داستان اسلام صحابه

فهرست کتاب

درس هشتاد و سوم داستان مسلمان شدن جریر بن عبدالله بجلی س

درس هشتاد و سوم داستان مسلمان شدن جریر بن عبدالله بجلی س

۱۲۴- جریر بن عبدالله سمی‌گوید: از روزی که مسلمان شدم، پیامبر صهر وقت‌ که مرا می‌دید، به روی من تبسم می‌نمود. و می‌فرمود:

«يَطْلُعُ عَلَيْكُمْ مِنْ هَذَا الْبَابِ رَجُلٌ مِنْ خَيْرِ ذِي يُمْنٍ، عَلَى وَجْهِهِ مِسْحَةُ مَلَكٍ» [۴۵٩]. «فردی از این در بر شما وارد می‌شود که بهترین فرد یمنی است، بر چهره‌اش نشانه‌ای از جمال و زیبایی است».

سپس جریر بن عبدالله وارد شد [۴۶۰].

۱۲۶- زیاد بن علاقه می‌گوید: در روزی که مغیره بن شعبه فوت کرد، جریر بن عبدالله برخاست و برای مردم سخنرانی کرد. و من سخنرانی او را شنیدم. او پس از حمد و ثنای خدای تبارک و تعالی گفت: بر شما لازم است، از خدای تنها و بی‏شریک بترسید و تا زمانی که امیر شما می‌آید آرامش و متانت خودتان را حفظ کنید؛ چرا که این امیر، هم اکنون می‌آید. سپس در ادامه گفت: برای امیرتان طلب بخشش کنید؛ چرا که او عفو و بخشش را خیلی دوست می‌داشت.

بعد گفت: اما بعد: من به خدمت رسول خدا صرسیدم و گفتم: ای رسول خدا بر سر اسلام با شما بیعت می‌کنم و ایشان این شرط را برای من تعیین کرد که «خیرخواه و نصیحت کار هر مسلمانی بشوم». من هم بر سر این شرط با پیامبر صبیعت کردم و قسم به پروردگار این مسجد، من خیرخواه شما هستم. پس طلب آمرزش کنید! و از منبر پایین آمد. روایت از بخاری [۴۶۱].

۱۲٧- ابوزرعه بن عمرو بن جریر می‌گوید: جریر گفت: بر سر اطاعت و اینکه خیرخواه هر مسلمانی باشم، با رسول خدا صبیعت کردم.

ابوزرعه گوید: وقتی که جریر چیزی می‌خرید و می‌دید که قیمتش بالاتر از حدی است که فروشنده پیشنهاد کرده است، از باب وفا به این شرطی که با پیامبر صبسته بود (یعنی نصیحت کردن و خیرخواهی هر مسلمانی) به فروشنده می‌گفت: این کالایی که به ما فروخته‌ای، از پولی که بابت آن به تو داده‌ام، برایم محبوب تر است [۴۶۲]!.

جریر می‌گوید: گفتم: ای رسول خدا! شرطی برای من تعیین کن! پیامبر صفرمود:

«تَعْبُدُ اللهَ وَلَا تُشْرِكُ بِهِ شَيْئًا، وَتُصَلِّي الصَّلَاةَ الْمَكْتُوبَةَ، وَتُؤَدِّي الزَّكَاةَ الْمَفْرُوضَةَ، وَتَنْصَحُ لِلْمُسْلِمِ، وَتَبْرَأُ مِنَ الْكَافِرِ» [۴۶۳]. «الله را عبادت کن و هیچ چیزی را برای او شریک قرار نده و نمازهای فرض شده را بخوان و زکات مفروض را ادا کن و خیرخواه مسلمانان باش و از کافران ابراز برائت کن!».

نکته‌ها و عبرت‌ها:

بر فرد مسلمان واجب است، خیرخواه برادر مسلمانش باشد، حال فرقی ندارد که او اهل کجا و از چه قبیله‌ای است! بر او لازم است، خیر او را بخواهد و دوست نداشته باشد که مصیبت و گرفتاری دامنگیر او شود و بکوشد مواردی را که برای او زیان آفرین هستند، از او دور کند و اگر نتوانست آنها را دفع کند و زیان واقع شد، پس لااقل باید آن را ناخوش بدارد و برای او آرزوی خیر بکند و این بخشی از ولاء (دوستی و محبت واجب بر مسلمان) است چرا که پیامبر صفرموده است:

«الدِّينُ النَّصِيحَةُ». «دین نصیحت است». روایت از مسلم [۴۶۴].

