دلایل کسانی که به مستقل بودن سنت در قانونگذاری معتقدند
۱- تا زمانی که عصمت پیامبر جاز خطا، ثابت است، عقلاً مانعی از استقلال در تشریع وجود ندارد. الله متعال از هر طریقی که بخواهد میتواند پیامبرش را به تبلیغ احکام دستور دهد، چه از طریق کتاب و چه از طریق غیر کتاب و چون برای این امر عقلاً مانعی وجود ندارد و عملاً نیز به اتفاق تمام علما تحقق یافته است، پس چه دلیلی برای عدم پذیرش آن وجود دارد؟
۲- نصوص زیادی در قرآن وجود دارد که بیانگر وجوب اطاعت از رسول الله جاست. بدون اینکه تفاوتی بین سنتهای مبینه و موکده و مستقله بیان نماید. بلکه برخی از این نصوص به استقلال سنت اشاره دارند. چنانچه اللهأمیفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ﴾[النساء: ۵۹].
ترجمه: «ای مؤمنان! از خدا و از پیامبر و والیان امر اطاعت نمایید. پس اگر در چیزی اختلاف کردید، آن را به خدا برگردانید اگر واقعاً به خدا و روز واپسین ایمان دارید».
بدیهی است ارجاع یک مسأله به خداوند متعال، به معنای رجوع به کتاب الله است و برگردانیدن به سوی رسول الل ج، به مفهوم مراجعه به سنتهای پیامبر جبعد از وفاتش میباشد.
در جایی دیگر خداوندﻷمیفرماید: ﴿وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَٱحۡذَرُواْۚ فَإِن تَوَلَّيۡتُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ٩٢﴾[المائدة: ۹۲]. یعنی: «از خدا و از پیغمبر فرمانبرداری کنید (و از مخالفت با فرمان خدا و پیامبر) برحذر باشید».
هدف از تمام آیاتی که در آنها اطاعت از رسول خدا جبا اطاعت از خداوندﻷمقارن شده، اطاعت از ایشان در احکامی است که در کتاب خدا وجود ندارد. زیرا اگر این احکام در قرآن وجود داشت، نیازی نبود که مستقلاً اطاعت از رسول الله جرا بیان نماید. چنانکه میفرماید: ﴿فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ٦٣﴾[النور: ۶۳].
ترجمه: «پس کسانی که با دستور رسول الله ج مخالفت میکنند، باید از این بترسند که دچار فتنه شوند یا عذابی دردناک بدیشان رسد».
در این آیه پیامبر خدا جبه چیزی اختصاص داده شده که در قرآن وجود ندارد و باید از آن پیروی کرد؛ یعنی سنت رسول الله ج.
همچنین میفرماید: ﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَۖ﴾[النساء: ۸۰]. یعنی: «هر کسی که از پیامبر اطاعت کند، پس در واقع از خدا اطاعت کرده است».
﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ﴾[الحشر: ۷]. یعنی: «آنچه پیامبر به شما داد، آن را برگیرید و از آنچه شما را از آن منع کرد، بازآیید».
﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا٦٥﴾[النساء: ۶۵]. یعنی: «اما نه! به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نمیشوند تا تو را در اختلافات و درگیریهای خود به داوری نطلبند و سپس ملالی در دل خود از داوری تو نداشته و کاملاً تسلیم (قضاوت تو) باشند».
این آیه در مورد قضاوتی که رسول خدا جبین زبیرسو یکی از انصارشدر مورد استفاده از آب کشاورزی کرده بود، نازل گردید که حکم آن در قرآن نبود.
بدین ترتیب تمام دلایل قرآن بیانگر این است که آنچه پیامبر جآورده و نیز امر و نهی آن حضرت ج، از نظر حکم با قرآن یکی است.
۳- احادیث زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه شریعت از دو اصل شکل گرفته است که عبارتند از: کتاب خدا و سنت پیامبر. از طرفی سنت، شاملِ مطالبی است که در قرآن وجود ندارد و عمل به احکامی که در سنت آمدهاند، همانند عمل به احکام برگرفته از کتاب الله، واجب و ضروری است. چنانچه رسول خدا جفرموده است: «به زودی یکی از شما خواهد گفت: این، کتاب خداست. آنچه را که در آن حلال است، حلال میدانیم و آنچه در آن حرام است، آن را حرام میدانیم. آگاه باشید به هرکس از جانب من حدیثی رسید و او، آن را تکذیب نمود، همانا خدا و رسولش را تکذیب کرده است». [۲۷۳]
قبل از این نیز حدیث دیگری را در این موضوع ذکر کردیم و این، دلیل آن است که در سنت احکامی وجود دارد که در کتاب وجود ندارد. [۲۷۴]
۴- سخنی در این مورد از علیسنقل شده که گفته است: «ما عندنا إلا كتاب أو فهم أعطيه رجل مسلم و ما في هذه الصحيفة...».یعنی: «تنها چیزی که نزد ماست، قرآن یا فهمی است که به یک مسلمان داده شده و نیز آنچه در این صحیفه هست...».
و در حدیث معاذسنیز آمده است: بماذا تحكم؟ قال: بكتاب الله. قال: فإن لم تجد؟ قال: فبسنة رسول الله ج. [۲۷۵]
در این روایت، به صراحت روشن است که سنت، مشتمل بر احکامی است که در قرآن وجود ندارد و این همچون سخن علماست که گفتهاند: «ترك الكتاب موضعا للسنة و تركت السنة موضعا للقرآن» [۲۷۶]یعنی: «قرآن، جاهایی برای سنت و سنت نیز جاهایی برای قرآن گذاشته است».
[۲۷۳] روایت طبرانی در الاوسط از جابر؛ ابن عبدالبر آن را در جامع بیان العلم (۲/۱۸۹) آورده است. [۲۷۴] الموافقات (۴/۱۵) [۲۷۵] در صفحات قبل ترجمه و تخریج این روایت بیان شده است. [۲۷۶] الموافقات ۴/۱۶-۱۷