﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِيٓ إِلَيۡهِمۡۖ فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٤٣﴾[النحل: ۴۳]. دربارۀ أهل ذکر
در تفسیر این آیۀ شریفه میان مفسّران اختلاف است که «أهل ذکر» چه کسانند؟ طبری ازقول «ابنزید» آورده که آنها «اهل قرآن» هستند و طبرسی از ابوجعفر باقر ÷نقل کرده که فرموده: نَحنُ أهلُ الذِّكر(ما أهل ذکر هستیم). و از ابن عبّاس و مجاهد آوردهاند که أهل ذکر در اینجا، علمای أهل کتاب یا أهل تورات شمرده میشوند و برای هر یک از این اقوال، شاهدی نیز آورده است. گواه ابن زید آنست که قرآن کریم در آیاتی چند، خود را «ذکر» نامیده مانند: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩﴾[الحجر: ۹]. و امثال آن، بنابر این، اهل قرآن همان اهل ذکر به شمار میآیند. در تفسیر «المیزان» میخوانیم که مراد از «ذکر»، محمّد صاست و گواهش آیۀ شریفۀ: ﴿قَدۡ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيۡكُمۡ ذِكۡرٗا﴾[الطلاق: ۱۰-۱۱]. است پس اهل ذکر همان خاندان رسول خدا صهستند [۲۲۱]. أمّا کلمۀ ذکر در قرآن کریم برای تورات موسی ÷نیز به کار رفته چنانکه میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ ءَاتَيۡنَا مُوسَىٰ وَهَٰرُونَ ٱلۡفُرۡقَانَ وَضِيَآءٗ وَذِكۡرٗا لِّلۡمُتَّقِينَ٤٨﴾[الأنبياء: ۴۸]. بنابراین اهل ذکر، به قول ابنعبّاس علمای اهلکتاب (تورات)اند.
ما برای حلّ این اختلاف، مانند همیشه لازماست به خود قرآن مجید باز گردیم و کتاب خدا را در این باره «حَکَم» قرار دهیم. آیۀ شریفۀ مورد بحث، نظیری در سورۀ انبیاء صدارد. در آنجا میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَكَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِيٓ إِلَيۡهِمۡۖ فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٧ وَمَا جَعَلۡنَٰهُمۡ جَسَدٗا لَّا يَأۡكُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَمَا كَانُواْ خَٰلِدِينَ٨﴾[الأنبياء: ۷-۸]. یعنی: «و ما پیش از تو جُز مردانی را به رسالت نفرستادیم، پس از اهل ذکر ـ اگر نمیدانید ـ بپرسید * و ما آنها را پیکری قرار ندادیمکه غذا نخورند وآنان جاویدان نبودند». این آیات شریفه در پاسخ به ایراد مشرکان آمده که میگفتند: ﴿مَا هَٰذَآ إِلَّا بَشَرٞ مِّثۡلُكُمۡ﴾[المؤمنون: ۲۴]. .آیا این (محمّدص) جُز بشری همانند شما است؟!. چنانکه در آیۀ سوّم از همان سورۀ انبیاء ملاحظه میکنیم. بنابر این معلوم میشود که پرسش از اهل ذکر، مربوط به این امر است که آیا پیامبرانِ گذشته (مانند ابراهیم و اسحق و یعقوب و یوسف و موسی و هارون و جُز ایشان) مردانی از جنس بشر بودند؟ یا تنها محمّد صاست که با وجود بشریّت، ادّعای رسالت میکند؟ پس هنگامی که «موضوع سؤال» مشخّص شد، آنگاه یافتن کسانی که باید از آنها جواب سؤال را فرا گرفت، آسان میگردد. و واضح است که امامان اهل بیت †یا اهل قرآن، مرجع سؤال کافران نبودند زیرا آنها جواب رسول اکرم صرا در پاسخ خود قبول نداشتند تا چه رسد به آنکه خاندان و شاگردان وی را مرجع پرسش قرار دهند و پاسخ آنان را بپذیرند! سؤال، از بشریّتِ پیامبران گذشته بوده است و پاسخ را میتوانستند از علمای تورات بپرسند که همگی به بشریّت انبیاء سلف، اذعان داشتند. بنابر این، هرچند اهل بیت رسول الله صو نیز اهل قرآن، اهل ذکر شمرده میشوند ولی مقصود از آیۀ ۴۳ سورۀ نحل و آیۀ ۷ سورۀ انبیاء، جُز علمای تورات، کسی نبوده است [۲۲۲]و اساساً این سؤال یا شبهه در قرآن کریم از قول مشرکان، مکرّر مطرح شده و منحصر به آیات مذکور نیست. امّا قرآن مجید به صورتهای گوناگون بدان شبهه پاسخ میدهد. مثلاً در سورۀ کریمۀ «إسراء» میفرماید: ﴿وَمَا مَنَعَ ٱلنَّاسَ أَن يُؤۡمِنُوٓاْ إِذۡ جَآءَهُمُ ٱلۡهُدَىٰٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَبَعَثَ ٱللَّهُ بَشَرٗا رَّسُولٗا٩٤ قُل لَّوۡ كَانَ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَلَٰٓئِكَةٞ يَمۡشُونَ مُطۡمَئِنِّينَ لَنَزَّلۡنَا عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَلَكٗا رَّسُولٗا٩٥﴾[الإسراء: ۹۴-۹۵]. یعنی: «هیچ چیز این مردم را ـ چون هدایت به سویشان آمد ـ از اینکه ایمان آورند، باز نداشت جُز همین که گفتند: آیا خدا، بشری را به رسالت فرستاده است؟ بگو اگر در زمین فرشتگانی گام میزده و مستقرّ بودند، همانا بر آنها فرشتهای را از آسمان به رسالت فرو میفرستادیم». چنانکه ملاحظه میشود، شبههای که قرآنکریم در اینجا از قول کافران مطرح فرموده، همان ایرادی است که در آیۀ سوّم از سورۀ انبیاء میخوانیم و قرآن در این سوره به شکل دیگری (یعنی تناسب مُرسَل با مُرسَلٌ عَلَیهِم) آن را پاسخ داده است.
***
[۲۲۱] المیزان، ج۱۲، ص ۳۰۲ (ذیل بحث روایی). [۲۲۲] برخی اشکال نمودهاند که چگونه ممکن است قرآن کریم، مردم را به علمای اهل کتاب ارجاع دهد؟ با اینکه ممکناست ایشان پرسندگان را از اسلام منحرف سازند! باید دانستکه قرآن مردم را در همۀ موارد به علمای اهل کتاب ارجاع نداده (تا آنان را گمراه سازند!) بلکه در اینجا تنها پرسش از بشریّت انبیاء سلف مطرح شده که از علمای مزبور پرسیده شود.