۱- تدوین سنت
قبلاً بدین نکته اشاره کردیم که سنت در زمان رسول خدا جهمانند قرآن، به صورت رسمی، تدوین نشد. بلکه صرفاً در سینهها محفوظ بود و یاران پیامبر جآن را به صورت شفاهی به نسل پس از خود، یعنی تابعین انتقال دادند. اگر چه در زمان پیامبر جپارهای از احادیث به قید تحریر در آمد، اما بدون تردید سنت، در آن دوران سینه به سینه میگشت و بدینسان سنت، در دوران صحابه جز در موارد اندکی تدوین نیافت. البته یک بار عمر فاروقسبه فکر تدوین سنت افتاد، اما دوباره منصرف شد. چنانچه بیهقی در مدخل به نقل از عروه بن زبیر، چنین آورده است: عمرستصمیم گرفت احادیث را بنوسید. در این باره با یاران پیامبر جمشورت نمود. آنها نیز موافق بودند؛ آنگاه عمرسبه مدت یک ماه استخاره نمود و نهایتاً چنین گفت: من تصمیم گرفتم احادیث را بنویسم، اما به یاد اقوام قبل از شما افتادم که کتابهایی نوشتند و به آنها روی آوردند و کتاب خدا را پشت سر انداختند. سوگند به خدا هرگز حاضر نیستم که کتاب خدا را با چیزی مشتبه نمایم. [۸۵]
یقیناً عذری که عمرسبرای صحابه بیان کرد، با توجه به شرایط مسلمانان در آن زمان، کاملاً موجه بود. زیرا مردم، گروهگروه اسلام میآوردند و قرآن، برایشان تازگی داشت؛ از این رو لازم بود همگی به حفظ، مطالعه و تلاوت قرآن روی بیاورند تا قرآن، اساس عقیده و حامی و محافظ آن در برابر هر نوع انحراف باشد.
این روش همچنان ادامه داشت تا آنکه فتنه به وقوع پیوست و جعل و دروغ در احادیث رواج یافت. به همین سبب بزرگان تابعین و نسلهای بعدی، برای مبارزه با جریان جعل حدیث، بپا خاستند و کوششهای گستردهای در این زمینه انجام دادند. نخستین بخش این تلاشها، متوجه تدوین سنت برای حفاظت سنت از ضایع شدن یا کم شدن از آن و یا اضافه شدن برآن بود.
بیشتر روایات، حاکی از آن است که عمر بن عبدالعزیز/نخستین فرد تابعی بود که به فکر جمعآوری و تدوین سنت افتاد؛ وی، به استاندار و قاضیش ابوبکر بن حزم در مدینه پیام فرستاد: «أنظر ما كان من حديث رسول الله جفاكتبه فإنّي خفت دروس العلم و ذهاب العلماء»یعنی: «بنگر؛ احادیث پیامبر جرا بنویس که من از بابت ناپدید شدن علم و از میان رفتن علما بیم دارم». همچنین ازوی خواست تا احادیثی را که نزد عمرۀ بنت عبدالرحمن انصاری (۹۸هـ) و قاسم بن محمد بن ابیبکر (۱۰۶هـ) وجود دارد، بنویسد.
چنین به نظر میرسد که عمر بن عبدالعزیز/، تنها ابنحزم را موظف به انجام این مهم نساخت؛ بلکه نظیر این نامه را به عموم علمای برجسته و والیان خود در تمام شهرها ارسال نمود. چنانچه ابونعیم در تاریخ اصفهان، آورده است: عمر بن عبدالعزیز به تمام مناطق چنین نوشت: «أنظروا إلي حديث رسول الله جفاجمعوه».یعنی: «احادیث پیامبر جرا ببنید و جمعآوری نمایید».
بدین ترتیب عمر بن عبدالعزیز، آرزوی جدش عمر بن خطابسرا که دوست داشت، احادیث پیامبر جرا جمعآوری نماید، برآورده ساخت.
