داستان اسلام صحابه

فهرست کتاب

درس پنجاه و پنجم بیعت آن پسر بچه و کسی که دچار بیماری واگیردار شده بود

درس پنجاه و پنجم بیعت آن پسر بچه و کسی که دچار بیماری واگیردار شده بود

۸۸- هرماس بن زیاد سمی‌گوید: من که پسر بچه‌ای بیش نبودم، دستم را به‌سوی رسول خدا دراز کردم تا با من بیعت کند، اما ایشان با من بیعت نکردند [۳۱٩].

۸٩- شرید ثقفی سمی‌گوید: در میان وفد ثقیف مرد جذام گرفته‌ای وجود داشت. پیامبر صبرای وی پیام فرستادند که: «ما با تو بیعت کردیم، پس بازگرد!» روایت از مسلم [۳۲۰].

نکته‌ها و عبرت‌ها:

۱- کودکی که به سن بلوغ نرسیده است، انجام تکالیف شرعی او واجب نیست و تکالیفی را که شخصاً عهده‌دار انجام آنها شده است، بر او لازم نمی‌آید. به همین خاطر بود که پیامبر صوقتی دید که هرماس خردسال است با وی بیعت نفرمود، چون در آن وقت بیعت وی هیچ فایده‌ای در بر نداشت [۳۲۱]. و از پیامبر صثابت شده که ایشان فرموده‌اند: «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلَاثَةٍ: عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ، وَعَنِ النَّائِمِ حَتَّى يَسْتَيْقِظَ، وَعَنِ الْمَعْتُوهِ حَتَّى يَعْقِلَ». «از سه نفر رفع تکلیف شده است: از کودک تا دچار احتلام می‌شود (یعنی به سن بلوغ می‌رسد، و از شخص خوابیده تا زمانی‌که بیدار می‌شود و از فرد دیوانه تا زمانی‌که (بهبود یافته)، عاقل می-شود» [۳۲۲].

این بدین خاطر است کودکی که به سن بلوغ نرسیده، هنوز عقلش کامل نشده است؛ و به همین دلیل است که نباید ولی کودک، اموال آن کودک را که در نزد خود دارد، به او تحویل دهد (تا آزادانه در آن دخل و تصرف نماید؛) چرا که کودک آن اموال را تباه می‌کند؛ بلکه بر ولی کودک لازم است تا زمانی که آن کودک به سن بلوغ می‌رسد و نشانه‌های راه یافتگی و رشد و اقدام و تصرف نیکو در اموال، از او مشاهده می‌شود، اموال آن کودک را برایش نگه دارد. و پس از مشاهده موارد مذکور، اموالش را به او مسترد بدارد همانگونه که الله تعالی فرموده است:

﴿وَلَا تُؤۡتُواْ ٱلسُّفَهَآءَ أَمۡوَٰلَكُمُ ٱلَّتِي جَعَلَ ٱللَّهُ لَكُمۡ قِيَٰمٗا وَٱرۡزُقُوهُمۡ فِيهَا وَٱكۡسُوهُمۡ وَقُولُواْ لَهُمۡ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا٥[النساء: ۵].

«اموال کم‌خردان را که در اصل اموال شما است به خود آنان تحویل ندهید. چرا که خداوند اموال را برایتان قوام زندگی گردانده است. از (ثمرات) آن خوراک و پوشاک ایشان را تهیه کنید و با سخنان شایسته با آنان گفتگو کنید (و ایشان را نیازارید و با ایشان بدرفتاری نکنید)».

۲- در حدیث دوم، موردی وجود دارد که نشان می‌دهد «عدوی» (سرایت بیماری از بیماری به بیمار دیگر) صحت دارد. و مسلّم است که پیامبر صفرموده است: «لَا يُورِدَنَّ مُمْرِضٌ عَلَى مُصِحٍّ» [۳۲۳]. «هیچکس نباید شتران بیمارش را نزد کسی که شترانش سالم هستند، ببرد».

و همچنین مسلم و قطعی است که پیامبر صفرموده است: «إِذَا سَمِعْتُمْ بِهِ بِأَرْضٍ فَلاَ تَقْدَمُوا عَلَيْهِ، وَإِذَا أوَقَعَ بِأَرْضٍ، وَأَنْتُمْ بِهَا فَلاَ تَخْرُجُوا فِرَارًا مِنْهُ» [۳۲۴]. «اگر شنیدید که وبا در سرزمینی وجود دارد، به آن سرزمین نروید (و خود را در معرض وبا قرار ندهید) و اگر وبا در سرزمینی پدید آمد که شما در آن هستید، به عنوان فرار از آن، از آن سرزمین خارج نشوید».

