درس دوازدهم داستان مسلمان شدن حمزه بن عبدالمطلب عموی پیامبر صو رکانه بن عبد یزید بن هاشم بن مطلب بن عبد مناف
۲٧- یعقوب بن عتبه: میگوید: ابو جهل در کوه صفا سد راه رسول خدا شد و او را اذیت کرد. این در حالی بود که حمزه شکارچی بود و آن روز به شکار رفته بود. هنگامی که بازگشت، زنش که اذیت شدن پیامبر صتوسط ابوجهل را دیده بود، به او گفت: ای ابو عماره، اگر میدیدی که ابوجهل با برادرزادهات چه کرد؟
حمزه سخشمگین شد و به خانه داخل نشد و در حالیکه کمانش را به گردنش آویخته بود، به راه افتاد، تا اینکه وارد مسجد شد، دید که ابوجهل در یکی از انجمنهای قریش نشسته است، با او حرفی نزد تا اینکه با کمانش، ضربهای به سر او زد و آن را شکست، آنگاه مردانی از قریش برخاستند و حمزه را گرفتند، آنگاه حمزه گفت: دین من، دین محمد است، گواهی میدهم که او رسول خدا است، بخدا از این دین دست بر نمیدارم و اگر شما راست می-گوئید بیایید و مرا از آن منع کنید [۸۲].
هنگامی که حمزه مسلمان شد، رسول خدا و مسلمانان با او عزتمند شدند و بعضی از امورشان استقرار یافت و قریش از او ترسیدند و دانستند که حمزه ساز او محافظت خواهد کرد.
۲۸- سعید بن جبیر/میگوید: رسول خدا صدر بطحاء بود. یزید بن رکانه یا رکانه بن یزید در حالیکه ماده بزی به همراه داشت پیش وی آمد. و به او گفت: ای محمد آیا حاضری با من کشتی بگیری؟ پیامبر صفرمود: اگر تورا به زمین زدم، و برنده شدم، چه به من میدهی؟ گفت: یکی از گوسفندانم را به تو میدهم.
آنگاه با هم کشتی گرفتند و پیامبر صاو را به زمین زد و برنده شد و گوسفندی را برگرفت، رکانه گفت: آیا حاضری دوباره کشتی بگیریم؟ پیامبر صفرمود: اگر من برنده شوم، چه به من میدهی؟ گفت: گوسفندی دیگر. و رکانه این مورد را چندین بار ذکر کرد [۸۳]. و گفت: ای محمد؛ بخدا ای محمد، کسی پهلوی مرا به زمین نزده و این تو نیستی که مرا به زمین میزنی [۸۴]، آنگاه رکانه مسلمان شد و رسول خدا صگوسفندش را به او پس داد [۸۵].
نکتهها و عبرتها:
۱- بر کسی که بهسوی الله دعوت میکند، لازم است که در راه الله تعالی اذیت و ناراحتیها را تحمل نماید و اذیتهایی کلامی و بدنی و مالی و دیگر اذیتها و آزارهایی را که از ناحیه مدعوان به او میرسد، بر دوش خود هموار سازد.
۲- الله تعالی گاهی اوقات نسبت به دشمانش مکر اندیشی نموده و کید و حقه آنها را از بین میبرد و عملی را که آنها بمنظور جلوگیری از دین الله تعالی انجام میدهند، به عنوان سببی برای هدایت بعضی از افرادی که هدایت آنها را میخواهد، قرار میدهد، چنانکه این مسأله برای حمزه سروی داد و مهمتر و بزرگتر از آن، اتفاقی است که برای حضرت موسی روی داد، چه الله تعالی کید فرعون را بعنوان سببی در تربیت پیامبرش موسی ÷در قصر وی قرار داد و قتل و نابودی وی را بر دستان موسی قرار داد.
۳- گاهی بنده بدون هیچ اخلاصی و بلکه بخاطر یک هدف دنیایی مانند تعصب یا منفعت مادی یا مانند این دو، وارد دین الله تعالی میشود یا عمل صالح انجام میدهد، اما دیری نمیپاید که ایمانش قوی میشود و در اعمالش برای الله تعالی اخلاص پیدا مینماید، چنانکه این حال حمزه ساست.
۴- در داستان رکانه - چنانکه بر میآید - یکی از دلایل نبوت وجود دارد و به همین خاطر، علت مسلمان شدن وی آن بود که مطمئن شد علت زمین خوردن او توسط پیامبر صدر هر دفعه، مایه گرفته از تأیید و حمایت الله تعالی نسبت به پیامبرش صمی-باشد.
