جایگاه سنت در قانونگذاری

فهرست کتاب

فصل دوم: قرآن چگونه حاوی سنت است؟

فصل دوم: قرآن چگونه حاوی سنت است؟

آنطور که شاطبی و موافقینش می‌گویند و با توجه به آیه ۸۹ سوره نحل و نیز آیه ۳۸ سوره انعام، سنت، مبین قرآن است و قرآن شامل همه احکامی است که اجمالاً یا تفصیلاً در سنت بیان شده‌اند و از طرفی شاهد بسیاری از احکامی هستیم که در قرآن نیامده اند؛ پس این شمول و دلالت چگونه صورت گرفته است؟

علما در بیان این مطلب، پنج نوع دلالت را ذکر کرده‌اند:

اول: قرآن به وجوب عمل به سنت دلالت دارد؛ هر عملی که مطابق داده‌های سنت انجام شود، در واقع عمل به قرآن است. این، نظریه به عبدالله بن مسعودسمنسوب است. چنانکه زنی از بنی اسد نزد ایشان آمد و گفت: ای اباعبدالرحمن! اطلاع یافتم که شما زنانی را که خالکوبی کرده یا موهای صورتشان را می‌گیرند یا بین دندان‌هایشان فاصله ایجاد می‌کنند و خلقت الهی را تغییر می‌دهند، نفرین نموده اید؟ عبدالله بن مسعودسگفت: چرا کسانی را که پیامبر ج، آنان را نفرین نموده و خداوند، آنان را در کتابش نفرین کرده، نفرین نکنم؟ آن زن گفت: من تمام قرآن را خواندم و چنین چیزی نیافتم. عبدالله بن مسعودسگفت: اگر آن را با دقت می‌خواندی، حتماً نفرین خدا را می‌یافتی؛ مگر خداوند نمی‌فرماید: ﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْۚ[الحشر: ۷] [۲۷۸]یعنی:‌ «آنچه پیامبر به شما داده است، برگیرید و از آنچه شما را نهی کره است، بازآیید».

هم‌چنین عبدالرحمن بن یزید، فردی را در احرام دید که به جای لباس احرام، لباس‌های معمولی خود را پوشیده بود. عبدالرحمن، او را از این عمل نهی نمود. آن شخص گفت: آیه‌ای از کتاب الله برایم بیاور که لباس‌هایم را از تنم در آورد. عبدالرحمن بن یزید، آیه فوق را تلاوت نمود. [۲۷۹]

هم‌چنین روایت است که طاووس بعد از نماز عصر دو رکعت نماز می‌خواند. ابن عباسبگفت: این دو رکعت را نخوان. طاووس گفت: این دو رکعت زمانی ناجائز است که به عنوان سنت اتخاذ شوند. ابن عباسبگفت: پیامبر خدا جاز خواندن نماز بعد از نماز عصر نهی کرده است و من نمی‌دانم شما با خواندن این دو رکعت سزاوار عذاب می‌شوی یا مستحق پاداش؟ زیرا اللهأمی‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ[الأحزاب: ۳۶].

ترجمه: «هیچ مرد و زن مؤمنی در کاری که خدا و رسولش داوری کرده باشند، اختیاری از خود در آن ندارند».

دوم: منظور همان روش مشهور نزد علماست که کتاب، مجمل است و سنت، بیانگر آن. مانند احادیثی که در توضیح احکام اجمالی قرآن وارد شده‌اند و بیانگر کیفیت عمل، اسباب، شروط، موانع، لواحق و امثال آن می‌باشند. مثلاً در مورد نماز، بیان وقت، رکوع، سجود و سائر احکام آن یا در مورد زکات، بیان مقدار، وقت و نصاب. و همینطور احکام روزه، حج، ذبائح، نکاح، بیوع، جنایات و... که جزییات آن‌ها در کتاب الله ذکر نشده، اما توسط سنت بیان گردیده است. ظاهراً در این آیه همین مطلب بیان شده است: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ[النحل: ۴۴]. یعنی:‌ «ما، قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم توضیح بدهی آنچه را که بسوی آن‌ها فرستاده شده است».

از عمران بن حصینسروایت است که به شخصی گفت: تو، فردی نادان هستی. آیا در کتاب الله دیده‌ای که نماز ظهر چهار رکعت است و باید خفیه خوانده شود؟ سپس زکات و... را نیز به عنوان مثال متذکر شد و افزود: آیا تفصیل این احکام را می‌توان در کتاب الله یافت؟

آری! کتاب الله، این موارد را مبهم گذاشته است تا سنت آن‌ها را تفسیر نماید. [۲۸۰]

شخصی به مطرف بن عبدالله بن شخیر گفت: جز قرآن از چیز دیگری برایمان سخن نگو.. مطرف گفت: سوگند به خدا که ما نیز نمی‌خواهیم برای قرآن جایگزینی بیاوریم. اما دنبال کسی هستیم که او نسبت به ما در مورد قرآن بیشتر آگاهی دارد. [۲۸۱]

به همین دلیل است که اوزاعی می‌گوید: کتاب خدا، بیشتر به سنت نیازمند است تا سنت به کتاب.

