علّت خطا در ترجمه و تفسیر
برای ترجمۀ قرآن کریم به زبان پارسی، پیشینهای قدیمی باید قائل شد و دیر زمانی است که متأسّفانه ترجمههای نارسا و احیاناً مغلوط در ایران رواج دارد. اخیراً به همّت چند تن از فضلا ترجمههای روان و کم نقصی از قرآن کریم در دسترس عموم قرار داده شده که اقدامی مثبت و در خور سپاسگزاری است ولی هنوز تمام ترجمههای قرآنی از اغلاط صرفی و نحوی پاک نشدهاند. به عنوان نمونه، در ترجمه ای که از سوی انتشارات سروش (وابسته به صدا و سیما) در سال۱۳۶۷ هـ.ش در دسترس قرار گرفته، مترجم محترم آیۀ ﴿وَلَتَعۡلَمُنَّ نَبَأَهُۥ بَعۡدَ حِينِۢ٨٨﴾[ص: ۸۸]. را خطاب به پیامبر خدا صپنداشته است و فعل «لَتَعلَمُنَّ» را به لفظ مفرد برگردانده! درصورتی که واژۀ مزبور به صیغۀ جمع آمده و در اصل «لَتَعلَمُونَ» بوده است. در اینجا قرآن کریم گروه کافران را تهدید مینماید و پیدا است که پیامبر خدا صرا به جای کافران، مخاطب قرار دادن، چه غلط فاحشی به شمار میآید.
بنابراین خطای ترجمهها، غالباً از نشناختـن واژههای قرآنـی نشأت میگیرد و گاهی هم بیخبری نسبت به ترکیب کلام، موجب لغزش مترجم میشود (چنانکه نمونههای آن را در همین کتاب آوردهایم).
أمّا عمدۀ لغزشها در تفسیرقرآن، با «آراء پیش ساختۀ مفسّران» پیوند دارد. رأی مذهبی یا عقیدۀ دلخواه مفسّر در بسیاری از موارد، او را وادار میکند تا مفهومی را بر آیات قرآنی تحمیل نماید که با متن سازگاری ندارد. به همین جهت در آثار اسلامی به تأکید آمده که از «تفسیر به رأی» باید پرهیز کرد. کسانی که در تفسیر قرآن مثلاً فلسفۀ یونانی یا عرفان اسکندرانی یا تصوّف هندی یا فلسفههای غربی یا فرضیّات علمی یا اخبار ساختگی و ضعیف و امثال این امور را دخالت میدهند و آنها را با لطائِف الحِیَل بر آیات قرآن تحمیل میکنند از مصادیق تفسیر کنندگان به رأی به شمار میآیند و در حقیقت سخن أمیر مؤمنان علی ÷دربارۀ اینگونه مفسّران درست میآید که فرمود: «كأنَّهُم أئِمَّةُ الكتابِ وَلَيسَ الكتابُ إمامَهُم» [۳]«گویی که ایشان، امامان قرآنند و قرآن، امام ایشان نیست!». البتّه ما انکار نمیکنیم که با ذهن کاملاً تهی از معلومات نمیتوان به درک قرآن نائل آمد و قرآن فهمی ناگزیر دانشهایی را همچون (لغت و صرف و نحو و معانی و بیان و....) میطلبد ولی علوم مزبور را به چشم «ابزار فهم قرآن» مینگریم و این نگاه بیتردید با «تحمیل رأی بر قرآن» تفاوت دارد زیرا در این نگرش ما میکوشیم تا با علوم ابزاری، مقاصد قرآن کریم را از متن آن دریابیم و پیش از برخورد با متن قرآنی، عقیدۀ ویژهای دربارۀ آن اتّخاذ نمیکنیم ولی در تفسیر به رأی (که در شرع اسلام نهی شده است) متن قرآن را بهسوی آراء پیشین خود میکشند و به جای مقصود قرآن، مراد خودشان را جایگزین آن میکنند و تفاوت میان این دو امر، واضح است.
و هر چند «تفسیر به رأی» یکی از مهمترین علل پدید آمدن خطا در تفسیر قرآن به شمار میآید ولی علّت لغزش در فهم قرآن کریم منحصر و محدود به این موضوع نیست و گاهی دقّت نکردن در نکات و قرائن آیات و همچنین غفلت از سیاق و فضای سورهها و به ویژه توجّه نداشتن به آیات مُشابه با یکدیگر (که زمینۀ تفسیر قرآن به قرآن را فراهم میآورند) موجب خطای مفسّر در فهم و توضیح قرآن کریم میشوند.
[۳] نهج البلاغه، خطبۀ ۱۴۷.