دلایل منکرین استقلال سنت در زمینه تشریع
گروه دیگری برای اثبات دیدگاه خود از دلائل ذیل که نظر شاطبی نیز هست، استدلال میکنند:
از آنجا که سنت برای بیان مجمل، مشکل و توضیح اختصار کتاب الله آمده، با کتاب یکی است. زیرا تفسیر کتاب است؛ چنانچه آیهای در قرآن نیز گویای همین مطلب است: ﴿َأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ﴾[النحل: ۴۴].
یعنی: «ما، قرآن را بر تو نازل کردیم تا برای مردم آنچه را به سوی آنان فرو فرستاده شده است، تبیین نمایی».
پس هیچ امری در سنت وجود ندارد مگر اینکه قرآن، یا به صورت مجمل و یا به صورت مفصل به معنی آن دلالت دارد.
همینطور تمام دلایلی که بیانگر منبع بودن قرآن و کلی بودن آن در زمینه تشریع میباشند، دلیل این نظریه هستند.
همچنین خداوند متعال، میفرماید: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ٤﴾[القلم: ۴]. یعنی: «تو، دارای خلق و خوی بس سترگی هستی».
عائشهلبرای بیان اخلاق پیامبر جهمین آیه را بیان کرد و گفت: «كان خلقه القرآن»یعنی: «خلق و خوی او، قرآن بود».
معلوم میشود که قول، فعل و تقریر پیامبر جبه قرآن بر میگردد و اخلاق نیز در همین موارد محصور میباشد. از سوی دیگر خداوند متعال، قرآن را بیانگر هر چیز قرار داده که لازمه اش، اینست که سنت زیر مجموعه قرآن میباشد.
چنانکه میفرماید: ﴿مَّا فَرَّطۡنَا فِي ٱلۡكِتَٰبِ مِن شَيۡءٖۚ﴾[الأنعام: ۳۸]. یعنی: «در کتاب هیچ چیز را فروگذار نکردهایم».
﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ﴾[المائدة: ۳]. یعنی: «امروز دینتان را برای شما تکمیل کردم». منظور از این تکمیل، نزول قرآن است.
خلاصه اینکه سنت، بیانگر قرآن و تفسیر آن است. [۲۷۷]
این گروه در جواب کسانی که به استقلال سنت در تشریع معتقدند، میگویند: ما، بر این باوریم که سنت، بیانگر کتاب است و منظور از آیاتی که شما جهت اثبات وجوب اطاعت از خدا و رسول ذکر نمودید، اطاعت از رسول الله جدر شرح و بیان کتاب الله میباشد. یعنی کسی که مطابق بیان رسول الله جعمل نماید، آن فرد به مقصود و منظور الهی در کلامش عمل کرده و ضمناً از رسول خدا جنیز اطاعت نموده است و اگر کسی بر خلاف بیان پیامبر جعمل نماید، از خدا نافرمانی کرده است. زیرا بر خلاف منظور کلام الهی عمل کرده و ضمناً از پیامبر خدا جنیز نافرمانی نموده است.
بنابراین نباید از آیاتی که به پیروی رسول الله جدستور میدهند، چنین استدلال کرد که در سنت چیزی وجود دارد که در قرآن وجود ندارد.
آنچه آنها از داوری پیامبر جبه نفع زبیرسذکر کردند و ادعا نمودند که در کتاب الله وجود ندارد، درست نیست. بلکه این داوری برگرفته از احکام و نصوص قرآن است. چنانچه در فصل آینده بحث خواهد شد.
ما میپذیریم که در سنت، احکامی افزون بر احکام قرآن وجود دارد، اما زیادتشان، دال بر آن نیست که اصلی در قرآن ندارند. زیرا شرح نیز نوعی زیادت بر متن است، ولی هیچکس، آن را مطلب اضافهای تلقی نمیکند.
در مورد حدیث «يوشك رجل منكم...» گفتهاند: در سند آن فردی به نام زید بن جاب وجود دارد که امام احمد در مورد او گفته است: او، راستگوست و البته اشتباهات زیادی دارد. ابن حبان نیز در مورد این فرد، نظریه مشابهی دارد. وی احادیثی از سفیان ثوری روایت کرده که آن احادیث نزد علما، جای بحث و مناقشه دارند. به همین جهت امام بخاری و مسلم، احادیث وی را ترک کردهاند.
[۲۷۷] الموافقات از شاطبی (۴/۱۲-۱۳)