۵- جواز کشتیای که زیانی برای دو کشتیگیر در بر ندارد، اما کشتیهایی که برای یکی از آنها زیان در بر دارد، همانگونه که در کشتیها و مشت زنیهای عصر حاضر روی میدهد، قطعاً حرام هستند، زیرا پیامبر صفرموده: «لَا ضَرَرَ وَلَا ضِرَارَ» [۸۶]. «در دین هیچ ضرری وجود ندارد و نباید ضرر را با ضرر پاسخ داد». و بقیه بازیهای دیگر هم مانند کشتی هستند، آنهایی که فاقد ضرر هستند و هیچ ممنوعیت و محظوریت شرعی ندارند، جایز میباشند و آنهایی که ضرررسان هستند و ممنوعیت شرعی دارند، حرام می-باشند.
۶- جواز گرفتن مال توسط کسی که در کشتی و مانند آن برنده میشود، در صورتیکه یکی از کشتی گیران آن را داوطلبانه پیشنهاد کند و اگر طرف سومی هم آن را بدهد، خالی از اشکال است، اما اگر طرف شکست خورده مال را بپردازد، در نظر بسیاری از اهل علم، این کار از نوع قماری است که حرام میباشد [۸٧].
[۸۲] روایت از طبرانی (۲٩۲۵، ۲٩۲۶) از حدیث مرسل یعقوب بن عتبه و از حدیث مرسل محمد بن کعب و رجال سند آنها ان شاءالله از درجه حسن پایین نمیآیند و روایت از حاکم ۳/۱٩۲ با اسناد حسن و بدون مشکل از ابن اسحاق، که گفته: حدثنی رجل من اسلم ـ و کان واعیة... (مردی از طایفه اسلم که کاملاً باهوش بود، برای من بازگفته که..). و حدیث را ذکر نموده، در کل این حدیث با مجموع این مرسلها به درجه حدیث حسن نزدیک میشود، و هیثمی در ٩/۲۶٧ درباره اولی روایت کرده که «رجال آن ثقات میباشند» و در باره دومی گفته: «رجال آن، رجال صحیح میباشند» و روایت سوم را ابن هشام ۱/۲٩۱،۲٩۲ نیز روایت کرده است. [۸۳] منظور این است که رکانه چندین بار از پیامبر خواست که با او کشتی بگیرد و آنها چندین بار با هم کشتی گرفتند و در هر دفعه پیامبر صاو را به زمین میزد و گوسفندی از او میگرفت. [۸۴] یعنی رکانه دانست که پیامبر آن کسی نیست که با نیروی معمولیش او را به زمین میزند، بلکه این الله تعالی است که در این ارتباط او را یاری میدهد و با این عمل به این نتیجه رسید که وی رسول الله تعالی است و الله تعالی وی را تأیید و حمایت میکند. [۸۵] روایت از ابو داود در المراسیل (۲٩٩) و از طریق وی بیهقی در السنن ۱۰/۱۸، با اسنادی صحیح از حماد بن سلمه از عمرو بن دنیار از سعید بن جبیر. و روایت از خطیب، چنانکه در الاصابة ۳/۶۱۸ آمده و روایت از ابو شیخ چنانکه در التخلیص ۴/۲٩٩ آمده، با دو سند که یکی از آنها صحیح و دومی از حماد بن سلمه از عمرو از سعید از ابن عباس ضعیف است، و اسناد این مرسل قویتر است، و برای این مرسل شاهدی است که بیهقی آن را در الدلائل ۶/۲۵۰ از طریق محمد بن عبدالله بن یزین بن رکانه از جدش رکانه، روایت کرده است، و این روایت هم مرسل است چنانکه بیهقی به این اشاره کرده، یعنی منقطع است. و بنده بر بیوگرافی این محمد اطلاع نیافتهام. و برای این دو مرسل شواهد فراوانی هستند که در رابطه با داستان کشتیگیری مزبور و اینکه وی مسلمان شده، متصل و مرسل میباشند. و این روایت متصل را ابن کثیر در البدایه ۴/۲۵۶ و ابن قیم در الفروسیه ص ۲۰۲ خالی از نقص پنداشته و آلبانی هم در الارواء (۱۵۰۳) آن را حسن دانسته است. در رابطه با شواهد این روایات نگا: الاصابة ۱/۵۰۶، و السیرة الذهبیة ۲/۵۶۸-۵۶٩. [۸۶] روایت از امام مالک ۲/٧۴۵ و امام احمد (۲۸۶۵) و ابن ماجه (۲۳۴۰) و دار قطنی ۴/۲۲۸ و غیر اینها از طرقی که یکدیگر را استحکام میبخشند، پس این حدیث با مجموع طریقهایش حسن میباشد و در رساله «الاجل في القرض» ص ٩۱-٩۲، در تخریج آن مفصلاً سخن گفتهام. [۸٧] در رابطه با مسایل کشتیها و مانند آنها نگاه کنید به: الفروسیه، اثر ابن قیم، و تعلیق محققش بر آن و «المسابقات». اثر دکتر سعد شثری.