ابن عبدالبر می‌گوید: منظور اوزاعی این است که سنت، بیانگر اهداف قرآن می‌باشد. [۲۸۲]

از امام احمد در مورد این سخن سؤال شد که: «سنت، حکم قرآن را نسخ می‌کند»؛ احمد/گفت: من جرأت نمی‌کنم چنین بگویم، اما معتقدم که سنت، کتاب را تفسیر و تبیین می‌نماید. [۲۸۳]

سوم: در نظر گرفتن مفاهیمی کلی که در نصوص مختلف قرآن از نظر قانونگذاری ملحوظ است و احکامی که در سنت آمده، از این مقاصد و معانی جدا نیست.

تفصیل مطلب بدین شکل است که قرآن جهت تحقق سعادت مردم در دنیا و آخرت آمده و اصولاً سعادت در سه چیز خلاصه می‌شود:

۱- ضروریات که عبارتند از: حفاظت دین، نفس، نسل، مال و عقل.

۲- نیازها: یعنی تمام احکامی که باعث ایجاد آسانی و رفع تنگی و حرج می‌شود؛ مانند خوردن روزه در سفر و بیماری.

۳- تحسینات: یعنی احکامی که مربوط به حسن اخلاق و رفتار نیکند.

امور سه گانه فوق و متعلقات‌شان را قرآن به عنوان اصولی بیان نموده است که بسیاری از احکام را در بر می‌گیرند. امور مذکور در سنت نیز به عنوان مسایل برگرفته از کتاب ذکر شده و تفصیل آن بیان گردیده است و با تجزیه و تحلیل، تمام نصوص سنت به اصول سه گانه فوق منتهی می‌شوند.

چهارم: بسا اوقات قرآن، دو حکم متقابل را صراحتاً بیان می‌دارد و مواردی نیز وجود دارد که با این دو حکم تشابه دارند. آنگاه سنت می‌آید و این مشابهات را بر حسب تناسب به یکی از آن‌ها ملحق می‌نماید. هم‌چنین قرآن به وجود یک علت در یک حکم تصریح می‌نماید. سپس سنت رسول خدا جاز طریق قیاس، مسائلی را که علت مزبور در آن‌ها وجود دارد، به آن‌ها ملحق می‌گرداند.

مثال‌هایی درمورد دو حکم متقابل:

۱- خداوند متعال، طیبات را حلال و خبائث را حرام گردانیده است. در این میان چیزهایی وجود دارند که معلوم نیست جزو طیباتند یا جزو خبائث؟ سنت، می‌آید و در مورد آن اشیاء قضاوت می‌کند که جزو کدام گروهند.

چنانچه رسول خدا جاز خوردن حیوانات درنده و پرندگان دارای چنگال نهی نموده است. همینطور از خوردن گوشت الاغ اهلی نیز نهی کرده و خرگوش و برخی پرندگان و سوسمار را جزو طیبات قرار داده است.

۲- یکی از طیباتی که خداوند حلال گردانیده، شکار دریاست و یکی از خبائثی که در قرآن تصریح شده، حیوان خودمرده است. در این میان حکم خودمرده دریا مشتبه بود تا اینکه رسول خدا جآمد و فرمود: «آب دریا پاک است و خودمرده آن حلال» [۲۸۴]و در جایی دیگر فرمود: «أحلت لنا ميتتان و دمان؛ أما الميتتان فالسمك و الجراد و أما الدمان فالكبد و الطحال» [۲۸۵]در این حدیث به حلال بودن ماهی و ملخ و نیز حلال بودن جگر و طحال تصریح شده است.

۳- خداوند متعال، حیوان خودمرده را حرام و حیوان ذبح شده را مباح گردانید. اما حکم جنین حیوان ذبح شده هم‌چنان مشتبه بود تا اینکه رسول خدا جدر این باره فرمود: «ذكاة الجنين ذكاة أمه» [۲۸۶]یعنی:‌ «ذبح جنین، ذبح مادرش می‌باشد».

