۴- علوم حدیث
علاوه بر آنچه بیان شد، رشتههای دیگری از علوم نیز در جریان تحقیق اصول و مصادر سنت و در پی مطالعات و فعالیتهای حدیثشناسی و روایت حدیث و دفاع از آن، پدید آمد؛ چنانچه ابوعبدالله حاکم در کتاب معرفة علوم الحديث به پنجاه و دو علم و نووی در کتاب التقريب به شصت و پنج علم اشاره نمودهاند.
اینک به مهمترین فعالیتها و رشتههای علمی در زمینهی علوم حدیث میپردازیم تا میزان دقت علمای حدیث در نقد و تحقیق سنت و حفاظت از آن نمایان گردد:
۱- شناسایی صداقت و میزان اعتبار محدث و صحت اصول وی و اسانیدی که متناسب با سن و مسافرتهای وی باشد و نیز غفلت و تساهلش در امور شخصی یا علمی و اصول و ضوابطش؛ چنانچه حاکم بدین نکته اشاره نموده و گفته است: یکی از مواردی که یک پژوهشگر و طالب حدیث، باید آن را رعایت نماید، این است که نخست پیرامون احوال خود محدث تحقیق نماید که آیا وی، به توحید معتقد است یا خیر و آیا خود را ملزم به اطاعت از انبیاء علیهمالسلام میداند؟ همچنین دقت نماید که آیا محدث مزبور، عقایدی خرافی دارد که در صدد تبلیغ آنها باشد یا خیر؟ زیرا به اجماع ائمهی مسلمین، نمیتوان از کسی حدیث روایت کرد که مردم را به بدعت فرا میخواند. سپس باید سن و سالش را بررسی نماید و دقت کند که آیا با توجه به سنی که دارد، سماعش از شیوخی که از آنها روایت مینماید، ممکن است یا خیر؟ زیرا برخی از راویان را مشاهده نمودیم که با در نظرگرفتن سن و سال آنها، ملاقاتشان با شیوخی که به نقل حدیث از آنان پرداختهاند، ناممکن بود.
آنگاه کتابها و نسخههایی را که از آنها روایت میکنند، بررسی نماید که آیا این کتابها، قدیمی هستند یا جدید؟ زیرا برخی، در این زمان جماعتی کتابها را میخرند و سپس از آنها روایت میکنند. گروهی نیز شنیدههای خود را با دست خویش در کتابهای قدیمی مینویسند و سپس روایت مینمایند. اگر کسانی که در این علم، سررشته ندارند، از این افراد چیزی بشنوند، به سبب عدم برخورداری از دانش کافی، معذور به شمار میروند؛ اما اهل فن با توجه به آگاهی و تجربهای که دارند، اگر از چنین افرادی روایت کنند، این کار باعث جرح و اسقاطشان میشود، مگر اینکه دوباره توبه نمایند.
۲- شناخت احادیث مسند: حاکم میگوید: خود این بخش نیز علمی گسترده است. زیرا ائمهی مسلمین در مورد استدلال از حدیث غیرمسند، اختلاف نظردارند.
حدیث مسند آنست که محدث، حدیثی را از شخصی روایت نماید که سماعش از آن ثابت باشد و نیز سماع آن شخص، از فردی که از اوروایت نموده ثابت باشد تا اینکه به رسول خدا جبرسد.
۳- شناخت آثار موقوف: مثالش مانند حدیثی است که حاکم از مغیره بن شعبه روایت میکند که وی گفت: «كان أصحاب رسول الله جيقرعون بابه بالأظافير»یعنی: «یاران پیامبر ج، با دست درب خانهاش را میزدند». حاکم پس از روایت این حدیث میگوید: کسی که اهل علم نباشد، چنین میپندارد که این حدیث، حدیث مسندی است. زیرا نام رسولالله جدر آن ذکر شده است؛ حال آنکه این حدیث، مسند نیست؛ بلکه موقوف به یک صحابی است که یک عمل همتایان خود را نقل کرده و هیچکس، این فعل را به رسولالله جمسند ننموده است.
