ماجرای (قبة الصخرة) و حدیث (لا تشد الرحال)
گلدزیهر بر این باور است که عبدالملک به منظور بازداشتن شامیها و عراقیها از حج خانه خدا، «قبة الصخرة» را بنا نمود و دوستش زهری نیز حدیث «لا تشد الرحال» را جعل کرد.
عجب دروغ شاخدار و تحریف ناروایی. حقائق تاریخی چگونه بازیچه دست چنین نادانانی قرار میگیرد؟
اینک این دروغ بزرگ را مورد بررسی قرار میدهیم:
۱- مورخین معتبر همه اتفاق دارند که «قبة الصخرة»را ولید بن عبدالملک بنا نموده، نه عبدالملک. چنانچه ابن عساکر، طبری، ابن اثیر، ابن خلدون، ابن کثیر و دیگران این را نقل کردهاند. هیچیک از این مورخین حتی در یک روایت نیز بنای «قبة الصخرة»را به عبدالملک نسبت نداده است.
بدیهی است اگر بنای (قبة الصخرة) آنطور که گلدزیهر میپندارد، به منزله کعبه میبود و مردم به جای کعبه در آنجا طواف میکردند، بدون تردید این رویداد، یکی از رویدادهای مهم جهان اسلام بشمار میآمد و معقول نبود که مورخین بدین سادگی از آن بگذرند؛ آنهم مورخینی که معمولاً رویدادهای جزئی مانند ثبت وفات اشخاص را از یاد نبردهاند. اگر عبدالملک، بانی قبّة بوده، حتماً آن را ذکر میکردند. اما آنها بنای قبّة را در تاریخ حکومت ولید ثبت کردهاند و تردیدی وجود ندارد که مورخین فوق در روایاتشان مورد اعتماد هستند.
البته در کتاب «الحيوان» اثر دمیری به نقل از ابن خلکان آمده که عبدالملک، بانی قبّة بوده است؛ عبارتش چنین است: «بناها عبدالملك و كان الناس يقفون عندها يوم عرفة».
نسبت دادن بنای قبّة به عبدالملک ضعیف است و با آنچه مورخان ذکر کردهاند، در تضاد میباشد. همچنین از این عبارت ثابت نمیشود که حتماً عبدالملک، قبّة را به خاطر عبادت مردم بنا کرده باشد. بلکه چنین به نظر میرسد که آنها از جانب خود چنین اعمالی را انجام میدادند و اصلاً در این عبارت، ذکری از حج قبّة به جای کعبه وجود ندارد و صرفاً وقوف جلوی قبّة در روز عرفه را میرساند. چنانچه این عادت در اکثر شهرهای اسلامی رواج داشت که مردم در ایام حج به بیرون شهر میرفتند و مانند حجاج، وقوف میکردند.
قابل توجه است که بین حج قبّة به جای کعبه و ایستادن در برابر قبّة در روز عرفه، تفاوت زیادی وجود دارد. این وقوف، به قصد ثواب و اظهار همانندی به حجاج فقط در قبه نبود، بلکه در تمام شهرهای اسلامی، مردم در روز عرفه از شهر بیرون میشدند و مانند حجاج در میدانی میایستادند.
۲- عبارتی که گلدزیهر بر اساس آن بنای قبه را به عبدالملک نسبت داده، کاملاً نادرست است. زیرا بنای چیزی که مردم در آنجا حج نمایند، کفر واضح و آشکار میباشد. لذا چگونه امکان دارد عبدالملک که از بابت کثرت عبادت، لقب «حمامة المسجد» را داشت، چنین اقدامی نموده باشد؟
گذشته از آن، دشمنانش، او را به موارد متعددی، متهم نمودهاند، اما سراغ نداریم کسی او را به کفر متهم کرده و موضوع بنای قبّة را به عنوان یکی از کارهای نادرستش ذکر کرده باشد. اگر بنای قبّة به منظور عبادت، توسط عبدالملک ثابت بود، یقیناً مخالفان او، دلیلی بزرگتر از این، برای نقد وی نمییافتند.
۳- چنانچه بیان شد، زهری در سال ۵۱ یا ۵۸ متولد شده است و شهادت عبدالله بن زبیرس، در سال ۷۳ اتفاق افتاد. بنابراین در آن زمان، عمر زهری ۱۵ یا ۲۲ سال بیشتر نبوده است. لذا آیا معقول است که در این سن اندک، زهری از چنان موقعیتی در میان امت اسلامی برخوردار باشد که بتواند حدیثی جعل کند و قبّة را به جای کعبه معرفی نماید و آنگاه علمای جهان اسلام در برابر چنین عمل خطرناکی سکوت کنند؟!
