درس سیزدهم داستان مسلمان شدن بعضی از جنها در آغاز بعثت
۲٩- ابن عباس بمیگوید: حضرت رسول صقرآن را بر جنها نخواند و آنها را مشاهده نکرد. رسول خدا صبه همراه گروهی از یارانش به قصد بازار عکاظ [۸۸]. حرکت نمودند. این در حالی بود که بین شیاطین و خبر آسمان، مانع و پردهای ایجاد شده بود و شهاب سنگها بر سر آنها فرستاده شده بود. به همین خاطر شیاطین بهسوی قوم خودشان بازگشتند و گفتند: شمارا چه شده؟ گفتند: میان ما و خبر آسمان مانع ایجاد شده و ما سنگ باران شدهایم.
گفتند: اینکار فقط بخاطر چیزی است که روی داده است. بروید همه نقاط جهان را بگردید و ببینید چه چیزی میان ما و خبر آسمان مانع ایجاد کرده است.
آنها هم حرکت کرده، مشارق و مغارب زمین را در نوردیدند، تعدادی از جنیانی که به جانب تهامه رفته بودند، از کنار رسول خدا صگذشتند. در حالیکه وی در نخله (مکانی بین مکه و طائف) بود و میخواست به بازار عکاظ برود. وی در آن هنگام نماز صبح را به امامت برای اصحابش ادا میکرد. هنگامی که آنها قرآن را شنیدند، به آن گوش دادند و گفتند: ای قوم ما، ما قرآنی را شنیدیم که شگفت انگیز بود. و بهسوی رشد و راه یافتگی هدایت میکند پس به آن ایمان آوردیم و هیچ کسی را برای پروردگارمان شریک قرار نمیدهیم. آنگاه الله تعالی به پیامبرش صوحی فرستاد که:
﴿قُلۡ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ ٱسۡتَمَعَ نَفَرٞ مِّنَ ٱلۡجِنِّ﴾[الجن: ۱].
«(ای محمّد! به امت خود) بگو: به من وحی شده است که گروهی از پریان (بهتلاوت قرآن من) گوش فرا دادهاند» روایت از بخاری و مسلم [۸٩].
نکتهها و عبرتها:
۱- ایمان به عالم جن و اینکه عدهای از آنها مؤمن هستند و عدهای کافر، لذا بر انسان مسلمان لازم است که به همه اینها ایمان بیاورد، چون در قرآن و سنت ثابت شدهاند و کسی که این را انکار نماید، قرآن و سنت را انکار نموده و آنها را تکذیب کرده است و این کفری است که موجب خروج از دین میباشد.
۲- رسالت پیامبر صعام و کلی و برای ثقلین، یعنی جن و انس میباشد.
۳- سرعت پذیرش و استجابت بعضی از جنیها نسبت به حق و اینکه آنها از بعضی از انسانهایی که حق را قبول نمیکنند، یا در رابطه با پذیرش آن، شک و تردید به خود راه میدهند، بهتر میباشند! این در حالی است که بخاری و مسلم از عبدالله بن مسعود سروایت کردهاند که او گفته است: تعدای از انسانها گروهی از جنها را عبادت کردند، آنگاه، آن گروه از جنها مسلمان شدند و آن انسانها به عبادت آنها تمسک نمودند، آنگاه آیه زیر نازل شد:
﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ﴾[الإسراء: ۵٧].
«آن کسانی را که به فریاد میخوانند (و خدا گونههایشان میدانند) آنان که از همه مقرّبترند (به درگاه یزدان، همچون عیسی و عُزَیر و فرشتگان) برای تقرّب به پروردگارشان وسیله میجویند (که طاعات و عبادات است)» [٩۰].
۴- اثبات استراق سمع جنها از اخبار آسمان، بخاری از طریق سفیان ثوری از عمرو از عکرمه از ابوهریره سروایت کرده که پیامبر صفرمود:
«إِذَا قَضَى اللَّهُ الأَمْرَ فِي السَّمَاءِ، ضَرَبَتِ المَلاَئِكَةُ بِأَجْنِحَتِهَا خُضْعَانًا لِقَوْلِهِ، كَأَنَّهُ سِلْسِلَةٌ عَلَى صَفْوَانٍ، فَإِذَا فُزِّعَ عَنْ قُلُوبِهِمْ قَالُوا: مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ؟ قَالُوا لِلَّذِي قَالَ: الحَقَّ، وَهُوَ العَلِيُّ الكَبِيرُ، فَيَسْمَعُهَا مُسْتَرِقُ السَّمْعِ، وَمُسْتَرِقُ السَّمْعِ هَكَذَا بَعْضُهُ فَوْقَ بَعْضٍ - وَوَصَفَ سُفْيَانُ بِكَفِّهِ فَحَرَفَهَا، وَبَدَّدَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ - فَيَسْمَعُ الكَلِمَةَ فَيُلْقِيهَا إِلَى مَنْ تَحْتَهُ، ثُمَّ يُلْقِيهَا الآخَرُ إِلَى مَنْ تَحْتَهُ، حَتَّى يُلْقِيَهَا عَلَى لِسَانِ السَّاحِرِ أَوِ الكَاهِنِ، فَرُبَّمَا أَدْرَكَ الشِّهَابُ قَبْلَ أَنْ يُلْقِيَهَا، وَرُبَّمَا أَلْقَاهَا قَبْلَ أَنْ يُدْرِكَهُ، فَيَكْذِبُ مَعَهَا مِائَةَ كَذْبَةٍ، فَيُقَالُ: أَلَيْسَ قَدْ قَالَ لَنَا يَوْمَ كَذَا وَكَذَا: كَذَا وَكَذَا، فَيُصَدَّقُ بِتِلْكَ الكَلِمَةِ الَّتِي سَمِعَ مِنَ السَّمَاءِ». «هنگامی که الله تعالی مسئلهای را در آسمان فیصله نماید [٩۱]. فرشتگان به نشانه اطاعت از او بالهایشان را بهم میزنند، گویی کلام الله مانند صدای زنجیری است که بر روی تخته سنگی میافتد [٩۲]. و پس از آنکه اضطراب از دلهایشان برطرف گردد، میپرسند: پروردگارتان چه فرموده؟ (فرشتگان مقرب) میگویند: خداوند حق گفته [٩۳]. و او بلند مرتبه و بزرگ است، سپس کسانی که استراق سمع میکنند (شیاطین) آن را میشنوند و بعضی از آنها بالای دیگری قرار دارد. سفیان ثوری از طریق بسط کف دستان و فاصله انداختن میان انگشتها و اینکه جنیان کلمه را میشنوند و آن را به ماتحت خود القا میکنند مسئله را توصیف کرده است تا اینکه آن شیاطین آن سخن را بر زبان ساحر یا کاهنی [٩۴]. میاندازند. چه بسا شنونده را شهاب در مییابد و قبل از آنکه آن را به دوستش برساند، میسوزاند و گاهی هم شهاب او را در نمییابد و او آن سخن را به شخص بعدی منتقل میکند. سپس ساحر صد دروغ به آن میافزاید و مورد تأیید مردم قرار میگیرد و آنها میگویند: مگر فلان و فلان روز به ما نگفتکه چنین و چنان میشود و سخناش، درست بود. این در واقع همان سخنی است که از آسمان، شنیده شده است» [٩۵].
بسیاری از افراد ضعیف الایمان، هنگامی که کاهن در مورد چیزی به آنها خبر میدهد و آنها میبینند که آن مورد اتفاق افتاده است، گمان میبرند که وی علم غیب را میداند و همه پیشگوییهای وی را در مورد آینده مورد تأیید قرار میدهند و این پناه بر خدا، کفری است که موجب خروج از دین میشود. زیرا امام احمد با سند صحیح از پیامبر صروایت کرده که او فرموده: «مَنْ أَتَى كَاهِنًا أَوْ عَرَّافًا فَصَدَّقَهُ بِمَا يَقُولُ فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ» [٩۶]. «هرکس نزد کاهن یا عرافی برود و گفته او را باور کند، به قرآنی که بر محمد صنازل شده است، کافر شده است». از همین روی، بر انسان مسلمان لازم است که از رفتن پیش کاهنان و فالگیران و تصدیق و تأیید کردن آنها خودداری ورزد تا خدای ناکرده دانسته یا ندانسته در حیطه کفر وارد نشود.
[۸۸] بازاری است که در شمال شرقی شهر طائف قرار دارد، در نزدیکی حویه، نگاه به فرهنگ اماکنی که ذکر آنها در صحیح بخاری آمده است اثر جنیدل ص ۳۲٩. [۸٩] صحیح البخاری، التفسیر (۴٩۲۱) و صحیح مسلم (۴۴٩). [٩۰] صحیح البخاری (۴٧۱۵) و صحیح مسلم (۳۰۳۰). [٩۱] یعنی هنگامی که الله تعالی به وحی تکلم میکند، آنها سجده کنان فرو میافتند و به نشانه اطاعت از او، بالهایشان را به هم میزنند. [٩۲] در حدیث ابن مسعود آمده که پیامبر صفرمود: «هنگامی که الله تعالی به وحی تکلم میکند، اهل آسمانها، طنین و صدایی را میشنوند که به صدای زنجیری که بر روی تخته سنگی میافتد، شبیه است، آنگاه میترسند». [٩۳] در حدیث نواس بن سمعان آمده، اولین کسی که از میان فرشتگان سرش را بلند میکند، جبرئیل است، آنگاه الله تعالی به دلخواه خود از وحی خود به او تکلم میکند، او هم آن را به ملایک میرساند، از هر آسمانی که بگذرد ملایکه از او میپرسند، پروردگار ما چه گفت؟ گوید: حق، آنگاه به جایی که الله تعالی به او دستور داده، آن وحی را میرساند. [٩۴] یعنی جنیهایی که استراق سمع میکنند، بر بالای یکدیگر قرار دارند، بالاترین آنها کلام ملایکه را در مورد سخن آسمان میشنود، و به زیر دست خود منتقل میکند، تا جایی که آخرین آنها آن را به کاهن منتقل میسازد. [٩۵] صحیح البخاری، التفسیر (۴۸۰۰) و برای شرح عبارات این حدیث نگا: جامع الاصول ۲/۳۲۸،۳۲٩، فتح الباری ۵۲۸،۵۲٩. [٩۶] مسند امام احمد ۲/۴۲٩.