۴- شناخت مراتب و درجات صحابهش: حاکم، صحابهی رسولالله جرا به دوازده طبقه و گروه تقسیم نموده است؛ نخستین طبقه، کسانی هستند که در دوران مکی دعوت اسلام مسلمان شدند و آخرینشان، اطفال و کودکانی هستند که روز فتح مکه یا در حجه الوداع (واپسین حج پیامبر) آن حضرت جرا دیدند.
۵- شناخت روایات مرسلی که در مورد استدلال به آنها، اختلاف نظر وجود دارد:
باید گفت که این بخش از علم حدیث، بسیار مشکل است و تنها کسانی که در این علم مبارک تبحر دارند، به نتایج درستی در این زمینه دست مییابند و موفق میشوند.
۶- شناخت حدیث منقطع: منقطع، غیر از مرسل است. کمتر کسی در بین حفاظ حدیث پیدا میشود که تفاوت مرسل و منقطع را دریابد. حاکم، حدیث منقطع را به سه قسم تقسیم نموده و برای هر یک مثالی آورده است:
الف) در سند حدیث، دو فرد مجهول وجود دارند؛ بدین صورت که نه نامشان، ذکر شده است و نه شناخته شدهاند.
ب) در سند حدیث، فردی باشد که نامش ذکر نشده، ولی از طریقی دیگر، شناخته شده است.
ج) در سند حدیث، قبل از رسیدن سلسلهی راویان به تابعی، راویای باشد که سماعش از کسی که از او روایت نموده، ثابت نباشد. چنین حدیثی نیز منقطع است نه مرسل.
۷- شناخت اسانید مسلسل: این بخش از علم حدیث نیز نوعی سماع ظاهری است که عاری از شبهه میباشد و دارای چندین نوع است. زیرا تسلسل سند، معمولاً با لفظ خاصی هنگام روایت حدیث بیان میشود. مثلاً تمام راویان هنگام روایت میگویند: «حدثنا» یا «سمعته يقول»یا «شهدت علي فلان أنه قال». در پارهای از موارد نیز تسلسل سند با فعل خاصی انجام میگیرد که هر یک از اساتید روایت، آن را هنگام بیان حدیث، نسبت به شاگردش انجام میدهد؛ مانند حدیثی که تسلسل سند آن از طریق مصافحه صورت میگیرد.
۸- شناخت احادیث معنعن: این نوع احادیث به اجماع ائمهی حدیث، در صورتی که راویان از انواع تدلیس پرهیز کرده باشند، متصل شناخته میشوند.
حاکم، در این مورد حدیث جابر بن عبدالله را مثال میزند و سپس میگوید: این حدیث را مصریها، اهل مدینه و اهل مکه روایت کردهاند و معتقد به تدلیس نیستند. بنابراین نزد ما تفاوتی ندارد؛ چه سماعشان را ذکر بکنند و چه نکنند، حدیثشان پذیرفته میشود.
۹- شناخت روایات معضل: معضل، حدیثی است که فاصلهی بین راوی و پیامبر جبیش ازیک نفرباشد. البته معضل، غیر از مرسل است. زیرا مرسل، صرفاً روایات تابعین را شامل میشود، نه دیگران را.
۱۰- شناخت مدرج: مدرج، عبارتست از روایتی که با سخن رسول الله جچیزی از سخنان صحابه درآمیخته باشد.
حاکم، برای بیان این نوع، روایت عبدالله بن مسعود را به عنوان مثال ذکر کرده که رسول خدا جدستش را گرفت و تشهد نماز را به او آموزش داد و فرمود: «إذا قلت هذا فقد قضيت صلاتك إن شئت أن تقوم فقم و إن شئت أن تقعد فاقعد». یعنی: «زمانی که این را گفتی، اگر قصد قیام داشتی، پس بایست و اگر قصد نشستن داشتی، بنشین».. حاکم میگوید: از (إذا قلت) تا آخر، از سخنان عبدالله بن مسعودسمیباشد که در این حدیث درج شده است. وی، برای اثبات این ادعا، به حدیثی استدلال کرده که از طریقی دیگر روایت شده است که راوی آن، پس از نقل تشهد نماز، میگوید: آنگاه عبدالله بن مسعودسگفت: «إذا فرغت من هذا فقد قضيت صلوتك... الخ».