۴- از سوی دیگر تمام متون تاریخی، بیانگر این است که زهری در زمان ابن زبیرس، عبدالملک را نمیشناخته و اصلاً او را ندیده است.
چنانچه ذهبی ذکر کرده، زهری برای اولین بار در سال۸۰ با عبدالملک ملاقات نمود و ابن عساکر روایت نموده که زهری در سال ۸۲ با عبدالملک ملاقات کرده است. بنابراین شناخت زهری از عبدالملک، چند سال پس از شهادت ابن زبیرسبوده است. در آن زمان زهری، نوجوانی بیش نبود که عبدالملک به او توصیه کرد که از انصار حدیث بیاموزد.
۵- حدیث «لا تشد الرحال» را تمام کتابهای سنت روایت کردهاند. این حدیث از طرق مختلف غیر از طریق زهری روایت شده است. امام بخاری از ابوسعید خدریسغیر از طریق زهری و همینطور امام مسلم از سه طریق، یکی زهری، دومی از طریق جریر عن ابن عمیر عن قزعه عن ابی سعید و سومی از طریق ابن وهب عن عبدالحمید بن جعفر عن عمران بن ابی انس عن سلمان الأغر عن ابی هریرهسروایت کردهاند. بنابراین برخلاف ادعای گلدزیهر، زهری در روایت این حدیث منفرد نیست. بلکه دیگران نیز - چنانچه بیان شد - با وی در روایت این حدیث شریک هستند.
از شیخ الاسلام ابن تیمیه که خود منکر سفر زیارت قبور میباشد، در مورد زیارت بیت المقدس و نماز در آن، سؤال گردید؛ وی جواب داد: در صحیحین به نقل از پیامبر خدا جآمده است که: «لا تشد الرحال...» تا آخر حدیث..
این حدیث در صحیحین از طریق ابوسعید و ابی هریره روایت شده است. خلاصه اینکه این حدیث به کثرت روایت شده و مورد قبول علما قرار گرفته است و اهل علم، در مورد صحّتش اتفاق نظر داشته، آن را تأیید نمودهاند. از این رو علمای اسلام سفر به بیت المقدس را جهت عبادت مستحب میدانند و ابن عمرببه آنجا رفته و نماز خوانده است.
۶- زهری حدیث فوق را از شیخش سعید بن مسیب روایت میکند. ناگفته پیداست که اگر زهری، این حدیث را بنا به خواسته امویان، از زبان سعید جعل نموده بود، هرگز سعید ساکت نمینشست؛ زیرا سعید کسی است که پیشتر از سوی امویها مورد ضرب و آزار قرار گرفته بود. سعید در سال ۹۳ هـ.ق بیست سال پس از شهادت ابن زبیرسوفات نمود؛ لذا امکان ندارد در طول این مدت طولانی در مقابل این حدیث جعلی سکوت نموده باشد؛ حال آنکه سعید، کوهی استوار از قدرت و حقگویی بود که به ملامت و سرزنش هیچ ملامت کنندهای توجهی نداشت.
۷- به فرض اینکه زهری حدیث فوق را به خاطر ارضای عبدالملک جعل نموده، پس چرا در این حدیث به فضیلت قبة الصخرة اشاره نکرده است؛ حال آنکه ادعا میشود عبدالملک، مردم را به حج قبه فرا خوانده است؟!
تمام آنچه در این حدیث و سایر احادیث صحیح در فضیلت بیت المقدس آمده، بیانگر فضیلت نماز و زیارت بیت المقدس در تمام اوقات میباشد و این، چیزی است که قرآن نیز به آن اشاره دارد. این مطلب کجا و این ادعا کجا که عبدالملک، قصد آن داشته که مردم به جای کعبه، قبة الصخرة را حج نمایند؟! «فلعنة الله علي الكاذبين».
۸- حدیث لا تشد الرحالکه مورد تأیید علما میباشد، هیچ ربطی به احادیث جعلی در باب فضائل بیت المقدس و صخرة ندارد. خوشبختانه در هیچیک از روایات مربوط به فضائل صخرة، نام زهری وجود ندارد و علما گفتهاند: هر حدیثی که در مورد صخرة بیان شود، دروغ است.