ابنحزم دستور عمر بن عبدالعزیز را اجرا نمود و احادیث عمره و قاسم را نزد وی فرستاد؛ اما وی، تمام احادیث موجود در مدینه را جمعآوری نکرد و به جای او امام محمد بن مسلم بن شهاب زهری [۱۲۴هـ] این مهم را انجام داد. او، یکی از علمای بزرگ و برجسته در زمینهی سنت در عصرخویش بود؛ او، همان کسی است که عمر بن عبدالعزیز به یارانش دستور میداد تا در مجلس وی حاضر شوند و دلیلش را چنین مطرح میکرد که: روی زمین کسی وجود ندارد که همچون او، از سنت آگاهی داشته باشد. امام مسلم/دربارهی زهری میگوید: او، دارای نود حدیث است که کسی غیر از او، این احادیث را روایت ننموده است. بسیاری از ائمه و پیشوایان علمی در مورد زهری گفتهاند: اگر زهری نبود، بسیاری ازاحادیث از دست میرفت؛ این در حالی است که افرادی چون حسن بصری وجود داشتند. چنین به نظر میرسد که تدوینی که به دست زهری انجام گرفت، غیر از آن چیزی بود که به دست افرادی همچون: بخاری، مسلم، احمد و سایر محدثان انجام گرفت. تدوین زهری عبارت بود از جمعآوری تمام شنیدههایش از پیامبر جبدون ترتیب ابواب علمی و چه بسا با اقوال صحابه و فتاوای تابعین مخلوط بود. البته این، امری طبیعی و عادی در آغاز هر عملی میباشد.
بنابراین، زهری نخستین کسی است که اساس تدوین سنت را در کتابهای خاص به وجود آورد. پیش از آن تعدادی از علمای تابعین، از نوشتن حدیث به خاطر ایجاد ضعف در قوت حافظه، ممانعت میکردند. حتی خود زهری نیز در ابتدا از نوشتن احادیث خودداری مینمود تا اینکه از سوی عمر بن عبدالعزیز مأمور انجام این کار بس مهم شد. در صفحات آینده پیرامون این موضوع، با تفصیل بیشتری سخن خواهیم گفت.
تدوین سنت، در نسل پس از زهری، گسترش یافت. نخستین کسانی که به جمعآوری احادیث پرداختند، عبارتند از:
در مکه: ابنجریج (۱۵۰هـ) و ابناسحاق (۱۵۱هـ).
در مدینه: سعید بن ابیعروبه (۱۵۶هـ)، ربیع بن صبیح (۱۶۰هـ) و امام مالک (۱۷۹هـ).
در بصره: حماد بن سلمه (۱۶۷هـ).
در کوفه: سفیان ثوری (۱۶۱هـ).
در شام: ابوعمرو اوزاعی (۱۵۷هـ)
در واسط: هشیم (۱۷۳هـ).
در خراسان: عبدالله بن مبارک (۱۸۱هـ)
در یمن: معمر (۱۵۴هـ)
در ری: جریر بن عبدالحمید (۱۸۸هـ). همچنین سفیان بن عیینه (۱۹۸هـ)، لیث بن سعد (۱۷۵هـ) و شعبه بن حجاج (۱۶۰هـ) نیز به تدوین و جمعآوری احادیث پرداختند.
همهی اینها، معاصر یکدیگر بودند. از این رو مشخص نیست که کدامین آنها قبل از دیگران به تدوین سنت، پرداخته است. روش این بزرگان در تدوین سنت چنین بود که احادیث پیامبر جرا با اقوال صحابه و فتاوای تابعین جمعآوری مینمودند و مسائل متعددی را در یک باب گرد میآوردند.
حافظ ابنحجر میگوید: آنچه گذشت، منوط به جمع احادیث در ابواب بود. اما شعبی، نخستین کسی بود که احادیث شبیه به هم را در یک باب گرد آورد. زیرا از او روایت شده که گفته است: این باب بزرگ، دربحث طلاق است. [۸۶]
قرن سوم فرا رسید. این قرن، درخشانترین دوران تدوین سنت بهشمار میرود. زیرا از وجود ائمهی حدیث و تألیفات ماندگار آنها برخوردار بود. در این قرن گردآوری احادیث به شیوهی مسانید شروع شد؛ این شیوهها عبارت است از:
جمعآوری تمام روایات یک صحابی علیرغم موضوعات متعدد، دریک باب. نخستین کسانی که این شیوه را بکارگرفتند، عبارتند از: عبدالله بن موسی عبسی کوفی، مسدد بصری، اسد بن موسی و نعیم بن حماد خزاعی.