۱۱- شناخت تابعین: این بحث خود شامل علوم زیادی است. زیرا تابعین، دارای طبقات مختلفی هستند و اگر انسان از این علم غافل باشد، بهسختی میتواند صحابه و تابعین را از یکدیگر تشخیص دهد. همچنین نمیتواند تابعین وتبع تابعین را بشناسد و آنها را از هم تشخیص دهد.
حاکم، به بیان پانزده طبقه از تابعین پرداخته و در نخستین طبقه، کسانی را برشمرده که با عشرهی مبشره ملاقات کردهاند؛ مانند: سعید بن مسیب، قیس ابن ابیحازم؛ آخرین طبقهی تابعین از بصره کسانی هستند که با انس بن مالکسملاقات نمودهاند و از کوفه کسانی که با ابن ابیاوفیسملاقات کردهاند؛ از مدینه آنان که با سائب بن یزیدسملاقات نمودهاند و از مصر آنهایی که با حارث بن جزءسدیدار کرده و از اهل شام کسانی که با ابوامامهی باهلیسملاقات کردهاند.
۱۲- شناخت فرزندان صحابه: کسی که از این بخش آگاهی نداشته باشد، روایات بیشماری بر وی مشتبه میشود. در این میان نخستین کسانی که یک محدث، باید آنها را بشناسد، فرزندان رسول خدا جمیباشند. سپس شناخت فرزندان صحابهی بزرگ و فرزندان سایر صحابه و نیز شناخت فرزندان تابعین و تبع تابعین و ائمهی مسلمین ضروری است. گفتنی است: این مسأله خود، علمی گسترده و مفید است.
۱۳- شناخت علم جرح وتعدیل: جرح و تعدیل، به عنوان دو علم جدا و مستقل، از اهمیت زیادی برخوردارند. چنانچه حاکم در این مورد سخن گفته و صحیحترین سندها و همچنین واهیترین و ضعیفترین آنها را ذکر نموده است.
۱۴- شناخت حدیث صحیح و غیرصحیح: البته این، غیر از علم جرح وتعدیل است. زیرا با آنکه در سند پارهای از روایات، فردی وجود ندارد که مورد جرح واقع شده باشد، اما با این حال در شمار احادیث صحیح قرار نگرفتهاند. حاکم، برای مثال روایت ابنعمرسرا با سند متصل بیان کرده که رسول خدا جفرموده است: «صلوة الليل و النهار مثني مثني و الوتر ركعة من آخر اليل».
حاکم میگوید: تمام کسانی که در سند این روایت قرار دارند، ثقه و مورد اعتمادند، اما وجود «نهار» در این روایت، وهمی بیش نیست. وی، مثال دیگری نیز در این مورد ذکرکرده و آن، حدیثی است که عائشهلمیگوید: «ما عاب رسولالله جطعاماً قط إن اشتهاه أكله و إلا تركه». یعنی: «هیچگاه رسول خدا جاز غذایی عیب نگرفت؛ اگر عذایی را دوست داشت، آن را تناول مینمود و گرنه از آن نمیخورد».
حاکم میگوید: اگرچه ائمه و ثقات، این حدیث و سند آن را یکی پس از دیگری نقل کردهاند، اما در واقع سند آن متعلق به حدیث دیگری است که میگوید: «ما ضرب رسولالله جبيده امرأة قط و ما انتقم لنفسه...»یعنی: «هیچگاه رسول خدا جهیچ زنی را کتک نزد و هیچگاه بهخاطر خودش انتقام نگرفت...». بخاطر وهمی که توسط یکی از راویان صورت گرفته است، آن حدیث را با این سند ذکر کردهاند. من، نهایت تلاشم را بهکارگرفتم تا موضع وهم را پیدا نمایم، اما به نتیجهای نرسیدم. ولی گمان غالبم بر این است که این وهم، از سوی علی بن حیان بصری صورت گرفته است؛ هرچند وی، راستگو و مقبول میباشد.
