داستان اسلام صحابه

فهرست کتاب

درس شصت و چهارم داستان مسلمان شدن قیس بن عاصم سعدی تمیمی و تشریف فرمایی او همراه با هیئت تمیم

درس شصت و چهارم داستان مسلمان شدن قیس بن عاصم سعدی تمیمی و تشریف فرمایی او همراه با هیئت تمیم

٩٩- قیس بن عاصم سعدی سمی‌گوید: به خدمت رسول خدا صرسیدم. ایشان (درباره من) فرمودند: «هَذَا سَيِّدُ أَهْلِ الْوَبَرِ»، «این شخص سالار چادرنشینان است!» آنگاه عرض کردم: ‌ای رسول خدا، کدام مال است (که بنده با دارا بودن آن) در ارتباط با (حقوق) کسی که می‌آید و آن را مطالبه می‌کند یا کسی که میهمان می‏شود، هیچ مسئولیتی ندارم؟ پیامبر صفرمودند: «بهترین مال، چهل شتر است و مال زیاد، شصت شتر است و وای بر کسانی که دارای یکصد شتر می‌باشند. مگر آنانی که شتران عزیز خود را (به کسانی که می‌خواهند سوار بر آنها شوند، سپس آن را بازپس گیرند) اعطاء می‌کنند [۳٧۸]و شترانی را که دارای شیر فراوان هستند (برای مدتی به کسانی که خواهان دوشیدن شیر آنها هستند) می‌بخشند (سپس آنها را مسترد می‌دارند). و شتران چاق و فربه خود را قربانی می‌کنند هم خود می‌خورند و هم به قانع و معتر (از آن) طعام می‌دهند» [۳٧٩].

گفت: ای رسول خدا! این چه اخلاق کریمانه‌ای است [۳۸۰]! باید بگویم از بس که شترانم زیاد هستند، در هر دره‌ای‌که من باشم، کسی به آن دره نمی‌آید. (یعنی جایی برای او و شترانش باقی نمی‌ماند) آنگاه پیامبر صفرمودند: «در ارتباط با عطیه چکار می‌کنی؟» گفتم: شتران‌ کم سن و سال و شتران بزرگ سال را به کسانی که خواهان سوار شدن بر آنها هستند، می‌‌دهم، سپس آنها را باز پس می‌گیرم. فرمودند: «در ارتباط با منیحه چه کار می‌کنی؟» گفتم: من سالیانه یکصد شتر می‌بخشم تا دیگران شیر آنها را بدوشند، (و سپس آن شتران را به من مسترد دارند). آنگاه پیامبر صفرمودند: «مال خودت را بیشتر دوست داری یا مال ورثه‌هایت را؟» گفتم: مالم را. پیامبر صفرمودند: «آنچه را، که از مالت خورده‌ای و تمام کرده‌ای یا بخشده‌ای و سپری ساخته‌ای، به تو تعلق دارد و مابقی به ورثه‌های تو تعلق می‌گیرد». گفتم: بی‏شک، اگر بازگردم حتماً تعداد آنها را کم خواهم کرد [۳۸۱].

وقتی‌که در بستر مرگ قرار گرفت، پسرانش را جمع کرد [۳۸۲]. و گفت: پسرانم، به نصایحم گوش دهید چرا که هیچ کس بیشتر از من دلسوز و نصیحت کار شما نیست. وقتی که من مردم، بر من نوحه سرایی نکنید [۳۸۳](چرا که وقتی که رسول خدا صچشم از جهان فروبستند) کسی بر او نوحه سرایی نکرد. و گذشته از این از پیامبر صشنیدم که از نوحه سرایی نهی کرده است و در همان لباسی که برای نماز خواندن مورد استفاده قرار می‌دادم، مرا کفن کنید و افرادی که سن بیشتری از شما دارند، بعنوان رؤسای خود انتخاب کنید. اگر شما بزرگان خود را مهتر و سرور خودتان بگردانید، بدانید که پیوسته برای پدرتان جانشینی خواهد بود. و اگر افراد کم سن و سال را مهتر و سرور خود بگردانید، بزرگان شما چندان به مردم اهمیت نداده، از شما دوری خواهند کرد. و اموال‌تان را سامان دهید، چرا که آنقدر دارید که شما را از دراز کردن دست به‌سوی مردم بی-نیاز می‌سازد. از گدایی کردن و درخواست کردن از مردم بپرهیزید؛ چرا که این کار، هنگامی صورت می‌گیرد که فرد هیچ راهی برایش باقی نمانده باشد. و هنگامی که من مردم مرا در جایی دفن کنید که کسی از آن مطلع نباشد. چرا که میان من و این قبیله از بکر بن وائل اختلافات و درگیریهای روی می‌داده است که به حد کشت و کشتار نمی‌رسیده است، به همین خاطر بیم آن دارم که فرد احمقی از (بکر بن وائل) بیاید کاری کند که ضرر و عیبی را در رابطه با دینتان بر شما وارد سازد [۳۸۴]» [۳۸۵].

