عدالت صحابه
احمد امین در صحفه ۲۶۵ کتابش میگوید: اکثر نقادان حدیث، تمام صحابه را بهطور عموم عادل میدانند و هیچیک از آنان را به بدی یاد نمیکنند و به دروغ متهم نمیسازند و بسیار اندکند نقادانی که صحابه را همچون دیگران مورد انتقاد قرار دادهاند.
سپس میافزاید: اکثر نقّاد حدیث بخصوص متأخرین، تمام صحابه را عادل میدانند و هیچ کدام را به کذب و جعل حدیث متهم نمیکنند و قانون جرح و تعدیل را صرفاً در مورد افرادی که بعد از صحابه آمدهاند، اجرا مینمایند.
گفتنی است جمهور مسلمانان اعم از تابعین و سایر نقّادان حدیث، در مورد عدالت و راستگویی اصحاب بویژه در نقل حدیث اتفاق نظر دارند و تنها خوارج و معتزله و اهل بدعت، عدالت صحابه را قبول ندارند.
اما مؤلف فجر الإسلام بنابر اهدافی که قبلاً اشاره شد، در این زمینه ایجاد تردید نموده و گفته است: اکثر نقّادان حدیث، صحابه را عادل میدانند، حال آنکه تمام نقّادان حدیث نه اکثرشان، صحابه را عادل میدانند.
همچنین میگوید: عده اندکی، صحابه را همچون دیگران مورد نقد قرار میدهند.
وی، در این باره به عبارت غزالی استدلال نموده است. در حالی که کسانی که در مورد صحابه سخن گفتهاند، از نقادان حدیث نیستند؛ بلکه کسانی هستند که دارای گرایشهای معروفی در تاریخ اسلام میباشند که نسبت به بعضی از صحابه بغض و تعصب داشتهاند.
حافظ ذهبی/میگوید: گرچه در میان اصحابشحوادثی اتفاق افتاد، اما حساب اصحاب پیامبر ج، با بقیه جداست. زیرا در عدالت آنها و پذیرفتن روایاتشان، هیچ بحث و سخنی نیست و این عقیده ما در مورد آنان است. [۱۸۲]
حافظ ابن کثیر میگوید: از دیدگاه اهل سنت و جماعت، تمام صحابهشعادلند. سپس میافزاید: این نظریه معتزله که میگویند: تمام صحابه عادلند جز کسانی که با علی جنگیدند، دیدگاهی مردود و باطل است.
ابن کثیر ادامه میدهد: اما این سخن فرقههای جاهل و کوتاه فکر که میگویند: اکثر صحابه به جز هفده نفر مرتد شدهاند، هذیانی بیش نیست. [۱۸۳]
این افراد که در اثر گرایشهای خاص سیاسی نسبت به برخی از اصحابشتعصب دارند، از آن نقادانی نیستند که مؤلف فجر الاسلام، آنها را اینگونه توصیف نموده است: «جماعتی از علمای صادق که جهت منزه نمودن حدیث از آنچه به آن آمیخته شده است و جهت تمییز جید از غیر جید قیام نمودند».
اما اینکه مؤلف فجر الاسلام میگوید: اعتقاد به عدالت صحابه از ناحیه اکثر نقادان حدیث و بخصوص متأخیرین بوجود آمده، سخنی است باطل. زیرا احدی از متقدمین اعم از تابعین و دیگران، هیچیک از اصحاب را طعن ننموده و حدیث را ترک نکرده است. جالب اینجاست که مؤلف برای اثبات ادعای خود از عبارت غزالی استدلال میکند. در حالی که عبارت غزالی، بیانگر این است که تمام سلف به عدالت صحابه اتفاق دارند. چنانکه میگوید: «و الذي عليه سلف الامة و جماهير الخلف»یعنی: «آنچه سلف و جمهور خلف بر آن اعتقاد دارند».. آیا این عبارت روشن، خود، ردّی واضح بر پندار نادرست مؤلف فجر الاسلام نمیباشد که مدعی است اکثر متأخرین به عدالت صحابه اتفاق دارند نه متقدمین؟
[۱۸۲] رسالۀ الذهبی فی الرواۀ الثقات المتکلم فیهم بما لا یوجب ردهم، ص۴ [۱۸۳] اختصار علوم الحدیث، ص۲۲۰-۲۲۲