و نیز فرموده است:

«لَا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى يُحِبَّ لِأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ». روایت از بخاری و مسلم [۴۶۵]. «زمانی ایمان شما کامل می‌شود که آنچه برای خود دوست داشته باشید، برای برادرتان هم دوست داشته باشید».

یعنی فقط زمانی آنگونه که باید و شاید ایمان می‌آورد که چنین صفتی داشته باشد [۴۶۶].

و نیز فرموده: «الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ، لَا يَظْلِمُهُ وَلَا يُسْلِمُهُ». «مسلمان برادر مسلمان است به او ظلم نمی‌کند و او را تسلیم (ظالمان) نمی‌کند». روایت از بخاری و مسلم [۴۶٧]. و بخاطر احادیثی دیگر [۴۶۸]این ولاء و دگردوستی بر مسلمان واجب است.

۱- گذشت مسلمان از اشتباهات و خطاهایی که برادرش نسبت به او انجام می‌دهد و یا گذشت از قصور و کوتاهی‌هایی که در مقابل او اعمال ورزیده؛ یک اخلاق بزرگ است‌ که پروردگار ما س‌، ما را به‌سوی آن فرا خوانده است و وعده داده که هرکس بدان متخلق شود، پاداش خواهد یافت. الله تعالی فرموده است:

﴿فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِ[الشورى: ۴۰].

«اگر کسی (به هنگام قدرت، برای هدایت گمراهان و استحکام پیوندهای اجتماعی از بدکار) گذشت کند (و میان خود و میان او) صلح و صفا به راه اندازد، پاداش چنین کسی با خدا است».

۲- حرص و علاقه شدید صحابه به خیر و به عملی ساختن تعهدات و التزاماتی که بر سر آنها با پیامبر صبیعت نموده-اند.

۳- وجوب برائت جستن از کافران، یا مبغوض داشتن و دشمن داشتن آنها و دوری کردن از آنها و جهاد کردن با کافران جنگ طلب در حد توان [۴۶٩].

[۴۵٩] در النهایة آمده است: (ماده ملک) «یعنی نشانی از زیبایی، چرا که آنها همیشه ملایکه را به زیبایی توصیف می‌کنند». و ذهبی در سیر النبلاء ۲/ ۵۳۱ گفته است: «گویم: وی زیباروی و دارای جمالی کامل و بی نقص بوده است». و مقایسه شود با الفتح الربانی ۲۱/۲۱۶. [۴۶۰] روایت از بخاری در الادب المفرد (۱۲۵۰) و طبرانی (۲۲۵۸) و سندش صحیح است. و این روایت در صحیح الادب المفرد ص ۱۱۱ آمده است و امام احمد آن را بصورت مطول ذکر کرده است. (۱٩۱٧٩). [۴۶۱] صحیح البخاری (۵۸). [۴۶۲] بنابراین حضرت جریر با این کاری که انجام می‌داده است، به نصیحت کار و خیرخواه فروشنده مبدل گشته است. و این حدیث را امام احمد (۱٩۲۲٩) روایت کرده و سندش صحیح است. و رجالش رجال مسلم هستند. [۴۶۳] روایت از امام احمد (۱٩۱۵۳) و سندش حسن است. و روایت از امام احمد (۱٩۱۸۲) و نسائی (۴۱۸۶) به مانند آن، جز اینکه گفته: «وعلی فراق مشرك» (یعنی بر جدا شدن از مشرکان) بجای «وتبرأ من الکافر»، و سندش صحیح است. [۴۶۴] صحیح مسلم (۵۵). [۴۶۵] صحیح البخاری (۱۳) و صحیح مسلم (۴۵). [۴۶۶] الایمان، اثر شیخ الاسلام ابن تیمیه ص ۵ ـ ۳۶، جامع العلوم: شرح الحدیث الثالث عشر ۱/۳۰۲ ـ ۳۰۳. [۴۶٧] صحیح البخاری (۲۴۴۲) و صحیح مسلم (۲۵۸۰). [۴۶۸] نگا: جامع العلوم و الحکم: شرح الحدیث السابع، ۱/۲۲۲ ـ ۲۲۵ و شرح الحدیث ۳۵، ۲/ ۲٧۳ ـ ۲٧۴. [۴۶٩] در رابطه با تفصیل دو مسأله ولاء و براء به رساله «تسهیل العقیدة الاسلامیة» باب چهارم، اثر نویسنده این سطور، نگاه کنید.