مسافرت صحابه برای فراگیری حدیث به شهرهای دوردست
دوران خلافت ابوبکر و عمربدرحالی سپری شد که سنت، در سینههای اصحاب محفوظ بود و در گوشه و کنارجهان منتشر و پراکنده نشده بود. زیرا عمرسبه هیچ یک از صحابه - جز چند نفر که خروجشان ازمدینه بنا بر مصلحتهایی لازم بود- اجازهی کوچ کردن از مدینه را نمیداد. در مدینه نیز احادیث زیادی منتشر نشده بود. زیرا چنانچه قبلاً اشاره شد، سیاست عمر، بدین منوال بود که باید بیشتر به قرآن بیش از حدیث توجه شود تا مبادا مردم در روایت احادیث، دقت و احتیاط نکنند.
عثمانسدر دوران خلافتش به اصحاب اجازه داد تا به سایر شهرهای اسلامی کوچ کنند. از سوی دیگر نیاز مردم بویژه جوانان و افراد کمسن و سال به وجود صحابه افزایش یافت. زیرا بزرگسالان وکهنسالان، به تدریج کمتر میشدند. اینجا بود که صحابهی جوان به فراگیری و جمعآوری احادیث از یاران کهنسال پیامبر جپرداختند. از این رو برخی برای فراگیری حدیث از برخی دیگر، رخت سفر بستند و به نقاط دوردست مهاجرت کردند. چنانچه امام بخاری در الأدب المفرد و نیز احمد و طبرانی و بیهقی با الفاظ بخاری، حدیثی از جابر بن عبداللهسروایت کردهاند؛ جابرسمیگوید: به من حدیثی از یکی از یاران پیامبر جرسید که خودم، آن را از رسول خدا جنشنیده بودم. بنابراین شتری خریدم، کجاوهام را بر آن بستم و سپس به مدت یک ماه، مسافتی را پیمودم تا به شام رسیدم. آنجا دیدم که صحابی مزبور، عبدالله بن انیس انصاریساست. نزد وی رفتم و گفتم: در باب مظالم از تو حدیثی به من رسیده است؛ گویا آن را ازپیامبر جشنیدهای؟ وی، گفت: من از رسول خدا جشنیدم که فرمود: «يحشر الناس غُرلاً بُهماً»یعنی: «مردم، بدون ختنه و بُهم حشر میشوند». ما عرض کردیم منظور از «بهم»چیست؟ پیامبر جفرمود: «یعنی هیچ چیزی همراه آنان نیست. ندادهندهای، آنها را ندا میدهد، بگونهای که افراد دور، آن صدا را همانند افراد نزدیک، میشنوند: منم، جزادهندهی روزجزا؛ هیچیک از دوزخیان به دوزخ و هیچیک از بهشتیان به بهشت نمیرود که حقی بر گردن اوست تا آنکه تاوانش را از او بگیرم. نسزد که هیچیک از بهشتیان وارد بهشت شود و یکی از دوزخیان، از او شکایتی داشته باشد، مگر اینکه قصاصش را از او میگیرم؛ حتی اگر یک سیلی باشد». ما عرض کردیم: چگونه؟ حال آنکه ما، در حضور الهی برهنه، ختنه نشده و بدون هیچ چیزی حاضر میشویم؟ پیامبر جفرمود: «بالحسنات و السيئات»یعنی: «با نیکیها و بدیها».
بیهقی و ابن عبدالبر از عطاء بن ابیرباح نقل نمودهاند که ابوایوب انصاریسرخت سفر بست تا حدیثی را از عقبه بن عامر جهنیسبشنود که شخص دیگری که آن را از پیامبر جشنیده باشد، نمانده بود.
وقتی ابوایوبسبه منزل مسلمه بن مخلد انصاریسامیر مصر رسید، مسلمهسبه استقبالش آمد و با او معانقه نمود وگفت: ای ابوایوب! چه چیزی تو را واداشت تا به اینجا بیایی؟ ابوایوب جواب داد: حدیثی از پیامبر جدر باب «سترمؤمن» مرا واداشت تا اینجا بیایم. مسلمهسگفت: آری؛ من نیز این حدیث را شنیدهام که پیامبر جفرمود: «من ستر مؤمناً في الدنيا علي كربته ستره الله يوم القيامة» [۴۹]ابوایوبسبه محض شنیدن این حدیث، به سوی مرکبش رفت و برآن سوار شد و به سوی مدینه حرکت نمود. هدایای مسلمه، زمانی به وی رسید که حال خروج از مرزهای مصر بود.
بدین ترتیب نشر و گسترش روایت احادیث شروع گردید. اصحاب پیامبر جبیش از گذشته مورد توجه قرارگرفتند. تابعین، شدیداً علاقمند شدند تا پیش وفات صحابه، آنان را ملاقات کنند و علوم و داشتههای علمی آنان را فرا بگیرند. کافی بود یکی از یاران پیامبر جوارد یکی از شهرهای جهان اسلام شود؛ در آن هنگام تمام مردم شهر، با ازدحام و اشتیاق فراوان، پیرامونش جمع میشدند و با انگشت اشاره میکردند که او، یکی از یاران پیامبر جاست.
برخی از صحابه، به کثرت روایت از رسول خدا جمعروف بودند و دلیلش، یا قدمت مصاحبت و همراهی با آن حضرت جبود؛ مانند: عبدالله بن مسعودس، یا ملازمت و خدمت؛ مانند: انس بن مالکس، یا اطلاع از احوال خصوصی و خانوادگی پیامبر جمانند عائشهی صدیقهلو یا بهخاطر توجه زیاد به احادیث و سنتهای پیامبر اکرم ج؛ مانند: عبدالله بن عمر، عبدالله بن عمرو و ابوهریرةش. با آنکه عبدالله بن عمر و عبدالله بن عمرو، خردسال بودند و ابوهریرهسجزو مسلمانان دیرهنگام بود، اما بخاطر توجه ویژهای که به فراگیری و جمعآوری سنت داشتند، در این زمینه از دیگران سبقت گرفتند.
مردم در آن زمان بدون هیچ شک و تردیدی، احادیث را از صحابه دریافت مینمودند و برخی از صحابه نیز پارهای از احادیث را برای سایر صحابه نقل میکردند و در این میان، یکدیگر را تکذیب نمینمودند و یا تردیدی نداشتند.
قبل از وقوع فتنه، هیچ خبری از جعل احادیث و وجود کذابین و دروغگویان حدیثساز نبود. وقوع فتنه در صفوف مسلمین، سرآغاز تحول زندگی دینی وسیاسی مسلمانان بود.
[۴۹] جامع بیان العلم ۱/۹۳.