جایگاه سنت در قانونگذاری

فهرست کتاب

اول: اسناد حدیث

اول: اسناد حدیث

چنانچه قبلاً ملاحظه نمودید، صحابه‌ی رسول‌الله جپس از وفات آن حصرت جنسبت به یکدیگر در زمینه‌ی روایت حدیث، هیچ شک و سوءظنی نداشتند و تابعین نیز بی‌درنگ حدیث روایت‌شده توسط صحابی را بدون هیچ تردیدی می‌پذیرفتند تا اینکه دوران فتنه فرا رسید و عبدالله بن سبأ یهودی، دعوت شومش را بر اساس تفکر و اندیشه‌ای افراطی و با ادعای الوهیت علیسآغاز کرد. ازآن پس، دسیسه‌ها، بر ضد سنت به ‌تدریج رشد نمود و افزایش یافت. در آن شرایط علمای صحابه و تابعین، در نقل احادیث دقت می‌نمودند و تنها احادیثی را روایت می‌کردند که راویان و طرق روایتشان مشخص بود و به راستی و ثقه بودن راویان، اعتماد داشتند. امام مسلم در مقدمه‌ی کتابش از ابن‌سیرین چنین نقل می‌کند: «لم يكونوا يسألون عن الاسناد، فلما وقعت الفتنه قالوا: سمّوا لنا رجالكم، فينظر إلي أهل السنة فيؤخذ حديثهم و ينظر إلي أهل البدع فلا يؤخذ حديثهم»یعنی: «آن‌ها، نخست از اسناد سؤال نمی‌کردند؛ اما با پیدایش فتنه، گفتند: رجال حدیث را برایمان نام ببرید. بدین ترتیب دقت می‌شد اگر رجال حدیث، از اهل سنت بودند، حدیث‌شان پذیرفته می‌شد و اگر از اهل بدعت بودند، حدیث‌شان مورد قبول قرار نمی‌گرفت». این دقت نظر و باریک‌بینی از زمان صحابه‌ی کوچک [۷۲]شروع شد.

امام مسلم در مقدمه‌ی کتابش از مجاهد نقل می‌کند که بشیر عدوی نزد ابن‌عباس آمد و شروع کرد به نقل حدیث که پیامبرخدا جچنین و چنان گفته است. ابن‌عباس نه به او می‌نگریست و نه به احادیثش گوش می‌داد. بشیر به ابن‌عباسسگفت: من از رسول خدا جبرایت حدیث می‌گویم؛ چرا به احادیثم گوش نمی‌دهی؟ ابن‌عباسسگفت: زمانی بود که هرگاه از کسی می‌شنیدم که می‌گفت: پیامبرخدا جچنین گفته است، چشمانمان به سویش خیره می‌گشت و گوش‌هایمان منتظرشنیدن بود. اما از آن زمان که مردم، به نقل هر نوع حدیثی پرداختند، ما، فقط احادیثی را می‌پذیریم که طریق روایتش برایمان شناخته‌شده باشد.

تابعین نیز در زمان خود، برای پذیرش روایات، سند می‌خواستند؛ چرا که در آن زمان کذب و جعل، رواج یافت. ابوالعالیه می‌گوید: «كنا نسمع الحديث من الصحابة فلا نرضي حتي نركب إليهم فنسمع منهم»یعنی: «ما، حدیث را به نقل از صحابه می‌شنیدیم، اما تا آنگاه که خودمان نزد آن‌ها نمی‌رفتیم و حدیث را از خود صحابه نمی‌شنیدیم، راضی نمی‌شدیم».

ابن ‌مبارک می‌گوید: «الإسناد من الدين و لو لا الإسناد لقال من شاء ما شاء»یعنی: «بیان سند روایات، جزو دین است و اگر اسناد نمی‌بود، هرکس، هرچه دلش می‌خواست، می‌گفت».

ابن‌مبارک در جایی دیگر می‌گوید: «بيننا و بين القوم القوائم؛ يعني الاسناد» [۷۳]یعنی: «آنچه میان ما و میان مردم، حاکم است، اسناد می‌باشد».

[۷۲] منظور از صحابه‌ی کوچک، آن دسته از صحابه هستند که در دوران رسول خدا جسن و سال چندانی نداشتند. [۷۳] مقدمه صحیح مسلم۱/۱۰.