درس چهل و یکم داستان مسلمان شدن اسید بن سعیه و ثعلبه بن سعیه و اسد بن عبید
۶٧- عاصم بن عمر بن قتاده به نقل از پیرمردی از بنی قریظه میگوید: آیا میدانی جریان مسلمان شدن اسید و ثعلبه (دو پسر سعیه) و اسد بن عبید - که از قبیله بنی هدل بوده [۲۵۵]. و اصلاً از قبیله بنی قریظه و بنی نضیر نبوده و از آنان برتر و بهتر بودهاند - چگونه بوده است؟
گفتم: نه، گفت: جریان از این قرار است که روزی یک نفر یهودی به نام «ابن هیبان» که اهل شام بود، پیش ما آمد، در نزد ما رحل اقامت افکند، بخدا قسم ما هرگز مردی که نمازهای پنجگانه را نمی-خواند، بهتر از او ندیدیم [۲۵۶]. او دو سال قبل از مبعث رسول اکرم صپیش ما آمد. هنگامی که ما با قحطی و خشکسالی و کمبود باران مواجه میشدیم، میآمدیم و میگفتیم: ای ابن هیبان، از شهر بیرون شو و برای ما طلب باران کن. او هم (هر مرتبه) میگفت: بخدا خارج نمیشوم مگر اینکه در ازای این خروجی که شما طلب میکنید، صدقه بدهید. ما گفتیم: چقدر صدقه بدهیم؟ میگفت: یک صاع خرما یا دو مُد جو، ما هم یک صاع خرما یا دو مُد جو بعنوان صدقه به فقراء می-دادیم.
سپس به بیرون منطقه سنگلاخی خود میرفتیم و در حالیکه ما با او بودیم، طلب باران میکرد. بخدا از جایش بلند نمیشد مگر اینکه باران میبارید و سیلگونه درهها را در می-نوردید.
او این کار را بارها انجام داده بود. تا اینکه در بستر مرگ قرار گرفت. ما هم در کنارش جمع شدیم. گفت: ای جماعت یهود! آیا میدانی که من به چه علتی از سرزمین شام که سرزمین جنگلها و درختان انبوه است و نان و غذا فراوان در آن یافت میشود به این سرزمین که جز بدبختی و گرسنگی [۲۵٧]. چیز دیگری ندارد کوچ کرده-ام؟
گفتند: تو خودت بهتر میدانی. گفت: «تنها به این دلیل کوچ کردم که انتظار ظهور پیامبری را می-کشیدم که زمان بعثت وی نزدیک شده است. این سرزمین (مدینه) هجرتگاه اوست. (و من خواستم که به خدمت ایشان برسم) و از ایشان پیروی کنم. پس ای جماعت یهود، اگر ایشان ظهور کردند، قبل از همه، بهسوی او بشتابید و مسلمان شوید، زیرا وی با این مبعوث میشود که زنان و فرزندان دشمنان و مخالفان خود را اسیر کند. لذا این کار وی، نباید باعث شود که شما از وی اعراض کنید».
سپس وی وفات کرد و آن گاه که شب فتح بنی قُریظه بدست مسلمانان فرارسید، آن سه جوان گفتند: ای جماعت یهود! بخدا این همان کسی است که ابن هیبان دربارهاش سخن گفته است. گفتند: این صفت او نیست. (یعنی خودش نیست) آن سه نفر گفتند: چرا، بخدا این صفت و مشخصه اوست. سپس به خدمت آن حضرت رفته و مسلمان شدند و اموال و اولاد [۲۵۸]. و زنان خود را مصون داشتند [۲۵٩].
نکتهها و عبرتها:
۱- طاعت و فرمانبری از الله تعالی موجب نزول باران رحمت او است، چه در این داستان ذکر شده که صدقه باعث نزول باران است، بنابراین طاعت الله تعالی و تقوای وی باعث نزول هر چیزی است و رستگاری در دنیا و آخرت را به همراه دارد. چنانکه الله تعالی فرموده است:
﴿وَمَن يَتَّقِ ٱللَّهَ يَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا٢ وَيَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَيۡثُ لَا يَحۡتَسِبُ﴾[الطلاق: ۲-۳].
