جایگاه سنت در قانونگذاری

فهرست کتاب

علت عدم تدوین سنت در حیات رسول‌الله جو آیا چیزی از آن در زمان ایشان نوشته شد؟

علت عدم تدوین سنت در حیات رسول‌الله جو آیا چیزی از آن در زمان ایشان نوشته شد؟

تمام سیرت‌نگاران، محدثان و جمهور مسلمانان، اتفاق نظر دارند که قرآن، چنان مورد توجه پیامبر جو یارانش قرار گرفت که در سینه‌ها حفظ گردید و بر شاخه‌ها، سنگ‌ها و پوست‌ها نگاشته شد. از این رو زمانی که رسول خدا جوفات نمود، قرآن به‌طور کامل محفوظ و مرتب بود؛ هرچند در یک مصحف جمع‌آوری نشده بود.

اما سنت، اینگونه نبود. هرچند سنت، یکی از مصادر و منابع تشریع اسلامی است، ولی هیچ‌کس در اینکه سنت، بسان قرآن و به صورت رسمی تدوین نشد، اختلافی ندارد. شاید دلیلش، این باشد که رسول خدا جبیست و سه سال در جمع یارانش زندگی نمود و تدوین اقوال و افعال و رفتارهای آن حضرت ج، در صحیفه‌ها و پوست‌ها، کار دشواری بود و باید تعداد زیادی از صحابه برای این کار وقت‌شان را فارغ می‌کردند؛ از سوی دیگر کاملاً روشن است که نویسندگان، در زمان رسول خدا جانگشت‌شمار بودند و از آنجا که قرآن، نخستین مصدر تشریع اسلامی و معجزه‌ی جاویدان رسول خدا جبود، لذا کتابت قرآن، توسط نویسندگان، ضروری‌تر به نظر می‌رسید تا قرآن، به صورت کامل و بدون اینکه حتی یک حرف آن ساقط شود، به نسل‌های بعدی انتقال یابد.

نکته‌ی دیگر اینکه عرب‌ها به خاطر بیسواد بودن‌شان، تنها بر حافظه‌ی خویش اعتماد می‌نمودند و از آنجا که قرآن به تدریج نازل می‌شد، حفظ آن، برایشان آسان بود. بنابراین اگر سنت که شامل بخش‌های متعددی از اقوال و افعال پیامبر جاز زمان شروع رسالتش تا هنگام وفاتش می‌شود، هم‌چون قرآن تدوین می‌شد، خوف آن می‌رفت که شاید سخنان معجزه‌آسای پیامبر جناخودآگاه با قرآن مخلوط شود که این خود خطر بزرگی بشمار می‌رفت و برای دشمنان اسلام، دریچه‌ای به سوی شک و تردید می‌گشود.

با توجه به این موارد و آنچه که علما، به‌طور مفصل در مورد عدم تدوین سنت در زمان رسول خدا جنوشته‌اند، حکمت نهی رسول خدا جاز کتابت حدیث در زمان حیاتش روشن می‌شود. امام مسلم از ابوسعید خدریسنقل می‌نماید که رسول خدا جفرموده است: «لاتكتبوا عني و من كتب عني غير القرآن فليمحه». یعنی: «از من چیزی ننویسید و هرکس، از من چیزی غیر از قرآن نوشته، آن را محو نماید و از بین ببرد».

البته این، بدان معنا نیست که در زمان رسول خدا جاصلاً چیزی از سنت نوشته نشده است. زیرا پاره‌ای از احادیث، به صورت غیررسمی نوشته شده و برخی از آثار صحیح حکایت ازآن دارد که در زمان رسول خدا جمواردی ازسنت به نگارش درآمده است. چنانچه بخاری/در کتاب علم از ابوهریرهسنقل می‌نماید که بنی‌خزاعه، در سال فتح مکه فردی از بنی‌لیث را به قصاص یکی از کشته شدگان خود، به قتل رساندند. این خبر به پیامبر جرسید؛ رسول خدا جبر مرکبش سوار شد و به ایراد خطبه پرداخت و فرمود: «خداوند، مانع وقوع خونریزی یا حمله‌ی فیل‌ها به مکه شد و رسول‌الله جو مؤمنان را بر اهل مکه غالب گردانید. بدانید که مکه، برای هیچ‌کس قبل از من و بعد از من حلال نبوده ونیست وفقط بخشی از یک روز برای من حلال قرار داده شد و بدانید که از این به بعد (برای همیشه) حرام است؛ بنابراین نه خار آن کنده شود و نه درخت آن، قطع گردد و نه مال گمشده‌ی آن، برداشته شود، مگر به نیت اعلان و بازپس دادن به صاحبش و اگر کسی در آن کشته شود، اولیای دم، دو راه پیش روی دارند: یا دیه بگیرند و یا قاتل را قصاص نمایند». در این هنگام مردی یمنی، آمد وگفت:ای پیامبر خدا! این سخنان را برای من بنویس. رسول خدا جفرمود: «أكتبوا لأبي شاة» [۲۶]یعنی: «برای ابی شاه بنویسید».

