شبهه فقهی بودن کتاب موطأ
دکتر علی حسن عبدالقادر، در کتاب مذکور [۳۳۶]مدعی شده است که موطأ، نخستین کتاب فقهی است که اکنون در دست ما میباشد و نمیتوان آن را نخستین کتاب در زمینه حدیث بشمار آورد؛ هرچند این کتاب و مؤلفش، در اسلام از جایگاه والایی برخوردارند. زیرا این کتاب در اصل به عنوان کتاب حدیث در نظر گرفته نشده و در ردیف کتب سته قرار نگرفته است و فقط اهل مغرب آن را جزو کتب سته میدانند. البته متأخرین، آن را از روی احتیاط در ردیف کتب صحاح قرار دادهاند.
وی، سپس تأکید مینماید که این کتاب، کتاب صحیحی به معنای واقعی کلمه نیست و هدف مؤلف نیز صرفاً جمع آوری احادیث صحیح نبوده است؛ بلکه هدفش بررسی فقه و قانون و عادات و عرف اهل مدینه بوده است. از این رو میبینیم فتاوای ائمه بزرگ را پیرامون یک مسأله ذکر میکند تا نظریه موافق را از خلال آنها استنتاج نماید. اگر مؤلف موطأ، محدث بود، احادیث را ذکر میکرد، نه فتاوا را.
آنگاه دکتر علی حسن عبدالقادر بعد از بحثی طولانی میگوید:اینجاست که پی میبریم امام مالک، تدوینگر و جمع آوری کننده احادیث نبوده است؛ بلکه فرتر از آن از نقطه نگاه علمی، شارح احادیث بوده است. وی، پس از ذکر اینکه امام مالک در مواردی، به رأی و قیاس استدلال کرده، میگوید: اینجاست که در مییابیم امام مالک، محدث نبوده و به حدیث، به عنوان مرجع اکتفا نکرده است؛ چراکه عرف مردم مدینه را به عنوان حجت پذیرفته است. البته هرچند امام مالک، به معنای واقعی کلمه محدث نبوده، اما برای محدثین نتیجه خوبی ارائه کرده و آن، اینکه نقد تاریخی را با اسلوبی ارزشمند، حمایت نموده است. علاوه بر این، اسناد از دیدگاه امام مالک امری ضروری نبوده، زیرا در موطأ خود احادیث مرسل را آورده است.
در بحث طولانی دکتر علی حسن عبدالقادر در کتابش، دو نکته اساسی وجود دارد:
۱- امام مالک، محدث نبوده است!
۲- موطأ، کتابی حدیثی نیست، بلکه کتابی فقهی است.
پاسخ شبهه فوق:
۱- اینکه امام مالک/محدث نبوده، ادعایی غیرمنصفانه و دور از واقعیت است و بر خلاف دیدگاه همه علمای امت میباشد. چراکه امام مالک از بزرگترین محدثین زمان خود بوده و حلقههای حدیثش معروف و مشهور است و علما از نقاط دوردست، جهت فرا گرفتن حدیث به او مراجعه مینمودند.
مالک علاوه بر اینکه در حدیث، مقام امامت را داشت، در فقه نیز امام بود. او مانند محدثینی نبود که صرفاً احادیث را ردیف میکنند و در فقه حدیث و مسائل اجتهادی، صاحب نظر نیستند؛ مانند یحیی بن معین، اعمش و.... فقهای تابعین نیز چنین بودند و اغلب، هم از علم حدیث برخوردار بودند و هم از فقه.
اما اینکه چون مالک در پارهای از موارد که نصی وجود نداشت، از رأی خود استفاده میکرد، محدث نبوده و فقط فقیه بوده است، نشانه عدم آگاهی از شیوه محدثین از عصر صحابه تا زمان امام مالک میباشد.
ابن مسعودسکه یکی از بزرگترین راویان حدیث است، در جایی که نصی وجود نداشت، اجتهاد میکرد. در حالی که ابن عمرببه عنوان یکی از بزرگترین محدثین، به نص بسنده میکرد و از اجتهاد و اظهار نظر شخصی پرهیز مینمود. از این رو کسی که اجتهاد و استنباط نماید، از دائره محدث بودن بیرون نمیشود. چنانچه چنین نیست که هیچ محدثی، با وجود نصوصی که در اختیار دارد، نظریه خود را اعمال نکند. به عنوان مثال در بین تابعین افرادی همچون اوزاعی و ثوری وجود دارند که هم در حدیث و هم در فقه، امام هستند.
اما علت اینکه امام مالک در کتاب خود احادیث مرسل و منقطع را ذکر کرده، این است که وی اساساً به صحت احتجاج به مرسل و منقطع معتقد بوده است؛ البته نه بدین دلیل که اسناد نزد وی، اهمیتی نداشته است.
