﴿قُل لَّوۡ كَانَ مَعَهُۥٓ ءَالِهَةٞ كَمَا يَقُولُونَ إِذٗا لَّٱبۡتَغَوۡاْ إِلَىٰ ذِي ٱلۡعَرۡشِ سَبِيلٗا٤٢﴾[الإسراء: ۴۲]. رهیابی بهسوی خداوند عرش
آیۀ شریفه میفرماید: «بگو اگر با او معبودهایی بودند ـ چنانکه (مشرکان) میگویند ـ آنگاه ایشان بهسوی خداوند عرش، راهی میجستند». آیا این آیۀ کریمه چه مفهومی را میرساند؟ زمخشری در تفسیر «کشّاف» این قول را در تفسیرآیۀمزبور برگزیده که: «لَطَلَبُوا إلي مَن لَهُ الـمُلك وَالرُّبُوبِيةُ سَبِيلاً بِالـمُغالَبَة» [۲۲۳]یعنی: «(اگر با خداوند عرش، معبودهایی بودند) ایشان بر آن میشدند تا بهسوی کسی که پادشاهی و ربوبیّت از آنِ اوست، راهی را برای غلبه بجویند». همین معنا را صاحب تفسیر المیزان اختیار نموده و مینویسد: «أي طَلَبُوا سَبِيلاً إلَيهِ لِيغلِبُوهُ [۲۲۴] عَلى مَن لَهُ الـمُلك» [۲۲۵]. یعنی: «آنان راهی بهسوی وی میجستند تا بر کسی که پادشاهی از آنِ اوست غلبه کنند». معنای مذکور را آلوسی در تفسیر «روحُ المعانی» نیز آورده و از آن دفاع میکند [۲۲۶].
چند تن از مترجمان قرآن نیز از این تفسیر تبعیّت نمودهاند و در ترجمۀ آیۀ کریمه نوشتهاند: «بگو اگر با او خدایان دیگری بود ـ چنانکه آنان گویند ـ آنگاه همه به خدای صاحب عرش راهی میجستند .تا او را از خدایی فرو کشند و خود فرمانروای جهان گردند [۲۲۷]». یا نوشتهاند: «بگو اگر با او معبودانی(دیگر) بودند چنانکه (خود) میگویند آنگاه هر یک سوی صاحب عرش راهی (برای مقابله و مبارزه) میجستند [۲۲۸]». یا مرقوم داشتهاند: «بگو اگر میبود با خدا معبودان دیگر ـ چنانکه میگویند ـ آنگاه طلب میکردند بهسوی خداوند عرش، راه مُنازعت را [۲۲۹]» و امثال این ترجمهها.
بر این تفاسیر و ترجمهها، از دیدگاه قرآنی اشکالی دقیق وارد است زیرا در آیۀ شریفه، رهیابی بهسوی خداوند عرش با کلمۀ «إلی» همراه شده، نه با کلمۀ «عَلی» تا بر مفهوم استعلاء و غلبه دلالت نماید. یعنی در آیۀ کریمه نیامده: «إذاً لَابتَغَوا عَلى ذِی العَرشِ سَبِیلاً» در حالی که رسم قرآن کریم اینست که راه جستن برای غلبه بر کسی را با کلمۀ «عَلی» قرین میکند مانند: ﴿فَإِنۡ أَطَعۡنَكُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَيۡهِنَّ سَبِيلًا﴾[النساء: ۳۴]. و نیز: ﴿فَمَا جَعَلَ ٱللَّهُ لَكُمۡ عَلَيۡهِمۡ سَبِيلٗا﴾[النساء: ۹۰]. و همچنین: ﴿فَأُوْلَٰٓئِكَ مَا عَلَيۡهِم مِّن سَبِيلٍ﴾[الشورى: ۴۱]. و نیز: ﴿إِنَّمَا ٱلسَّبِيلُ عَلَى ٱلَّذِينَ يَظۡلِمُونَ ٱلنَّاسَ﴾[الشورى: ۴۲]. و هنگامی که قرآن میخواهد از راه تقرّب به خدا سخن گوید واژۀ «إلی» را به میان میآورَد چنانکه میفرماید: ﴿إِلَّا مَن شَآءَ أَن يَتَّخِذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِيلٗا﴾[الفرقان: ۵۷]. یا میفرماید: ﴿فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِيلًا﴾[المزمل: ۱۹]. بنابراین، در آیۀ شریفه، از منازعه و غلبۀ بر خدای سبحان سخن نرفته بلکه از تقرّب بهسوی خداوند عرش سخن به میان آمده است چنانکه مفسّران اقدمِ قرآن هم بر این قول رفتهاند. در حقیقت آیۀ شریفه در مقام طعن بر مشرکان آمده و میفرماید: اگر به فرض محال [۲۳۰]معبودهای دیگری ـ چنانکه شما پنداشتهاید ـ وجود داشتند در آن صورت، همگی به فرمانروای کلّ عالم که سر رشتۀ همۀ امور را در دست دارد روی میآوردند و راهی بهسوی تقرّب و رضایت او را میجستند، پس چرا شما به عبودیّت غیر خدا تن دادهاید و راه بندگی خداوند عرش را نمیسپرید؟!. نکته اینجا است که آیۀ شریفه از خداوند یکتا به «ذِی العَرش» تعبیر مینماید و عرش در اصطلاح قرآن کریم، مرکز فرمانروایی است چنانکه قرآن مجید، خداوند بخشنده را ـ پس از آفرینش آسمانها و زمین ـ بر عرش مستوی میشمرد ﴿خَلَقَ ٱلۡأَرۡضَ وَٱلسَّمَٰوَٰتِ ٱلۡعُلَى٤ ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥﴾[طه: ۴-۵]. و بدین ترتیب اشاره مینماید که خدای رحمن پس از آفرینندگی، جهان را وانگذاشته پادشاهی و فرمانروایی بر کائنات دارد. مشرکان عرب هم خدا را در مقام فرمانروای بزرگ جهان باور داشتند أمّا معبودهای موهومی را نیز عبادت میکردند و از اینجا است که قرآن کریم آنان را بر بندگی غیر خدا سرزنش مینماید.