هم‌چنین ثابت است که رسول خدا جنامه‌هایی به فرمانروایان و حکام شبه‌جزیره‌ی عرب نوشت و آن‌ها را به اسلام فرا خواند. [۲۷]هم‌چنین به بعضی از امیران و فرماندهان دسته‌های اعزامی، نامه‌هایی می‌داد و می‌فرمود: تا به فلان مکان نرسیده‌اند، آن را نخوانند.

برخی از صحابه صحیفه‌هایی داشتند که آنچه را از پیامبر جمی‌شنیدند، می‌نوشتند. مانند صحیفه‌ی عبدالله بن عمرو بن عاص که آن را «الصادقة» نامیده بود. امام احمد و بیهقی در «المدخل» از ابوهریرهسنقل نموده‌اند که گفته است: «هیچ‌کس نسبت به احادیث رسول خدا جاز من آگاه‌تر نبود، مگر عبدالله بن عمرو که او می‌نوشت و من، نمی‌نوشتم».

کتابت عبدالله بن عمرو مورد توجه بسیاری از صحابه قرارگرفته بود تا آنجا که به او گفتند: تو، تمام سخنان پیامبر جرا می‌نویسی؛ حال آنکه رسول خدا جممکن است در حالت خشم و غضب سخنی بگوید که شاید جنبه‌ی تشریعی نداشته باشد. عبدالله بن عمرو نزد رسول خدا جرفت و موضوع را به ایشان گفت. پیامبر جفرمود: «از من بنویس؛ سوگند به ذاتی که جانم، در دست اوست، جز حق و حقیقت، از دهانم بیرون نمی‌شود». [۲۸]

همینطور ثابت است که علیسصحیفه‌ای داشت که احکام مربوط به دیه‌ی عاقله درآن نوشته شده بود. و نیز ثابت است که رسول خدا جبه برخی از کارگزارانش نامه نوشت و مقدار زکات شتر و گوسفندان را معین نمود. [۲۹]

علما، در زمینه‌ی تطابق احادیث نهی و احادیثی که بر اذن کتابت حدیث دلالت می‌کنند، اختلاف نموده‌اند. اکثراً معتقدند که نهی، منسوخ شده است. برخی هم بر این باورند که نهی در مورد افرادی بوده که احتمال اشتباه و در آمیختن قرآن با سنت، از سوی آن‌ها وجود داشته و اجازه‌ی نوشتن احادیث برای کسانی صادر شده که از این احتمال در امان بوده‌اند.

به نظر من در بین احادیث نهی و احادیث اذن، تعارضی حقیقی وجود ندارد. زیرا منظور از نهی، نهی از تدوین رسمی سنت بود، آنطور که قرآن تدوین گردید. و اجازه‌ی نگارش و تدوین، در رابطه با برخی از احادیث در شرایط خاص یا برای اصحاب خاصی بود که احادیث را صرفاً برای خود می‌نوشتند. با اندکی تأمل در حدیث نهی، همین نکته به ذهن می‌رسد. زیرا حدیث، عام است و تمام صحابه مورد خطاب قرار گرفته‌اند. البته نباید چنین برداشت نمود که اگر اجازه‌ی کتابت حدیث، درشرایط خاص یا برای افراد خاصی بوده است، پس حرمت نوشتن باید برای همیشه باقی بماند. زیرا اجازه‌ی پیامبر جبه عبدالله بن عمرو و استمرار وی در کتابت تا زمان وفات رسول خدا ج، دلیل این امر است که تدوین سنت، به شکلی غیررسمی و غیر از اسلوب جمع‌آوری قرآن، درست می‌باشد. چنانچه این مطلب با حدیثی که امام بخاری از ابن‌عباس روایت کرده است، تأیید می‌شود؛ ابن‌عباس می‌گوید: وقتی بیماری پیامبر جشدت گرفت، فرمود: «دفتری بیاورید تا برایتان مطالبی بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید». اما عمر بدین دلیل که این کار، باعث زحمت پیامبر جمی‌شد، در آن لحظه مانع این عمل گردید.

این مسأله، بیانگر این نکته می‌باشد که در نهایت، نوشتن، مجاز بوده است. برخلاف آنچه شیخ رشیدرضا گفته که ابتدا مجاز بوده و بعداً نهی شده است. [۳۰]

[۲۶] این حدیث را بخاری، دارمی، ترمذی و امام احمد بن حنبل روایت کرده‌اند. [۲۷] مراجعه شود به طبقات ابن‌سعد: ۲/۲۲- ۵۶. [۲۸] ابن عبدالبر در جامع بیان العلم: ۱/۷۶. [۲۹] مرجع سابق. [۳۰] مجلة المنار: جلد۱۰.