داستان اسلام صحابه

فهرست کتاب

درس چهل و سوم داستان مسلمان شدن ثمامة بن اثال س

درس چهل و سوم داستان مسلمان شدن ثمامة بن اثال س

٧۱- ابوهریره سمی‌گوید: «پیامبر صسپاهی را به‌سوی نجد فرستاد. آنها مردی بنام ثمامه بن اثال را که از قبیله بنی حنیفه بود، اسیر کردند و با خود آوردند و او را به یکی از ستونهای مسجد بستند، آنگاه پیامبر صاز خانه خارج شده، پیش او آمدند و به او گفتند: «چه خبر ای ثمامه؟» گفت: خبر خیر. ای محمد اگر بکشی، (بدان که) کسی را می‌کشی که صاحب خون است، و اگر خوبی و احسان کنی، (بدان که) نسبت به کس خوبی و احسان می‌کنی که خوبی شما را در چشم خواهد داشت و سپاسگذار شما خواهد بود [۲۶۳]. و اگر مال می‌خواهی، هرچه که می‌خواهی از او طلب کن! پیامبر صاو را تا روز بعد ترک کرد، سپس نزد او آمد و گفت: «ای ثمامه چه خبر؟» گفت: آنچه که به تو گفتم، اگر خوبی و احسان کنی، بر شخصی شاکر احسان و خوبی می‌کنی.

دوباره او را تا روز بعد ترک گفت. سپس نزد او آمد و گفت: «ای ثمامه چه خبر؟ » گفت: آنچه که قبلاً به شما گفتم. پیامبر صفرمود: «ثمامه را آزاد کنید!» آنگاه ثمامه به نخلستانی که در نزدیکی مسجد بود، رفت و در آنجا غسل کرد، سپس وارد مسجد شد و گفت: شهادت می‌دهم که هیچ خدایی جز الله وجود ندارد و شهادت می‌دهم‌که محمد فرستاده الله تعالی است. ای محمد! بخدا قسم، در روی زمین هیچ چهره‌ای در نظر من از چهره تو مبغوض‌تر نبود، اما اکنون چهره تو را از همه چهره‌ها بیشتر دوست دارم. بخدا دینت را از همه دینها بیشتر مبغوض می‌داشتم، ولی اکنون دین تو، دوست داشتنی‌ترین دین در نزد من است! بخدا سرزمین تو را بیشتر از همه سرزمینها مبغوض می‌داشتم، ولی اکنون سرزمین تو را از همه سرزمینها بیشتر دوست دارم. و سپاهیان تو مرا اسیر کردند و با خود آوردند و من می‌خواهم عمره کنم. چه دستور می‌فرمائید؟ آنگاه رسول خدا به او بشارت داد و به او سفارش کرد که عمره‌اش را انجام دهد. وقتی که به مکه رسید، کسی به او گفت: بی‏دین شده‌ای؟ گفت: نه بخدا، اما همراه با محمد مسلمان شده‌ام و نه بخدا (از این به بعد) حتی یک دانه گندم هم (از یمامه) به‌سوی شما نمی‌آید تا زمانی که پیامبر صاجازه ندهد». روایت از بخاری و مسلم [۲۶۴].

نکته‌ها و عبرت‌ها:

۱- بر انسان مسلمان لازم است که با عموم کفار تعامل و رفتاری زیبا داشته باشد بویژه اگر امیدی به مسلمان شدن شخص کافر داشته باشد. بنابراین اخلاق حسنه یکی از مهمترین اسلوبهای دعوت الی الله می‌باشد.

۲- در محبت و علاقمندی عظیم ثمامه به رسول خدا و دین اسلام یکی از آثار قدرت ایمان نمایان است؛ این اثر عظیم و تأثیر آن، در افعال و اقدامات وی سنمایان شد و به همین خاطر، در زمان «ارتداد» بر اسلام ثابت قدم باقی ماند و از مسیلمه کذاب پیروی نکرد با وجود آنکه مسیلمه از قوم وی یعنی بنی حنیفه بود. بلکه او با مرتدان به جنگ پرداخت. آری، ایمان راستین چنین می‌کند، اما شخصی ‌که مدعی ایمان است و در عین حال بر معصیت الله تعالی اصرار می‌ورزد و آن را فراوان انجام می‌دهد، باید بگوئیم در ادعایش صادق نیست و ایمانی ضعیف دارد.