«هر کس هم از خدا بترسد و پرهیزگاری کند، خدا راه نجات (از هر تنگنائی) را برای او فراهم میسازد و به او از جائی که تصوّرش نمیکند روزی میرساند».
و نیز فرموده است:
﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَرَكَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾[الأعراف: ٩۶].
«اگر مردمان این شهرها و آبادیها (به خدا و انبیاء) ایمان میآوردند و (از کفر و معاصی) پرهیز میکردند، (درگاه خیرات و) برکات آسمان و زمین را بر روی آنان میگشودیم».
و نوح ÷به قومش گفت:
﴿فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ إِنَّهُۥ كَانَ غَفَّارٗا١٠ يُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡكُم مِّدۡرَارٗا١١ وَيُمۡدِدۡكُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِينَ وَيَجۡعَل لَّكُمۡ جَنَّٰتٖ وَيَجۡعَل لَّكُمۡ أَنۡهَٰرٗا١٢﴾[نوح: ۱۰-۱۲].
«و بدیشان گفتهام: از پروردگار خویش طلب آمرزش کنید که او بسیار آمرزنده است (و شما را میبخشاید). (اگر چنین کنید) خدا از آسمان بارانهای پر خیر و برکت را پیاپی میباراند. و با اعطاء دارائی و فرزندان، شما را کمک میکند و یاری میدهد، و باغهای سرسبز و فراوان بهره شما میسازد، و رودبارهای پر آب در اختیارتان میگذارد».
و برعکس، معصیت الله تعالی باعث همه بدبختیهایی است که در دنیا و آخرت دامنگیر انسان میشود. الله تعالی فرموده است:
﴿وَمَآ أَصَٰبَكُم مِّن مُّصِيبَةٖ فَبِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِيكُمۡ وَيَعۡفُواْ عَن كَثِيرٖ٣٠﴾[الشورى: ۳۰].
«آنچه از مصائب و بلا به شما میرسد، به خاطر کارهائی است که خود کردهاید. تازه خداوند از بسیاری (از کارهای شما) گذشت میکند (که شما از آنها توبه نمودهاید و یا با کارهای نیک آنها را از نامه اعمال زدوده و پاک کردهاید)».
بنابراین، همه مصایبی که دامنگیر انسان میشود، به سبب گناهی است که آن را انجام داده است، چنانکه الله تعالی فرموده است:
﴿وَمَآ أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٖ فَمِن نَّفۡسِكَ﴾[النساء: ٧٩] .
«و آنچه بلا و بدی (از قبیل: سختی و بیماری و درد و رنج) به تو میرسد از خود تو است (و به سبب قصور و گناهی است که مرتکب شدهای)».
به همین خاطر، بر انسان مسلمان لازم است که به مواظبت بر طاعت الله تعالی و دوری از معصیت وی شدیداً حریص باشد، تا به سعادت دنیا و آخرت نائل آید.
۲- در این داستان، شهادت و گواهی بعضی از یهودیان به نبوت پیامبر صبیان شده است و این یکی از دلایل نبوت وی ص میباشد، به طوری که انبیای بنی اسرائیل (یعنی یهود) به آمدن وی مژده داده و صفات وی، زمان بعثت و مکان هجرتش را بیان داشتهاند و علمای یهود هم این موارد را از آن پیامبران نقل کردهاند و آنها کمی قبل از بعثت پیامبر صبه نزدیک بودن مبعث وی خبر میدادند چنانکه در این قصه و غیر آن مشهود است و بر مشرکان بت پرست استفتاح نموده، میگفتند: مبعث پیامبری نزدیک شده است و ما از او پیروی خواهیم کرد و بر شما پیروز خواهیم شد. آنها گمان می-بردند که آن پیامبر از خود آنهاست. زمانی که آن حضرت مبعوث شد و (برخلاف انتظار آنها) از عرب بود، حسادت و پست شماری عرب آنها را بر آن داشت که او را تکذیب کنند و نبوت وی را انکار نمایند و با او مبارزه و دشمنی کنند با وجود آنکه میدانستند که او پیامبر بر حق است. و این چیزی است که الله تعالی در کتابش از آن پرده برداشته است:
﴿وَلَمَّا جَآءَهُمۡ كِتَٰبٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ وَكَانُواْ مِن قَبۡلُ يَسۡتَفۡتِحُونَ عَلَى ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِۦۚ فَلَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ٨٩﴾[البقرة: ۸٩].