سپس حاکم ادامه میدهد و میگوید: حدیث صحیح، فقط با روایت شناخته نمیشود؛ بلکه فهم، حفظ و کثرت سماع نیز لازم است.
در چنین مواردی بهخاطر روشن نشدن علل مخفی، باید از اهل فن و کارشناسان نظر خواست؛ مانند اینکه حدیثی با سندی صحیح یافت شود، اما در صحیحین نباشد. لذا ضروری است که برای روشن شدن علتش با کارشناسان این علم، تبادل نظر شود.
۱۵- شناخت فقه حدیث: این بخش نیز از دستاوردها و نتایج علم حدیث میباشد و اساس شریعت را تشکیل میدهد. حاکم، اسامی تعدادی از ائمهی حدیث را که علاوه بر روایت حدیث، فقه آن را نیز مورد بررسی قرار دادهاند، ذکر کرده است؛ مانند: ابن شهاب زهری، عبدالرحمن بن عمرو، اوزاعی، عبدالله بن مبارک، سفیان بن عیینه، احمد بن حنبل و تعدادی دیگر.
۱۶- شناخت احادیث ناسخ و منسوخ: حاکم، مثالهای متعددی از احادیث ناسخ و منسوخ را ذکرکرده است.
۱۷- شناخت احادیث مشهور: حاکم، میگوید: حدیث مشهور، غیر از حدیث صحیح میباشد؛ وی، مثالهای زیادی در این مورد بیان کرده است.
۱۸- شناخت حدیث غریب: حدیث غریب، دارای چندین نوع میباشد. برخی از احادیث غریب، صحیحند؛ حدیث صحیح غریب، حدیثی است که تنها توسط یک راوی ثقه نقل شده باشد. نوع دیگر، غرائب شیوخ است. چنانکه حاکم بعنوان مثال حدیث «لا يبيع حاضر لباد»را ذکر کرده و گفته است: این، حدیث غریبی از مالک بن انس از نافع میباشد....
۱۹- شناخت احادیث مفرد: حدیث مفرد، بر سه قسم است:
الف) شناخت سنتهای رسولالله جکه تنها اهل یک شهر، آنها را از صحابه روایت نمودهاند. مانند: اهل کوفه یا اهل مدینه بدین صورت که از اول سند تا آخر آن، همه اهل کوفه یا اهل مدینه باشند.
ب) حدیثی که یکی از ائمه در روایت آن متفرد میباشد؛ یعنی تنها توسط یکی از امامان، نقل شده است.
ج) احادیثی که مربوط به اهل مدینه است، اما یک نفر از مکیها در روایت از آنها متفرد میباشد.
۲۰- شناخت مدلسین: مدلسین، کسانی هستند که طوری حدیث بیان میکنند که معلوم نیست خود، شنیدهاند یاخیر؟حاکم میگوید: در میان تابعین و تبع تابعین تا امروز، تعدادی از مدلسین وجود دارند؛ وی،پس از شش نوع از انواع تدلیس را با ذکر مثال بیان نموده است.
۲۱- شناخت علل حدیث: شناخت علل حدیث، در ذات خود علمی مستقل است که جدا از بحث صحیح و سقیم و جرح و تعدیل میباشد.
حاکم میگوید: حدیث از جهاتی دارای علت میگردد که هیچ ارتباطی با جرح ندارد؛ زیرا حدیث مجروح و خدشهدار، کاملاً ساقط است. اما حدیث دارای علت، در روایات ثقات، بسیار دیده میشود، چنانچه حدیث را با وجود علت بیان میکنند و علت حدیث از دیدشان مخفی میماند. آنچه در چنین احادیثی ملاک میباشد، حفظ، فهم و شناخت است، نه چیزی دیگر.
حاکم سپس به بیان ده نوع از احادیث معلول پرداخته و برای هر نوع، مثالی آورده است.. وی، برای شناخت احادیث معلول، قواعد و اصولی را بیان نکرده و تنها به بیان پارهای از احادیث معلول و علت آنها بسنده نموده است.
