داستان اسلام صحابه

فهرست کتاب

درس سی و دوم بقیه داستان هیئت «عبدالقیس»

درس سی و دوم بقیه داستان هیئت «عبدالقیس»

۵۳- ابوالقموص زید بن علی /می‌گوید: یکی از هیئت‌های عبدالقیس که به خدمت پیامبر صرسیدند برای من تعریف کردند که: طبق (عادت خودمان در دادن هدیه) نوط [۱٩۶](نوعی سبد بزرگ) یا نوعی از خرما به نام تغضُوض یا برنی [۱٩٧]. به ایشان هدیه دادیم. ایشان فرمودند: «این چیست؟» گفتیم: این هدیه‌ای است که تقدیم شما می‌کنیم. ابوالقموص گوید: به گمانم پیامبر صبه خرمایی از آن نگاه کرد و سپس آن را سر جایش گذاشت و گفت: «آن را به آل محمد برسانید» [۱٩۸]. ابوالقموص گوید: آن جماعت در ارتباط با چیزهایی از پیامبر صسؤال کردند و درباره شراب [۱٩٩]نیز سؤال کردند، ایشان در جواب فرمودند: «در ظرف دباء (کدو) و حنتم (کوزه سبز رنگی که از گل ساخته می‌شود و در آن شراب حمل می‌کنند) و نقیر (چوبی که سوراخ می‌شود و بعنوان ظرف برگرفته می‌شود و در آن شراب می‌ریزند) و مزفت (ظرفی که به آن قیر مالیده شده است) نیاشامید (یعنی نبیذ درست نکنید) بلکه ظروفی را مورد استفاده قرار دهید که حلال بوده و با مشک بند (یا ریسمان) دهانه آنها بسته می‌شود» [۲۰۰].

سخن گوی ما به پیامبر صفرمود: ای رسول خدا، شما از کجا می‌دانید که دباء و حنتم و نقیر و مزفت چیستند؟ پیامبر صفرمود: من آنها را خوب می‌شناسم (شما بگوئید ببینم) کدامیک از قلعه‌های هجر (که همان احساء است) برتر و محکم‌تر است؟ گفتیم: قلعه مشقر. پیامبر صفرمود: به الله قسم وارد آن قلعه شده‌ام و کلید آن را برگرفتم و بر روی چشمه دهکده زاره (که در بحرین قرار دارد) ایستاده‌ام».

سپس فرمود: «خدایا اگر قبیله عبدالقیس داوطلبانه و بی هیچ اجباری مسلمان شوند و نخواهند با ما جنگ کنند و دچار تلفات و کشت و کشتار بشوند، آنها را مورد بخشایش خودت قرار بده! چون بعضی از قوم ما تا با آنها جنگ نشود و خوار و ذلیل نگردند، مسلمان نمی‌شوند».

ابو القموص گوید: سپس پیامبر صتضرع کنان رو به قبله نموده و برای عبدالقیس دعا کرد و سپس گفت: «بهترین اهل مشرق عبدالقیس هستند!» [۲۰۱].

۵۴- هانیء بن یزید سمی‌گوید: هنگامی که همراه با قوم خودم به خدمت رسول خدا رسیدم، رسول خدا شنید که آنها مرا با کنیه‌ی ابوالحَکمْ صدا می‌زنند. آنگاه پیامبر صمرا صدا زد و گفت: «تنها الله تعالی حَکم است و حکم هم فقط از آن اوست، پس چرا تو را با کنیه ابوالحَکمْ صدا می‌زنند؟» گفتم: هنگامی که قومم بر سر چیزی با هم اختلاف پیدا می‌کنند، نزد من می‌آیند و من میان آنها قضاوت و داوری می-کنم و جوری قضاوت می‌کنم که هر دو طرف راضی می‌شوند. (به همین خاطر است که به من ابو الحَکمْ می‌گویند).

آنگاه پیامبر صفرمود: «این کار چقدر خوب است! آیا تو فرزندی داری؟» گفتم: (آری سه پسر) به نام‌های شریح و مسلم و عبدالله. فرمود: «کدام یک از آنها از همه بزرگتر است؟» گفتم: شریح. گفت: «پس تو ابوشریح هستی» [۲۰۲].

نکته‌ها و عبرت‌ها:

۱- مستحب بودن دادن هدیه از ناحیه انسان مسلمان به برادر مسلمانش و مستحب بودن پذیرش آن.

۲- تحریم هرچیز مست کننده‌ای.

۳- تحریم هرچیزی که به مفسده‌ای منتهی می‌شود و این همان چیزی است که در شرع به «سد ذریعه» معروف است. بنابراین هر وسیله‌ای که منجر به کار حرامی شود، از نوع تحریم وسایل و ابزار، حرام و قدغن است و به همین خاطر است که پیامبر صاز آشامیدن آن نبیذی که در ظرفهایی قرار داده می‌شود که سریعتر آن را به شراب تبدیل می‌سازند، نهی و جلوگیری نموده، تا خدای نکرده مسلمانان نا آگاهانه چیزی را ننوشند که مست کننده است.

۴- پذیرش اسلام و پذیرش حق در وهله اول، از سوی کسی که به‌سوی آن دعوت نموده می‌شود، نشان دهنده فضیلت و بزرگواری آن کس است که آن را قبول می‌نماید، است و او خیلی از کسی که در وهله اول در پذیرفتن آن متردد و دو دل است، بهتر و برتر است!.

۵- شایسته نیست که کسی به یکی از نام‌های الله تعالی نامگذاری شود یا به عنوان کنیه بدان خوانده شود، بویژه اگر معنای این اسم به هنگام نامگذاری مورد اهتمام واقع شود.

۶- مستحب است که مرد یا زن هرکدام با نام بزرگ‌ترین فرزندشان، به کنیه خوانده شوند.

[۱٩۶] نوط: نوعی ظرف است که از برگ درخت خرما ساخته می‌شود (آن را به هم می‌بافند و به شکل سبد در می‏آورند) و خرما را در آن قرار می‌دهند، تا در آن ذخیره شود. و جُله هم نامیده می‌شود. اللسان (ماده نوط، و ماده جلل). [۱٩٧] تغضوض نوعی از خرما است. برنی هم مانند آن است. اللسان ماده (نوط). [۱٩۸] یعنی پیامبر صبه آنها دستور داد که این هدیه را برای خانواده‌اش بفرستند. [۱٩٩] یعنی آنها از پیامبر صسؤال کردند که چه نبیذی را بیاشامند؟ و نبیذ آن است که خرما یا جو یا کشمش را در آب بیندازند و برای مدتی آن را به حال خود باقی بگذارند، سپس قبل از آنکه به شراب تبدیل شود، آن را بیاشامند. [۲۰۰] یعنی در ظرفهای پوستینی که دهانه آنها با ریسمان بسته می‌شود، نبیذ درست کنید. [۲۰۱] روایت از امام احمد (۱٧۸۲٩) با اسناد صحیح، و روایت از ابوداود (۳۶٩۵) و غیر او بصورت مختصر. [۲۰۲] روایت از ابوداود (۴٩۵۵)، و نسائی (۵۴۰۲) با سند صحیح.