«و هنگامی که از طرف خداوند کتابی (به نام قرآن توسّط پیغمبر اسلام) به آنان رسید که تصدیقکننده چیزهائی (همچون توحید و اصول دین و مقاصد آن) بود که با خود (از تورات) داشتند، و (از روی تورات) آن را شناختند و (به صدق محتوایش) پی بردند، ولی (به سبب حسادت و عناد) بدان کفر ورزیدند (زیرا، پیغمبری آن را آورده بود که از بنیاسرائیل نبود. گرچه) قبلاً (هنگامی که با مشرکان به جنگ و یا نزاع لفظی برمیخاستند، میگفتند که خدا ایشان را با فرستادن آخرین پیامبری که کتابشان بدان نوید داده است، یاری خواهد داد و) امید فتح و پیروزی بر کافران را داشتند. پس لعنت خداوند بر کافران (چون ایشان) باد».
همه اینها بر خباثت و پلیدی یهود دلالت میکند؛ آنها دارای علم و دانشی بوده اما بدان عمل نکردهاند و از فرط حسادت به پیامبرص ایمان نیاوردند و به همین خاطر است که آنها مغضوب علیهم (بر آنها خشم گرفته شده) میباشند. ولی نصاری گمراه هستند، چون علمی در اختیار ندارند و به همین خاطر، مسلمان هر روزه در نمازش حداقل ۱٧ بار، به هنگام خواندن فاتحه از خدا میخواهد که او را از راه مغضوب علیهم و از راه ضالین (گمراهان) دور بدارد.
[۲۵۵] این سه نفر همگی از بنی هدل هستند ـ چنانکه در این روایت ملاحظه میکنیم ـ و این سه نفر از عموزادگان بنی قریظه هستند. نگا: سیره ابن هشام ۳/ ۲۳۸، الانساب ۵/۶۲٩. [۲۵۶] یعنی مردی که مسلمان نیست. میگوید: شخص غیر مسلمانی بهتر از او را ندیدهام. [۲۵٧] منظورش جزیرة العرب و خاص مدینه پیامبر است، لسان العرب ۴/ ۲۵٧. [۲۵۸] یعنی اموال و اولاد و همسران خود را نجات دادند. زیرا هرکس از بنی قریظه که مسلمان میشد پیامبر صمال و اولاد و زنش را برای او باقی میگذاشت. [۲۵٩] روایت از ابن اسحاق در السیرة، قصة الاحبار، ص ۸۵، از عاصم بن عمر به او، و عاصم یک تابعی مورد اعتماد است. و ظاهراً این پیرمرد قریظی ابن هیبان را دیده است چون گفته است: «پیش ما آمد» و گفت: «در نزد ما رحل اقامت افکند» و امثال اینها... و هنگامی که سعد بن معاذ درباره بنی قریظه حکم کرد، همگی آنها کشته شدند و مردانی از آنها نجات نیافتند مگر آنانی که مسلمان شده بودند. و بر این اساس او صحابی است و در نتیجه سند این روایت به درجه حسن میرسد و دارای سه شاهد است در هریک از آنها مقدار ضعفی وجود دارد که با این روایت تقویت مییابند. و این سه شاهد در نزد طبرانی (۱۳۸۸) و بیهقی در الدلائل ۳/۳۰٧، ۴۱۰ وجود دارند. و نگا: المجمع ۶/ ۳۲٧.