شاهد معنایی که از آیۀ شریفه بر میآید، آیۀ دیگری در همین سورۀ (اسراء) است که در آن میخوانیم:
﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ فَلَا يَمۡلِكُونَ كَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنكُمۡ وَلَا تَحۡوِيلًا٥٦ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ﴾[الإسراء: ۵۶-۵۷].
یعنی: «بگو کسانی را که جُز او پنداشتهاید، بخوانید پس آنها اختیار ندارند تا زیانی را از شما دفع کنند و نه آن را دگرگون سازند * آن کسانی که ایشان میخوانند، خود بهسوی خداوندشان تقرّب میجویند...» و گواهی روشن قرآن در این مسئله ما را کفایت میکند.
در عین حال همان طور که گذشت مفسّران قدیمی قرآن نیز بر این قول رفتهاند چنانکه ابوجعفر طبری و ابوعلی طبرسی در تفسیر شان از مجاهد و قتاده آوردهاند که در معنای آیۀ شریفه گفتهاند: «لَطَلَبُوا طَرِيقاً يقَرِّبُهُم إلي مالِك العَرشِ وَالتَمَسُوا الزُّلفَةَ عِندَهُ لِعِلمِهِم بِعُلُوِّهِ عَلَيهِم وَعَظَمَتِهِ» [۲۳۱]یعنی: «(آن معبودهای فرض شده) راهی میجستند تا ایشان را به خداوندعرش نزدیک کند و تقرّب نزدوی را درخواست مینمودند، چون برتری او را بر خود و عظمت وی را میدانستند».
با این همه، صاحب تفسیر «روح المعانی» و تفسیر «المیزان» از قول نخست دفاع نموده و آن را قویتر شمردهاند و برای اثبات نظرشان، به آیۀ بعد تمسّک جستهاند که میفرماید: ﴿سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوّٗا كَبِيرٗا٤٣﴾[الإسراء: ۴۳]. «او منزّه و برتر است از آنچه میگویند، بسیار برتر!».
ولی به نظر ما، تنزیه این آیۀ شریفه که قول مشرکان را در اساس شرک، باطل میشمرد با مدلول فرضیِ آیۀ پیشین، ناسازگاری ندارد و گرنه لازم میآید که با مدلول روشن ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ﴾[الإسراء: ۵۷]. نیز نا سازگار باشد که هیچ مفسّری آن را نمیپذیرد.
***
[۲۲۳] الکشّاف، ج۲، ص ۶۶۹ [۲۲۴] ضمیر در «لِيغلِبُوه» زائد است و «لِيغلِبُوا عَلى مَن لَهُ الـمُلك» صحیح است. [۲۲۵] المیزان، ج۱۳، ص ۱۱۳. [۲۲۶] روح المعانی، ج۱۵، ص ۱۱۳. [۲۲۷] به ترجمۀ قرآن، اثر آقای حسین استادولی نگاه کنید. [۲۲۸] به ترجمۀ قرآن، اثر آقای مسعود انصاری بنگرید. [۲۲۹] به ترجمۀ قرآن، اثر محدّث دهلوی نگاه کنید. [۲۳۰] کلمۀ «لَو» در «لَو كانَ مَعَهُ آلِهَةٌ» به اصطلاح نحوی «امتناعیّه» بهشمار میآید و در اینحال برای فرض محال بهکار رفته است. [۲۳۱] جامع البیان، ج۱۴، ص ۶۰۵ و مجمع البیان، ج ۱۵، ص ۵۲ (عبارت متن از مجمع البیان نقل شده است).