جایگاه سنت در قانونگذاری

فهرست کتاب

۹- ایجاد تغییر و تحول در مسائل عبادی توسط اموی‌ها

۹- ایجاد تغییر و تحول در مسائل عبادی توسط اموی‌ها

«گلدزیهر» پس از بستن افترا بر امام زهری، می‌گوید: «اموی‌ها فقط به جعل احادیث سیاسی یا احادیثی که در راستای منافع خاندان اموی بود، اکتفا نکردند. بلکه این رویکرد، به جنبه‌های دینی و عبادی نیز کشیده شد. چنانچه آنان، دو خطبه قبل از جمعه را که معمولاً ایستاده خوانده می‌شد، به صورت نشسته خواندند و خطبه‌های بعد از نماز عید را به قبل از آن انتقال دادند. آنان به حدیثی از رجاء بن حیوه استناد نمودند که می‌گفت: پیامبر جو خلفای راشدینش، خطبه‌های جمعه را نشسته می‌خواندند. در حالی که جابرسمی‌گوید: هرکس بگوید رسول خدا ج، نشسته خطبه می‌خواند، دروغ گفته است».

گلدزیهر «هم‌چنین افزودن پله‌های منبر توسط معاویهسو ایجاد شبستان برای مساجد را که توسط عباسی‌ها از بین رفت، از کارهای خودساخته امویان دانسته است. اموی‌ها نه تنها به جعل حدیث پرداختند، بلکه احادیثی را که بر خلاف نظریات و تمایلات آن‌ها بود، کتمان کردند. البته تردیدی نیست که احادیثی به نفع امویان نیز وجود داشت که توسط عباسی‌ها از بین رفت».

با اندکی دقت می‌توان دریافت که این آقا (گلدزیهر) با تفکری کاملاً متفاوت با تفکر مسلمانان و کاملاً بیگانه از محیط علمی سخن می‌گوید.

مردم از دیر زمان شاهد اقداماتی توسط حکام و سلاطین در امور زندگی بوده‌اند که معمولاً در این پهنه مخالفین و موافقینی هم داشته‌اند. از این رو نمی‌توان چنین مظاهری را بازیچه قرار دادن دین و یا سوء استفاده از علما در راه به بازی گرفتن دین، محسوب کرد. امروزه نیز ما هم‌چنان شاهد چنین مواردی هستیم. چنانکه در گذشته نیز خلفا و فرمانروایان از زمان صحابهشتا به امروز، چنین اعمالی را انجام می‌دادند. به عنوان مثال: ابوبکرسقرآن را در یک مصحف جمع نمود. عمرسمردم را برای اقامه نماز تراویح یکجا کرد و عثمانساذان اول جمعه را ترویج داد و عمر بن عبدالعزیز، مسجد رسول خدا جرا گسترش داد.

امروزه نیز امرا و فرمانروایان، مساجد را بازسازی می‌کنند، گسترش می‌دهند و تغییراتی در آن‌ها بوجود می‌آورند. چه کسی می‌تواند این اقدامات را انحراف و ازدیاد در دین تلقی نماید؟

افزودن پله‌های منبر توسط معاویهسو ایجاد شبستان در مسجد توسط اموی‌ها، چگونه می‌تواند دلیل تغییر حیات دینی باشد؟

منبر در زمان حیات پیامبر خدا جتغییر نمود. بعد از اینکه پیامبر جبر ستون حنّانه می‌ایستاد، به خاطر ازدیاد جمعیت و اینکه همه بتوانند صدای پیامبر جرا بشنوند، منبری دارای سه پله ساخت و اگر مصلحت اقتضا کند و کسی دیگر نیز بر پله‌های منبر بیفزاید، چه اشکالی دارد؟!

بدیهی است هیچ ممنوعیت شرعی‌ای وجود ندارد و معاویهسنیز به همین منظور پله‌های منبر را افزود.

ایجاد شبستان برای مسجد نیز به هیچ وجه ایجاد تغییر در زندگی دینی محسوب نمی‌شود، بلکه صرفاً به خاطر مسائل امنیتی بویژه زمانی که خوارج، قصد ترور معاویه و عمرو بن عاص و علیشرا نمودند و علیسبه شهادت رسید، معاویهسچنین اقدامی نمود تا از حملات احتمالی دشمن در امان باشد. ابن خلدون بدین نکته تصریح کرده است. [۱۵۸]

نشستن در خطبه دوم اگرچه تغییری در شکل عبادت است، اما به هیچ وجه عمدی نبود؛ بلکه مربوط به زمانی است که وی توان ایستادن نداشت. شعبی می‌گوید: «أول من خطب الناس قاعداً معاويه و ذلك حين كثر شحمه و عظم بطنه». [۱۵۹]یعنی: «اولین کسی که نشسته خطبه خواند، معاویهسبود و این، زمانی بود که چاق شده بود و توان ایستادن نداشت».

البته معاویهسبه خاطر چنین چنان مورد اعتراض و انتقاد علما قرار گرفت که خود دلیل روشنی بر عدم سازش و سکوت علما در برابر اعمالی می‌باشد که آن را ناشایست می‌دانستند.

بیهقی [۱۶۰]نقل می‌کند که کعب بن عجره روز جمعه در حالی که عبدالرحمن بن حکم، نشسته خطبه می‌خواند، وارد مسجد شد و گفت: به این خبیث بنگرید که نشسته، خطبه می‌خواند؛ حال آنکه خداوند می‌فرماید: ﴿وَإِذَا رَأَوۡاْ تِجَٰرَةً أَوۡ لَهۡوًا ٱنفَضُّوٓاْ إِلَيۡهَا وَتَرَكُوكَ قَآئِمٗاۚ[الجمعة: ۱۱].

از این آیه، چنین بر می‌آید که خطبه جمعه باید در حال قیام انجام شود.

ابن حکم، بعد از شنیدن این جملات تند، به هیچ حدیث و سنتی استناد ننمود و پاسخ او را نداد.

اما ادعای «گلدزیهر» مبنی بر اینکه رجاء بن حیوه از رسول خدا جو خلفا نقل کرده که نشسته خطبه می‌خوانده‌اند، دروغ و افترایی بیش نیست که گلدزیهر آن را به رجاء نسبت داده است. زیرا رجاء یکی از ائمه مورد اعتماد مسلمانان است و در عصری می‌زیست که تعداد زیادی از صحابهشوجود داشتند که با جان و دل از سنت رسول الله جدفاع می‌کردند؛ پس محال است که رجاء چنین روایتی را نقل نماید. هم‌چنین این روایت منسوب به رجاء، در هیچ‌یک از کتاب‌های حدیث وجود ندارد. بعید نیست که «گلدزیهر» این حدیث را از کتاب «هزار و یک شب» درآورده باشد. زیرا اکثر مطالب وی، برگرفته از این کتاب الحيوان دمیری می‌باشد.

[۱۵۸] المقدّمة، ص ۲۹۹. [۱۵۹] تاریخ الخلفاء از سیوطی، ص۱۴۳ به نقل از ابن قتیبه. [۱۶۰] بیهقی(۳/۱۶۶)؛ روایت مسلم در جامع صحیحش(۸۶۴) البته با این تفاوت که او به جای عبدالرحمن بن حکم، عبدالرحمن بن ام حکم آورده است.