باید گفت که غالباً علل بدینگونه پدید میآید: بوسیلهی تداخل حدیثی در حدیثی دیگر یا اتهام وهم به راوی و اتصال حدیثی که مرسل بوده است. [۸۹]
۲۲- شناخت سنن متعارض: برخی از احادیث یک موضوع، باهم در تعارض قرار دارند؛ در این میان، پیروان مذاهب، به یکی از احادیث متعارض استدلال و عمل مینمایند. حاکم، تعدادی از احادیث متعارض را که به ثبوت رسیدهاند، به عنوان مثال ذکر کرده است. مثلاً برخی از احادیث صحیح، بیانگر این است که رسول خدا جحج مفرد گزارده و احادیث صحیح دیگری، دال بر این است که رسول اکرم جحج تمتع انجام داده و بعضی از احادیث بیانگر این است که رسول خدا جحج قران گزارده است. بر اساس این احادیث، امام احمد بن حنبل و ابنخزیمه احادیث تمتع را ترجیح دادهاند و امام شافعی احادیث مفرد بودن حج پیامبر جرا و امام ابوحنیفه نیز معتقد است که رسول اکرم جحج قران گزارده است..
۲۳- شناخت احادیث که هیچگونه معارضی ندارند: حاکم در این مورد مثالهای متعددی را ذکر کرده است.
۲۴- شناخت الفاظ زائد فقهی که توسط یک راوی در حدیث، آمده است: چنین احادیثی، بسیار اندک است و کمتر کسی از اهل فن بر این قسم احاطه داشته است. حاکم در این مورد مثالهایی را ذکر کرده که یکی از آنها حدیث ابنمسعودساست که میگوید: من از رسول خدا جپرسیدم: «أيّ العمل أفضل؟ قال: الصلوة في أول وقتها، قلت: ثمّ أيّ؟ قال: الجهاد في سبيل الله، قلت: ثمّ ايّ؟ قال: برّ الوالدين». یعنی: برترین عمل، چیست؟ فرمود: «نماز اول وقت». گفتم: سپس چه عملی؟ فرمود: «جهاد در راه خدا». گفتم: سپس چه عملی؟ فرمود: «نیکی به پدر و مادر».
حاکم میگوید: این حدیث، صحیح و محفوظ است. جماعتی از ائمهی مسلمین، این حدیث را از مالک بن مغول و همینطور از عثمان بن عمر نقل کردهاند. اما لفظ اول وقت را غیر از بندار بن بشار و حسن بن مکرم که هر دو، ثقه و فقیه هستند، کسی دیگر روایت نکرده است.
۲۵- شناخت دیدگاههای محدثین: حاکم، موارد و اقوال زیادی از ائمهی حدیث را نقل نموده که بیانگر دیدگاههایی است که برخی راویان، خود را به آن نسبت دادهاند تا بدینسان مردم، در این آن موارد آگاهی لازم را داشته باشند.
۲۶- شناخت اشتباهات موجود در متن روایات: بسیاری از ائمه و محدثین در این باره دچار اشتباه شدهاند. حاکم/مثالهای متعددی در این مورد ذکر کرده است.
۲۷- شناخت اشتباهات موجود در سند روایات: در این مورد نیز حاکم مثالهای متعددی ذکر کرده است.
حاکم/علاوه بر مواردی که بیان گردید، اقسام دیگری از علوم را نیز ذکر کرده که اغلب، مربوط به ثبت اسامی، انساب، سالها، قبائل، معاصرین، کنیهها و حرفهی راویان، میباشد. همین امر، دلیل دقت زیاد و اهتمام ویژه نسبت به این دسته از علوم است.
[۸۹] ابن ابی حاتم رازی کتابی در باب علل حدیث دارد که در این زمینه کتاب بینظیری است؛ این کتاب بیانگر آگاهی و حسّاسیت ائمه حدیث نسبت به شائبههایی است که امکان داشت در سنت نفوذ نماید.