چیزی که در این دو حدیث عنوان شده، امروزه از آن به عنوان «قرنطینه بهداشتی» یاد می‌شود. و بخاری از پیامبر صروایت کرده که ایشان فرموده‌اند:

«لَا عَدْوَى، وَلا طِيَرَةَ، وَلا هَامَةَ، وَلا صَفَرَ، وَفِرَّ مِنَ الْمَجْذُومِ كَمَا تَفِرُّ مِنَ الأَسَدِ» [۳۲۵]. «سرایت بیماری، بدفالی، هامه، صفر، اصالتی ندارند و از فردی که مبتلا به جذام است بگریزید همانگونه که از شیر می‌گریزید» [۳۲۶].

مراد از عدم سرایت بیماری در این حدیث و دیگر احادیث این است که هیچ چیزی خود به خود بدون مشیت و تقدیر الهی سرایت نمی‌کند. و حدیث آن اعرابی که به پیامبر صگفت: «پس چرا شترانم‌ که در ریگستان بسر می‌برند و مانند آهو هستند، به محض اینکه نزد شتران گر می-آیند و در میان آنان می‌روند، گر می‏شوند؟ پیامبر صمی‌فرمود: پس چه کسی شتر اول را گر کرده است؟» [۳۲٧]این نکته را تأیید می‌کند که سرایت بیماری تنها به مشیت خداوند صورت می-گیرد.

[۳۱٩] روایت از نسائی در البیعه (۴۱٩۴) و ابن قانع (۲۱٧۸) و غیر آن دو، و سندش حسن است. و حافظ ابن حجر در الاصابة ۳/۵۶٩، آن را صحیح دانسته است. [۳۲۰] صحیح مسلم، السلام (۲۲۳۱). [۳۲۱] نگا: حاشیه السندی علی سنن النسائی ٧/۱۶٩. [۳۲۲] روایت از امام احمد (۲۴۶٩۴)، و ابو داود (۴۳٩۸) و نسائی (۳۴۳۲) از حدیث عایشه، و سندش حسن است، و رجالش، رجال صحیح هستند، و ابن حبان (۱۴۲) و حاکم در ۲/۵٩ آن را صحیح دانسته‌اند. و ذهبی هم با آن موافقت نموده، و این حدیث دارای شواهد فراوانی است. نگا: المجمع ۶/۲۵۱، نصب الرایة ۴/۱۶۲ ـ ۱۶۵، الارواء (۵٧۳۰). [۳۲۳] روایت از بخاری (۵٧٧۱)، و مسلم (۲۲۲۱). [۳۲۴] روایت از بخاری (۵٧۳۰). [۳۲۵] صحیح البخاری (۵٧۱٧)، و صحیح مسلم (۲۲۲۰). [۳۲۶] توضیح: مردم در دوران جاهلیت معتقد بودند که بیماری بدون مشیت الهی سرایت می‌کند. در این حدیث پیامبر صاین نظر را رد کرد و در عین حال راهنمایی کرد که از بیماری‌های سرایت کننده مانند جزام، پرهیز کنید؛ زیرا اینگونه بیماری‌ها به مشیت الهی و بر اساس سنت او سرایت می‌کنند. و اصالت نداشتن صفر دو معنی دارد: یکی اینکه در دوران جاهلیت، مردم معتقد بودندکه در شکم کرمی وجود دارد که هنگام گرسنگی به حرکت در می‌آید و چه بسا که صاحبش را می‌کشد و عرب‌ها آن را از بیماری گری هم واگیرتر می-دانستند. گفتنی است که مفهوم صحیح مطلب فوق، همین است و ممکن است هردو مفهوم مورد نظر باشد یعنی هیچیک اصالتی ندارد. مفهوم اصالت نداشتن هامه: عربها خفاش و یا جغد را پرنده‌ای شوم می‌دانستند و معتقد بودندکه اگر بالای خانه کسی بنشیند، باعث مرگ وی و یا یکی از بستگانش می‌شود، و مفهوم دوم آن این است که آنها معتقد بودند استخوان‌های میت و یا روحش به پرنده‌ای تبدیل می-شود. رسول اکرم صاین اندیشه‌های باطل را رد کرد. شرح امام نووی بر صحیح مسلم با اندکی تصرف، (مترجم به نقل از صحیح البخاری ۲/ ۵۶٧ ترجمه عبدالقادر ترشابی). [۳۲٧] صحیح البخاری (۵٧۱٧) و صحیح مسلم (۲۲۲۰).