چند مثال در مورد صدور احکام خاص پیرامون مسائل دو جانبه:

۱- خداوند متعال، نکاح و ملک یمین را حلال و زنا را حرام گردانید، اما حکم نکاحی که براساس رعایت شروط انجام نشود، هم‌چنان مشتبه بود تا اینکه رسول اکرم جفرمود: «أيما امرأة نكحت بغير إذن وليها فنكاحها باطل فنكاحها باطل، فنكاحها باطل. فإن دخل بها فلها المهر بما استحل منها» [۲۸۷]

یعنی: «هر زنی که بدون اجازه ولی خود ازدواج کند، نکاحش باطل است، نکاحش باطل است، نکاحش باطل است؛ اگر در این صورت با او همبستر شد، مهریه کامل پرداخت نماید».

۲- هم‌چنین خداوند در مسأله قتل عمد، قصاص و در قتل خطا، دیه را مقرر نموده و در مورد آسیب رساندن به اعضای بدن دیگران، در صورت عمدی بودن، به قصاص و در صورت خطا، به دیه حکم کرده که احکامش را سنت، بیان نموده است.

اما حکم جنینی که از شکم مادر در اثر ضربه کسی سقط می‌شود، بیان نشده است. جنین از طرفی مشابه اعضای بدن انسان است و از طرفی نیز بخاطر اینکه خلقتش تکمیل شده، شبیه یک انسان کامل می‌باشد.

در سنت می‌بینیم که دیه آن، غلام یا کنیزی مقرر شده و این حکم، مخصوص جنین است. زیرا نه عضوِ محض است و نه انسان کامل.

مثالی چند پیرامون الحاق احکام زیر از طریق قیاس:

۱- خداوندأربا را حرام گردانیده است. ربای مرسوم در جاهلیت بدین شکل بود که بستانکار به بدهکار می‌گفت: یا طلبم را پرداخت کن و یا در مقابل تأخیر پرداخت، مبلغی به آن می‌افزایم.

از آنجا که علت ربا در این عمل سود بلا عوض بود، رسول خدا جبسیاری از معاملات را به خاطر وجود این علت، حرام گردانید. رسول خدا جفرموده است: «الذهب بالذهب و الفضة بالفضة و البر بالبر و الشعير بالشعير و التمر بالتمر و الملح بالملح مثلا بمثل سواء بسواء يداً بيد فمن زاد أو ازداد فقد أربي فإذا اختلفت هذه الأصناف فبيعوا كيف شئتم إذا كان يداً بيد» [۲۸۸]یعنی: «طلا را در مقابل طلا و نقره را در مقابل نقره و گندم را در مقابل گندم و جو را در مقابل جو و خرما را در مقابل خرما و نمک را در مقابل نمک، به صورت مساوی و نقد معامله کنید. اگر یک طرف اضافه بود، ربا محسوب می‌شود، اما در صورت اختلاف جنس، هرگونه که بخواهید، معامله کنید بشرطی که نقدی و دست به دست باشد».

۲- خداوند متعال، ازدواج همزمان با دو خواهر را حرام گردانید؛ در قرآن آمده است: ﴿وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَآءَ ذَٰلِكُمۡ[النساء: ۲۴]. یعنی: «علاوه بر این‌ها سایر زنان برای شما حلال شده است».

سنت با توجه به علت حرمت ازدواج همزمان با دو خواهر که عبارت است از سست شدن پایه‌های صله رحم و خانواده، ازدواج همزمان با یک زن و عمه یا خاله‌اش و نیز جمع بین برادرزاده و عمه، و خواهرزاده و خاله را حرام قرار داد. زیرا علتی که جمع بین دو خواهر به سبب آن حرام شده، در این مسأله نیز موجود است.

۳- خداوند متعال ازدواج با مادران و خواهران رضاعی را حرام گردانید؛ رسول اکرم جاز طریق قیاس، سایر بستگان رضاعی مانند عمه، خاله، دختر برادر، دختر خواهر و امثال‌شان را نیز حرام گردانید و فرمود: «إن الله حرم من الرضاعة ما حرم من النسب». [۲۸۹]یعنی: «خداوند، آنچه را که از نسب حرام کرده، از شیرخوارگی و رضاعت نیز حرام نموده است».

پنجم: ارجاع تمام احکام تفصیلی موجود در سنت به احکام تفصیلی موجود در قرآن؛ به عنوان مثال:

۱- ابن عمربزنش را در حالت حیض طلاق داد. پیامبر جبه عمرسفرمود: «به او بگو: به زنش رجوع نماید، سپس او را بگذارد تا پاک شود و بعد از آن وقتی دچار حیض گردید و از آن پاک شد. اگر خواست او را نگه دارد یا اینکه قبل از مقاربت طلاقش دهد. این است عده‌ای که خداوند متعال، زنان مطلقه را به گذاراندن آن دستور داده است».

