پذیرفتن مقام قضاوت
آخرین اتهامی که گلدزیهر به زهری وارد میکند، این است که وی، مقام قضاوت را در زمان «یزید دوم» پذیرفت و باید مانند شعبی و سایر صالحین، از پذیرش قضاوت اجتناب میکرد.
آیا پذیرفتن چنین مقامی، شخصیت علمی کسی را جریحه دار میکند؟
در تاریخ کسی را سراغ نداریم که پذیرفتن قضاوت را موجب جرح و اتهام در عدالت بداند. چنانکه رسول خدا جافرادی چون علی بن ابیطالب، معاذ بن جبل، معقل بن یسارشو دیگران را به مقام قضاوت برگزید و همینطور بسیاری از علمای تابعین در زمان حکمرانی امویها و دیگران، منصب قضاوت را پذیرفتند.
همچنین افرادی چون شریح، ابوادریس خولانی، عبدالرحمن بن ابی لیلی، قاسم بن عبدالرحمن بن عبدالله بن مسعودشو تعدادی دیگر، منصب قضاوت را در دوران بنی امیه به عهده گرفتند. حتی برخی در زمان شخص حجاج هم قاضی بودند. اما احدی از علما را سراغ نداریم که این افراد را به خاطر انجام قضاوت در این دورهها متهم نموده باشد.
اما اینکه شعبی از پذیرفتن قضاوت اجتناب نمود و با ابن اشعث، علیه حجاج مبارزه نمود، باید در نظر داشت که وی در همان زمان بعد از فرو نشستن شورش ابن اشعث، منصب قضاوت را در دوره یزید بن عبدالملک پذیرفت. لذا این سؤال به وجود میآید که چرا دوران اخیر زندگانی شعبی که قضاوت را پذیرفت، مورد توجه قرار نگرفته است؟
اما این پندار «گلدزیهر» که علمای پرهیزکار از پذیرفتن قضاوت امتناع میورزیدند و این عمل را موجب سقوط عدالت قاضی میدانستند، ادعای بیاساسی است. هرچند گلدزیهر، به این حدیث، استدلال نموده که: «من ولي القضاء أو جعل قاضياً فقد ذبح بغير سكين» [۱۵۶]یعنی: «کسی که قاضی شد، بدون چاقو ذبح گردید».
باید گفت: این حدیث، صرفاً برای ترغیب قاضی به در پیش گرفتن عدالت و تقوا بیان شده و گرنه به اتفاق علما میتوان در حکومت حکام ظالم، قضاوت را قبول کرد. علامه مرغینانی در «الهداية» میگوید: پذیرفتن قضاوت از جانب سلطان جائر و ستمگر درست است؛ چنانچه از جانب سلطان عادل درست میباشد. زیرا بسیاری از صحابهشدر زمان معاویهس، قضاوت را از جانب وی پذیرفتند؛ حال آنکه حق با علیسبود. همینطور تابعین، پست قضاوت را از جانب حجاج ظالم قبول کردند. البته اگر قاضی بداند که نمیتواند، بحق قضاوت کند، حکم دیگری دارد. [۱۵۷]
ابن عربی از علمای مالکیه در شرح کتاب «القضاء» در ترمذی میگوید: «ولایت، فرض عین نیست؛ بلکه فرض کفایه است. اگر امام وقت از تمام مردم کمک خواست و کسی قبول نکرد، همه گنهکار میشوند. اما اگر بعضی قبول کردند، مأجور میگردند و فرض از عهده دیگران ساقط میشود».
ابن فرحون در «تبصرة الأحكام» میگوید: باید توجه داشت تمام احادیثی که در باب قضاوت، حاکی از بیم و وعید هستند، در حق قاضیان جور یا جاهلانی است که بدون علم به این مقام میرسند. پس وعید در مورد این دو گروه یعنی قاضیان ستم پیشه یا قاضیان بیعلم میباشد.
با این توضیح روشن گردید که قضاوت، آنچنان نیست که گلدزیهر میگوید؛ بلکه قضاوت، افتخار و فضیلت بسیار بزرگی میباشد؛ در شرف و فضل قضاوت، همین کافی است که قاضی در قضاوت و داوری در میان مردم بر اساس دستورات الهی، نایب رسول خدا جمیباشد.
البته تعداد زیادی از علما از پذیرفتن این مقام گریختند و در این مسیر با شکنجه هایی نیز روبرو شدند. فرار آنها نه بدین جهت بود که قضاوت، موجب سقوط عدالت میشود؛ بلکه آنها، فقط با انگیزه زهد و تقوا از پذیرش قضاوت سرباز زدند تا مبادا فردا در بارگاه الهی با حقوق مردم احضار شوند و مورد بازخواست قرار گیرند.
ابن عربی، علت نپذیرفتن مقام قضاوت توسط برخی از اصحابشرا اینگونه بیان میکند: انسان، هنگام انجام اعمال صالح، باید همواره از کوتاهی در انجام شرائط آن بیمناک باشد و از اینکه مبادا اعمال نیکش، مورد قبول واقع نشود، بهراسد. البته این نگرانی در مورد عبادات محض، یعنی حق الله میباشد و آنجا که عبادت مربوط به حق بندگان است، باید ترس و نگرانی بیشتری داشت.
آنچه گذشت، بحثی مفصل در مورد امام زهری و کوششهای نافرجام و اباطیلی است که مستشرق یهودی «گلدزیهر»، علیه این امام بزرگوار انجام داده و اگر این تلاشها به فرجام میرسید، از احادیث و روایات نقل شده این امام بزرگوار سلب اعتماد میگردید و چون از این امام جلیل القدر سلب اعتماد میشد، ناگزیر از تمام کتابهای سنت سلب اعتماد میگردید. زیرا چنانچه قبلاً ذکر کردیم، امام زهری در علم سنت، به عنوان نخستین کسی که سنت را تدوین نموده، دارای مقام بس بزرگی است.
اما بحمدالله با توضیحاتی که بیان گردید، توانستیم از اباطیل «گلدزیهر» پرده برداریم و روشن نماییم که این فرد، علیه این امام بزرگوار چقدر جفاکار و بیانصاف بوده است. حال آنکه شیخ الاسلام ابن تیمیه در مورد زهری میگوید: «خادم الإسلام سبعين سنة»یعنی: «هفتاد سال به اسلام خدمت کرد».
امام زهری میگوید: «علم، بهترین چیزی است که خداوند، با آن عبادت میشود؛ این علم، علم الهی است که پیامبر جرا با آن پرورش داد و این علم، امانت الهی در سینه پیامبر جبود که باید آن را به دیگران منتقل مینمود. کسی که علمی به او برسد، آن را حجتی میان خود و خدای خویش قرار دهد».
همچنین میگوید: «علم، آسیب پذیر است و یکی از آسیبهای علم، رها کردن علم توسط عالم میباشد و نسیان نیز یکی از آسیبهای علم میباشد. شدیدترین آسیب علم، کذب در علم است».
امامی همچون زهری در زمان خود، یکی از بزرگان علم و هدایت بود و علیرغم وجود منکرین و متعصبین، تا آنگاه که خدا بخواهد، همچنان یکی از سرآمدان علم و هدایت بشمار خواهد رفت.
[۱۵۶] روایت ابوداود؛ ترمذی، این حدیث را از ابوهریرهسروایت کرده و آن را حسن غریب دانسته است. [۱۵۷] فتح القدیر: (۶/۳۶۴)