مهمترین گروههایی که احادیثشان پذیرفته نمیشود
۱- کسانی که بر رسول خدا جافترا میبندند؛ به اتفاق اهل علم، حدیثِ کسی که بر رسول خدا جافترا میبندد، پذیرفته نمیشود. چنانچه همه اتفاق نظر دارند که دروغ بستن بر رسول خدا جاز گناهان کبیره میباشد. البته در مورد اینکه این عمل، کفر است یا خیر، اختلاف نظر وجود دارد. برخی به کفر چنین فردی اعتقاد دارند و برخی، قتلش را واجب میدانند. در مورد توبهاش نیز اختلاف نظر وجود دارد که آیا توبهاش پذیرفته میشود یا خیر؟ احمد بن حنبل و ابوبکر حمیدی استاد امام بخاری، بر این باورند که هیچگاه توبهاش پذیرفته نمیگردد؛ اما امام نووی معتقد است که توبهاش پذیرفته میشود و پس ازآن، روایتش نیز همانند شهادتش، قابل قبول میباشد و حکم کافری را دارد که اسلام میآورد.
ابوالمظفر سمعانی میگوید: دروغ کسی که در مورد یک حدیث، ثابت شود، تمام احادیث گذشتهاش از اعتبار ساقط میگردد.
۲- کسانی که معمولاً دروغگو باشند، اگرچه دروغشان در باب حدیث به ثبوت نرسیده باشد.
تمام علمای حدیث اتفاق دارند، که اگر یکبار از کسی، دروغی سر زند و دروغش، به ثبوت برسد، احادیثی که روایت کرده، از اعتبار ساقط میشود. امام مالک/میگوید: از چهار نفر علم، فرا گرفته نمیشود: * فردی که به جهالت و سبکسری مشهور است؛ هرچند بیش از همه، علم داشته باشد. * کسی که در سخن گفتن با دیگران مرتکب دروغ شود؛ اگرچه دروغی را به رسول خدا جنسبت نداده باشد. * اهل هوا و هوس و کسی که دیگران را به هواها و خواستههای نفسانی خود فرا میخواند. * شیخی که دارای فضل و عبادت است، اما از محتوای احادیثش چیزی نمیداند.
جمهور علما، بر این باورند که اگر دروغگو، توبه کند و صداقتش محرز شود، توبهاش پذیرفته میگردد. اما ابوبکر صیرفی، میگوید: کسی که روایتش، بهعلت دروغگویی وی مورد جرح واقع شده باشد، نمیتوان بهخاطر اظهار توبه بر او اعتماد کرد.
۳- اهل بدعت و هواهای نفسانی: تمام علما اتفاق نظر دارند که حدیث صاحب بدعتی که بدعتش کفر آمیز باشد، پذیرفته نمیشود. همینطور کسی که دروغ را درست میداند، اگرچه با بدعتش به درجهی کفر نرسیده باشد. اما اگر دروغ را روا نمیداند پس باید دید که آیا به سوی بدعت فرا میخواند یا خیر؟ حافظ ابنکثیر میگوید: در گذشته و حال پیرامون این مسئله اختلاف نظر وجود داشته است؛ باور بیشتر علما بر این است که باید میان بین بدعتگزاری که به بدعتش فرا میخواند و بدعتیای که به بدعت فرا نمیخواند، تفاوت قایل شد.
از امام شافعی نیز چنین گفتاری نقل شده است. ابن حبان هم اتفاق نظر علما را نقل کرده و گفته است: استدلال نمودن به احادیث اینگونه افراد، نزد تمام ائمه جائز نیست و در این مورد اختلافی سراغ ندارم.
اما ظاهراً ادعای ابنحبان درست نیست؛ زیرا امام بخاری از عمران بن حطان خارجی روایتی نقل کرده است. عمران بن حطان، یکی از بزرگترین داعیان خوارج میباشد و از عبدالرحمن بن ملجم نیز تعریف نموده است.
همچنین از امام شافعی نقل شده است که: شهادت اهل بدعت را میپذیرم، جز فرقهی خطابیه از روافض را؛ زیرا آنها معتقدند که میتوانند برای موافقان خود، شهادت دروغ بدهند. [۷۷]
امام عبدالقادر بغدادی در کتاب الفرق بين الفرق آورده است: امام شافعی در نظریهاش پیرامون قبول شهادت اهل بدعت، تجدید نظر نمود و معتزله را نیز مستثنی کرد. [۷۸]
به نظر من، آنها روایت اهل بدعت را که موافق با بدعتشان باشد، رد مینمایند. همچنین اگر راوی از گروهی باشد که در جعل حدیث به نفع خواهشات خود مشهورند، روایتش را نمیپذیرند. چنانچه روایات روافض را رد کردند و روایات برخی از شیعیان را که به صداقت و امانت شهرت داشتند، پذیرفتند. مانند مبتدعی همچون عمران بن حطان که به جواز کذب معتقد نیست؛ لذا روایتش را پذیرفتهاند.
۴- زنادقه، فاسقان و غافلانی که خود نمیدانند چه روایت میکنند و سایر کسانی که صفات ضبط، حفظ، عدالت و فهم در آنها دیده نمیشود.
حافظ ابنکثیر میگوید: راوی مورد قبول، کسی است که مورد اعتماد باشد و آنچه را که روایت میکند، بفهمد و مسلمان، عاقل و بالغ باشد و آن دسته از مظاهر فسق و سایر مواردی که در مروت و شخصیت پسنددیدهی فرد را زیر سؤال میبرد، در او یافت نشود. همچنین باید فردی آگاهی باشد، نه فراموشکار؛ چنانچه با لفظ روایت میکند، باید حافظ باشد و اگر با معنی روایت میکند، معنی را فهمیده باشد. اگر یکی از این شروط، در راوی وجود نداشته باشد، روایتش پذیرفته نمیگردد. [۷۹]
باید برای پذیرش روایت برخی از راویان، توقف کرد؛ مهمترین آنها عبارتند از:
۱- کسی که علما، در مورد جرح و تعدیل وی اختلاف نظر دارند.
۲- کسی که اشتباهات وی زیاد بوده و با امامان مورد اعتماد مخالفت نموده باشد.
۳- کسی که زیاد فراموشکار باشد.
۴- کسی که در اواخر عمرش اختلال حواس پیدا کرده است.
۵- کسی که حافظهاش، خراب شده باشد.
۶- کسی که بدون تحقیق، هم از راویان ثقه و قابل اعتماد و هم از راویان ضعیف، حدیث روایت کرده است.
[۷۷] اختصار علوم الحدیث. صفحه ۱۰۷ [۷۸] الفرق بین الفرق صفحه ۱۰۳ [۷۹] اختصار علوم الحدیث. صفحهی ۹۸