این دستور پیامبر جمصداق این آیه است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ إِذَا طَلَّقۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ[الطلاق: ۱]. یعنی: «ای پیغمبر! وقتی که خواستید زنان را طلاق دهید، آنان را در وقت فرا رسیدن عده طلاق دهید».

۲- اما در مورد حدیث فاطمه بنت قیسلکه شوهرش او را طلاق داد و پیامبرجبرای او نفقه و سکنی در نظر نگرفت در حالی که مستحق مسکن بود، نه نفقه، باید گفت: به خاطر اینکه او بدزبان و تندخو بود.

این حکم پیامبر جعیناً تفسیر این آیه است که می‌فرماید: ﴿وَلَا يَخۡرُجۡنَ إِلَّآ أَن يَأۡتِينَ بِفَٰحِشَةٖ مُّبَيِّنَةٖۚ[الطلاق: ۱]. یعنی: «و زنان هم (تا پایان عده، از منازل شوهران‌شان) بیرون نروند، مگر اینکه کار زشت آشکاری انجام دهند».

۳- حدیث سبیعه اسلمی که پانزده روز بعد از وفات شوهرش وضع حمل نمود و پیامبر جبه وی اطلاع داد که عده‌اش تمام شده است. [۲۹۰]پس آیه ۲۳۴سوره بقره، مخصوص زنان غیر حامله است: ﴿وَٱلَّذِينَ يُتَوَفَّوۡنَ مِنكُمۡ وَيَذَرُونَ أَزۡوَٰجٗا يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرۡبَعَةَ أَشۡهُرٖ وَعَشۡرٗاۖ[البقرة: ۲۳۴]. یعنی: «و کسانی از شما که می‌میرند و همسرانی پس از خود بجای می‌گذارند، همسران‌شان باید چهار ماه و ده شبانه روز عده بگذرانند».

و آیه ۴ سوره طلاق: ﴿وَأُوْلَٰتُ ٱلۡأَحۡمَالِ أَجَلُهُنَّ أَن يَضَعۡنَ حَمۡلَهُنَّۚ[الطلاق: ۴]، عده زنان باردار را بیان می‌کند، چه مطلقه باشند و چه غیرمطلقه.

چنین اخباری در سنت به کثرت وجود دارد، اما نصوص قرآن در تمام موارد از چنین گستره‌ای برخوردار نیستند.

شاطبی می‌گوید: این قاعده در همه جا صدق پیدا نمی‌کند. چنانچه در نصوص مربوط به نماز، حج، زکات، حیض، لقطه، مساقات و... مصداق نمی‌یابد مگر اینکه مدعیان این قاعده، تکلف به خرج دهند و کلام را از محتوای آن خارج سازند. کاری که سلف صالح و علمای راسخ بدان راضی نمی‌شوند. [۲۹۱]

این‌ها، مهمترین دلایلی بود که بیانگر شمولیت قرآن بر مطالب بیان شده در سنت می‌باشد و نشان می‌دهد که سنت، زیر مجموعه قرآن است.

[۲۷۸] الموافقات ۴/۲۴ و جامع بیان العلم ۲/۱۸۸. [۲۷۹] الموافقات ۴/۲۵ و جامع بیان العلم ۲/۱۸۹. [۲۸۰] الموافقات ۴/۲۶؛ جامع بیان العلم (۲/۱۹۱). [۲۸۱] مصدر سابق [۲۸۲] جامع بیان العلم ۲/۱۹۱ [۲۸۳] مصدر سابق؛ الموافقات(۴/۲۶) [۲۸۴] روایت ابوداود، نسائی، ترمذی و ابن ماجه. [۲۸۵] روایت ابن ماجه و حاکم و بیهقی از ابن عمرب. [۲۸۶] روایت ابوداود، حاکم، ترمذی و ابن ماجه؛ ترمذی، آن را حسن دانسته است؛ ابن حبان و دارقطنی نیز این حدیث را روایت کرده‌اند. [۲۸۷] روایت ابوداود و ترمذی با اختلاف اندکی در الفاظ. [۲۸۸] حدیث مشهوری است که تمام کتاب‌ها آن را با الفاظی نزدیک به هم ذکر کرده‌اند و روایت مذکور، روایت مسلم، ابوداود و احمد می‌باشد. [۲۸۹] روایت مسلم و ترمذی و نسائی و شافعی با الفاظی نزدیک به این. [۲۹۰] این حدیث جز در سنن ابی داود، در سایر کتاب‌های شش گانه حدیث آمده است. [۲۹۱] الموافقات:۴/۵۲