه که از قرآن نزول یافت تا زمان وفات پیامبرصدرپی آن آمد».
و سخن شیخ نباید مایۀ شگفتی شود چرا که در عرف قرآن، بخشی از کتاب خدا نیز «قرآن» نامیده شده مانند آیۀ کریمۀ: ﴿وَإِذۡ صَرَفۡنَآ إِلَيۡكَ نَفَرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ يَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ﴾[الأحقاف: ۲۹]. و امثال آن.
***
[۳۰۰] به تفسیر نمونه، اثر آقای ناصر مکارم شیرازی، ج۲۱، ص۱۴۹ نگاه کنید. [۳۰۱] به تفسیر پرتوی از قرآن، اثر مرحوم آقای طالقانی، جزء آخر، ص ۱۹۲ بنگرید. [۳۰۲] به تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۱۴۹ نگاه کنید. [۳۰۳] به تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۳۱۰ بنگرید. [۳۰۴] تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۳۱۲. [۳۰۵] تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۳۱۳ و۳۱۴. [۳۰۶] تفسیر پرتوی از قرآن، جزء آخر، ص۱۹۳. [۳۰۷] تفسیر پرتوی از قرآن، جزء آخر، ص۱۹۳. (متن روایت در مجمع البیان بدینصورت آمده: «إنَّ اللهَ أنزَلَ جَمِيعَ القُرآنِ فِي لَيلَةِ القَدرِ إلَى السَّمـاءِ الدُّنيا ثُمَّ أنزَلَ عَلَى النَّبِي بَعدَ ذلِك نُجُوماً فِي طُولِ عِشرِينَ سَنَةٍ»). [۳۰۸] تفسیر کشّاف، ج۳، ص۲۷۸. [۳۰۹] تصحیح الإعتقاد، اثر شیخ مفید، (فصلٌ فِی نُزُولِ القُرآن)، ص۱۰۲. [۳۱۰] «خدا از تو درگذرد، چرا به آنها اجازه دادی (که به جهاد نیایند)»؟ [۳۱۱] «ای پیامبر چرا چیزی را برخود حرام میکنی که خدا برایت حلال کرده است در حالیکه خشنودی همسرانت را میجویی»؟. [۳۱۲] تصحیح الإعتقاد، ص۱۰۳. (این قول در مجمع البیان نیز نقل شده است که: إنَّ اللهَ تَعالَى ابتَدَءَ إنزالَهُ فِي لَيلَةِ القَدرِ مِن شَهرِ رَمَضان).