چگونه امکان دارد امام مالک به اسانید اهمیت ندهد، در حالی که خود میگوید: چه بسا شیوخی که تمام روز برای ما حدیث بیان میکردند، ولی ما حتی یک روایت آنها را نقل نکردیم. و در جایی دیگر میگوید: «لايؤخذ العلم عن اربعة...».که قبلاً این موضوع را توضیح دادیم. [منظور، همان سخن امام مالک است که: «از چهار نفر علم، فرا گرفته نمیشود: * فردی که به جهالت و سبکسری مشهور است؛ هرچند بیش از همه، علم داشته باشد. * کسی که در سخن گفتن با دیگران مرتکب دروغ شود؛ اگرچه دروغی را به رسول خدا جنسبت نداده باشد. * اهل هوا و هوس و کسی که دیگران را به هواها و خواستههای نفسانی خود فرا میخواند. * شیخی که دارای فضل و عبادت است، اما از محتوای احادیثش چیزی نمیداند».] [۳۳۷]
علاوه بر این معاصرین امام مالک، به امامت وی در حدیث و دقت نظر وی در این زمینه اذعان نمودهاند. سفیان بن عیینه میگوید: مالک، فقط احادیث صحیح را روایت میکرد و تنها از راویان ثقه، حدیث میگفت.
یحیی بن سعید قطان میگوید: مالک در زمینه حدیث، امام بود.
ابن قدامه میگوید: مالک، بیش از همه معاصرانش، حافظ احادیث بود.
۲- این ادعا که مؤطا کتاب حدیثی نیست، با عنایتی که علمای مکاتب مختلف به آن داشتهاند، در تضاد میباشد. چنانکه امام محمد بن حسن که از یاران امام ابوحنیفه/میباشد، با عنایت تمام آن را روایت کرده است.
اوزاعی که خود امامی دارای مذهب است، موطأ را از مالک روایت نموده است. همینطور امام شافعی نیز آن را از امام مالک روایت کرده است.
از سوی دیگر علمای حنفی و شافعی به شرح و اختصار موطأ پرداختهاند. البته مالکیها بیش از دیگران آن را مورد توجه قرار دادهاند. چراکه کتابِ امام و صاحبِ مذهبشان میباشد.
اگر موطأ، کتابی فقهی بود، به هیچ وجه این چنین مورد توجه علما و مذاهب مختلف قرار نمیگرفت. اینکه ابواب کتاب موطأ بر اساس مقاصد و مباحث فقهی مرتب شده، به هیچ وجه آن را از ردیف کتابهای حدیث در نمیآورد؛ چنانچه امام بخاری کتابش را که به اتفاق علما کتاب حدیث است، بدین شکل بخش بندی و مرتب نموده است. همینطور امام ترمذی در کتاب خود سعی نموده تا در هر بابی اختلافات علما و دیدگاههایشان را ذکر نماید. علاوه بر این ابوداود نیز چنین کرده است.
همچنین ذکر دیدگاه صحابی یا تابعی در کتابی حدیثی، به هیچ وجه مستلزم آن نیست که آن کتاب از ردیف کتابهای حدیث خارج شود. بخصوص نزد کسانی که عنوان حدیث را بر آثار صحابه و تابعین نیز اطلاق مینمایند.
اینکه کتاب موطأ را در ردیف کتب سته نشمردهاند، بدین دلیل است که در آن احادیث مرسل آمده است.
چنانکه کتاب مسند امام احمد به اتفاق علما از کتب حدیث است، اما بنا بر ملاحظات خاصی، علما آن را در ردیف صحاح سته قرار ندادهاند.
این گفتار دکتر که میگوید: تقوای متأخرین، آنها را بر آن داشت که موطأ را جزو کتب صحاح نشمارند، شیوه مستشرقین است و گرنه مگر تقوای متأخرین در این باب از تقوای متقدمین بیشتر بوده است؟
چگونه میتوان چنین سخنی را پذیرفت، در حالی که امام شافعی میگوید: من هیچ کتابی علمی در روی زمین سراغ ندارم که از کتاب مالک صحیحتر باشد.
ابن صلاح سخن شافعی را اینگونه توجیه میکند: شافعی، این سخن را پیش از تدوین صحیح بخاری و مسلم گفته است. [۳۳۸]یعنی در زمانی این سخن گفته شده که صحیح بخاری و مسلم تدوین نشده بود.
آیا این نظریات بیانگر توجه و عنایت خاص آنان به موطأ امام مالک به عنوان یک کتاب حدیثی نمیباشد؟ در غیر این صورت چه نیازی بود که ابن صلاح، سخن امام شافعی را توجیه نماید. اگر ابن صلاح، موطأ را کتابی فقهی میدانست، توجیه عادی سخن شافعی این بود که بگوید: موطأ، کتابی است فقهی و صحیح بخاری و مسلم، کتابهایی روایی و حدیثی هستند.
[۳۳۶] صص ۲۴۴ـ۲۵۲ [۳۳۷] مطلب داخل کروشه را به خاطر یادآوری سخن امام مالک، مجدداً ذکر کردیم. (ویراستار) [۳۳۸] مقدمة علوم الحدیث، ص۹