نکته‌ها و عبرت‌ها:

۱- مال مایه فتنه و آزمایش صاحبش است بدینگونه که آیا در راستای جمع‏آوری و توسعه و خرج کردن آن از الله تعالی اطاعت می‌کند یا اینکه در این زمینه نافرمانی امر الله تعالی را می‌کند؟ همانگونه که الله تعالی فرموده است:

﴿إِنَّمَآ أَمۡوَٰلُكُمۡ وَأَوۡلَٰدُكُمۡ فِتۡنَةٞ[التغابن: ۱۵].

«قطعاً اموالتان و اولادتان، وسیله آزمایش شمایند».

هر اندازه که مال بیشتر شود، فتنه و آزمایش بزرگ‌تر و مهمتر می‌شود. و در این هنگام افراد قلیلی به سلامت و موفقیت این آزمایش را پشت سر می‌گذارند. و به همین خاطر است که می-بینیم بسیاری از سرمایه‌داران و صاحبان پولهای کلان در دام بسیاری از امور حرام گرفتار می‌شوند، همانند تعامل با ربا و خرید و فروش اجناس حرام و قدغن شده و دیگر موارد...، و بعضی از این پولداران، به مال اندوزی مبتلا می‌گردند و در نتیجه مالشان را در راه‌های خیر خرج نمی‌کنند بلکه چه بسا در ارتباط با دادن زکات و صدقه واجب هم، سستی ورزند و بخل نمایند. بخاری و مسلم از ابوذر سروایت کرده‌اند که: پیامبر صفرمودند:

«هُمُ الْأَخْسَرُونَ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ...». «قسم به پروردگار کعبه آنها بازنده و خسارتمند می‌باشند».

گفتم: ای رسول خدا، پدر و مادرم به فدایت! آنها کیستند؟ فرمودند:

«هُمُ الْأَكْثَرُونَ أَمْوَالًا، إِلَّا مَنْ قَالَ هَكَذَا وَهَكَذَا وَهَكَذَا - مِنْ بَيْنَ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ وَعَنْ يَمِينِهِ وَعَنْ شِمَالِهِ - وَقَلِيلٌ مَا هُمْ» [۳۸۶]. «آنها کسانی هستند که بیشتر از همه مردم مال و ثروت دارند مگر اینکه آن را اینگونه و اینگونه (در راه‌های مختلف خیر) در جلو و در پشت سر و چپ و راست خود، انفاق نمایند. و البته که اینها کم هستند».

۲- مؤمنی‌که الله تعالی عقل راجحی را به او داده است، علاقمند است که بسیاری از اموالش را در راه الله تعالی خرج کند، چرا که یقین دارد، آنچه را که در این راه خرج می‌کند، برایش باقی می‌ماند و مالی را که هم اکنون در اختیار اوست و برایش باقی مانده، غالباً به ورثه تعلق می-گیرد. همچنین اموالی را که انسان در ارتباط با امور مباح خرج می‌کند و از آنها برای طاعت الله تعالی کمک نمی‌‌گیرد، به باد هوا رفته و باقی نمی‌ماند. و از عایشه لبه اثبات رسیده که: اصحاب، گوسفندی را سر بریدند، آنگاه پیامبر صفرمودند: «چه از آن باقی مانده است؟!» عایشه گفت: فقط شانه آن باقی مانده است [۳۸٧]. پیامبر صفرمودند: «بغیر از شانه‌اش، همه آن باقی مانده است!» بنابراین قسمت غالب این گوسفند، بطور حقیقی باقی مانده است چرا که پیامبر صآن را صدقه داده است.

بخاری از عبدالله بن مسعود روایت‌ کرده‌ که: پیامبر صفرمودند: «کدام یک از شما مال وارثش را بیشتر از مال خودش دوست دارد؟!» اصحاب گفتند: ای رسول خدا، همه ما مال خودمان را بیشتر دوست داریم. پیامبر صفرمودند: «مال او، مالی است که انفاق کرده است و مال وارثش، مالی است که باقی گذاشته است» [۳۸۸].