پس از آنها، حفاظ حدیث آمدند و امام احمد/مسند مشهورش را تألیف نمود. همین شیوه را اسحاق بن راهویه و عثمان بن ابیشیبه انتخاب نمودند. روش این گروه، چنین بود که صرفاً احادیث پیامبر جرا جمعآوری نمودند و از تدوین اقوال صحابه و فتاوای تابعین خودداری کردن؛ گفتنی است: این دسته از علما، احادیث صحیح و غیرصحیح را باهم جمعآوری و تدوین میکردند و این مسأله، طالبان حدیث را با مشکل مواجه ساخت. زیرا جز کسانی که در این موضوع مهارت داشتند، دیگران نمیتوانستند احادیث صحیح را تشخیص دهند و کسانی که از ملکهی تشخیص برخوردار نبودند، به یکی از ائمهی حدیث مراجعه مینمودند و اگر این فرصت برایشان فراهم نمیشد، وضعیت حدیث از لحاظ صحت و سقم، همچنان نامعلوم باقی میماند.
این موضوع باعث شد تا امام المحدثین محمد بن اسماعیل بخاری (۲۵۶هـ) در تدوین حدیث، شیوهی جدیدی برگزیند و صرفاً احادیث صحیح را جمعآوری نماید. چنانچه برای این منظور کتاب مشهورش یعنی الجامع الصحيح مشهور به صحیح بخاری را تألیف نمود و شاگردش امام مسلم بن حجاج قشیری (۲۶۱هـ) نیز به پیروی از وی کتاب صحیحش را تألیف کرد. این دو بزرگوار، برای دسترسی آسان طلاب حدیث به احادیث صحیح، زحمتها و سختیهای فراوانی متحمل شدند. پس از این دو امام بزرگوار، تعداد زیادی از آنها پیروی نمودند و کتابهای متعددی نوشتند که مهمترینشان عبارتند از: سنن ابیداوود (۲۷۵هـ)، سنن نسائی (۳۰۳هـ)، جامع ترمذی (۲۷۹هـ) و سنن ابنماجه (۲۷۳. هـ). این بزرگان چنانچه عادت محدثین میباشد، تمام روایات ائمهی پیش از خود را در تألیفات خود نقل کردهاند.
آنگاه قرن چهارم فرا رسید؛ علمای این قرن، چیزی جز روایات اندکی که جای مانده بود، بر روایات محدثان قرن سوم نیفزودند؛ بدین سان بیشتر تلاش این گروه، جمعآوری روایاتی بود که گذشتگان آنها گرد آورده بودند.
مشهورترین محدثان این زمان عبارتند از:
۱- امام سلیمان بن احمد طبرانی (۳۶۰هـ) که معاجم سهگانهاش را تألیف نمود؛ یعنی: الف) المعجم الکبیر: وی،در این کتاب روایات هر صحابی را بهصورت جداگانهای نقل نموده و اصحاب را نیز به ترتیب حروف الفبا ذکر کرده است. این کتاب، شامل پانصد و بیست و پنج هزار حدیث میباشد. ب) الاوسط. ج) الاصغر. وی، در این دو کتاب روایات هریک از اساتید خود را جداگانه آورده و هر یک از آنها را به ترتیب حروف الفبا نام برده است.
۲- دارقطنی (۳۸۵هـ) که سنن مشهورش را تألیف نمود.
۳- ابنحبان بستی (۳۵۴هـ)
۴- ابنخزیمه (۳۱۱هـ)
۵- طحاوی (۳۲۱هـ).
بدین ترتیب تدوین و جمع آوری سنت و جدا کردن روایات صحیح از ضعیف، کامل گردید و علمای قرون بعدی، جز تدوین مستدرکات، عمل دیگری انجام ندادند؛ مانند: مستدرک ابوعبدالله حاکم نیشابوری (۴۰۵هـ) وی، در این کتاب احادیثی را آورده که به نظرش دارای شرایط امام بخاری و مسلم هستند، اما آن دو بزرگوار این احادیث را در کتابهایشان نیاوردهاند. علما، بخشی از این احادیث را پذیرفته و بخشی را هم نپذیرفتهاند که از مشهورترین این علما میتوان علامه ذهبی/را نام برد.
[۸۵] جامع بیان العلم ۱/۷۶. [۸۶] توجیه النظر صفحهی ۸.