۳- تحریم نوحه سرایی بر مرده و نوحه سرایی عبارتست از گریستن بر مرده همراه با صدایی بالا و آه و ناله و فغان. و ندب عبارتست از برشماری نیکیها و محاسن مرده همراه با صدا کردن او با حرف «وا» مانند «واجبلاه».

۴- واجب است که بهترین‌های مردم بر آنها گماشته شود و حرام است که افراد نالایق گماشته شوند.

[۳٧۸] شاید مراد از عطیه‌ای که در اینجا آمده افقار ظهر باشد و آن این است که فرد شتر خود را به کسی که خواهان سوار شدن بر آنست بدهد، سپس آن را باز پس بگیرد. چنانکه این ظاهر لفظ حاکم و غیر او است. [۳٧٩] قانع همان درخواست کننده و سائل است و معتر کسی است که می‌آید تا چیزی بگیرد ولی از فرط شرم چیزی در این باره به زبان نمی‌آورد. [۳۸۰] یعنی برترین احسان در امور مذکور، اعم از عطیه (یعنی دادن شتر به دیگران جهت سوار شدن) و منیحه (یعنی دادن ماده شتر شیر ده به دیگران جهت دوشیدن برای مدتی) و سربریدن شترها جهت صدقه دادن گوشت آنها، به چشم می‌خورد!. [۳۸۱] یعنی قسمتی از آنها را صدقه خواهم داد تا عدد آنها کم شود. در روایت طبرانی آمده است: حسن می‌گوید: بخدا این کار را کرد. [۳۸۲] در روایت طبرانی ۱۸/۳۴۱ آمده است: تعداد آن پسرها ۳۲ نفر بوده است. و از آنها به عنوان نوعی ضرب المثل در راستای ضرورت اجتماع و عدم تفرقه ـ با ۳۰ تیر- تعبیر شده است. چه یک تیر و دو تیر و سه تیر به آسانی قابل شکستن است ولی سی تیر به آسانی قابل شکستن نیست. و این مورد به لحاظ عملی هم پیاده شده است. [۳۸۳] نیاحه: عبارتست از گریستن بر مرده همراه با وجود صدا و ناله و فغان از طرف فرد نوحه سرا. و ندب عبارتست از برشماری نیکی‌های مرده همراه با صدا کردن او با حرف (وا) مثلاً بگوید: «وا محمد» (افسوس بر محمد) «واجبلاه» و نوحه سرایی غالباً از طرف زنان صورت می‌گیرد و قطعاً حرام است. [۳۸۴] یعنی وی ترسیده که یکی از افراد کودن بکر بن وائل سر قبرش تعدی و دست درازی کند و بیاید آن را نبش کند یا اهانتی بدان نماید. که در آن صورت، میان فرزندانش و بنی بکر جرقه‌های شرارت و خرابکاری روشن خواهد شد و در نتیجه آن، از ناحیه دینی متقبل ضرر و زیان خواهند شد. چنانکه این نکته، در لفظ حاکم و غیر او کاملاً صریح و آفتابی است. [۳۸۵] روایت از بخاری در «ادب المفرد» (٩۵۴) و لفظ از آن اوست، و ابن حبّان در الثقات ۶ /۳۲۰، و طبرانی ۱۸/۳۴۰ و ابویعلی چنانکه در «المطالب العالیة» (۲۳۸۵) آمده است، و حاکم ۳/۶۱۲، و ابن عبدالبر در «التمهید» ۴/۲۱۳ از طُرقی از حسن از قیس، و سند آن صحیح است. و ابن حجر در الاصابة در بیوگرافی قیس گفته است: «ابن سعد با سند حسنی روایت کرده که به حسن می‌رسد و او از قیس روایت می‌کند...» با کمی تصرف. نگا: صحیح الادب المفرد ص ۳۶۰، و در رابطه با شرح این حدیث نگا: فضل الله الصمد ۳/ ۴۱۰ ـ ۴۱۲. [۳۸۶] صحیح البخاری (۶۶۳۸)، و صحیح مسلم (٩٩۰). [۳۸٧] روایت از امام احمد ۶/۵۰ و ترمذی (۲۴٧۰) و ترمذی آن را صحیح دانسته و این حدیث چنان است که او گفته. نگا: الأحادیث الصحیحة (۲۵۴۴). [۳۸۸] صحیح البخاری (۶۴۴۲).