۳- چنانکه در محبت و علاقمندی ثمامه به رسول خدا ص- آنهم این محبت و علاقمندی عظیم - موردی وجود دارد که به یکی از حقوق‌هایی که پیامبر صبر دوش امت اسلامی دارد، اشاره می‌کند؛ زیرا الله تعالی بوسیله ایشان امت را از تاریکی‌ها به‌سوی نور و روشنایی بیرون آورد. لذا بر هر مسلمانی واجب است که پیامبر صرا بیشتر از خودش و فرزندش و پدر و مادرش و همسرش و مالش و همه چیزش، دوست داشته باشد.

الله تعالی فرموده است:

﴿قُلۡ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ وَأَبۡنَآؤُكُمۡ وَإِخۡوَٰنُكُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ وَعَشِيرَتُكُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ كَسَادَهَا وَمَسَٰكِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ أَحَبَّ إِلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِي سَبِيلِهِۦ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ٢٤[التوبة: ۲۴].

«بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و قبیله شما، و اموالی که فراچنگش آورده‌اید، و بازرگانی و تجارتی که از بی‌بازاری و بی‌رونقی آن می‌ترسید، و منازلی که مورد علاقه شما است، اینها در نظرتان از خدا و پیغمبرش و جهاد در راه او محبوب‌تر باشد، در انتظار باشید که خداوند کار خود را می‌کند (و عذاب خویش را فرو می‌فرستد). خداوند کسان نافرمانبردار را (به راه سعادت) هدایت نمی‌نماید».

و پیامبر صفرموده است: «لَا يُؤْمِنُ أَحَدُكُمْ حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْ مَالِهِ، وَأَهْلِهِ، وَالنَّاسِ أَجْـمَعِينَ». روایت از بخاری و مسلم [۲۶۵]. «ایمان شما کامل نمی-شود مگر زمانی که من در نظر شما از خانواده و مال و همه مردم محبوب‌تر باشم».

و بخاری روایت کرده که حضرت عمر بن خطاب سفرمود: ای رسول خدا! تو را از همه چیز بیشتر دوست دارم جز خودم. آنگاه رسول خدا صفرمودند: «لَا، وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ، حَتَّى أَكُونَ أَحَبَّ إِلَيْكَ مِنْ نَفْسِكَ». «نه قسم به کسی که جانم در دست اوست (ایمانت کامل نمی‌شود) تا زمانی که مرا بیشتر از خودت دوست بداری».

حضرت عمر سگفت: بخدا اکنون شما را بیشتر از خودم هم دوست دارم. آنگاه پیامبر صفرمود: «الْآنَ يَا عُمَرُ». «اکنون ای عمر (ایمانت کامل شد)» [۲۶۶].

۴- بر انسان مسلمان لازم است که به دینش افتخار و اعتزاز کند، چون او بر حق است و غیر او بر گمراهی هستند. بلکه کفر - و مانند آن نفاق - کودنی و نابودی و تباهی است. چنانکه الله تعالی فرموده است:

﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ يَتَمَتَّعُونَ وَيَأۡكُلُونَ كَمَا تَأۡكُلُ ٱلۡأَنۡعَٰمُ وَٱلنَّارُ مَثۡوٗى لَّهُمۡ[محمد: ۱۲].

«در حالی که کافران (چند روزی از نعمتهای زودگذر جهان) بهره و لذت می‌برند و همچون چهارپایان (بی‌خبر و غافل از سرانجام کار) می‌چرند و می‌خورند، و (پس از بدرود حیات و گام نهادن به آخرت) آتش دوزخ جایگاه ایشان است».

و به همین خاطر است که ثمامه سبه مسلمان شدن خود در مقابل کافران اعتزاز و افتخار کرد.

۵- بر مسلمانان لازم است که از همه وسایل و ابزار ممکن جهت ضعیف کردن دشمنان - بویژه دشمنان نظامی و جنگ طلب - استفاده و بهره‌برداری نمایند. و از جمله این وسایل چیزی است که در عصر کنونی «تحریم اقتصادی» نامیده می‏شود و این چیزی است که ثمامه - چنانکه در این حدیث آمده - آن را بکار گرفت.

[۲۶۳] یعنی اگر مرا که مردی با نفوذ در قومم هستم بکشی، قوم من، حتماً انتقام مرا از قاتل من خواهند گرفت و اگر با آزاد کردنم به من خوبی و احسان کنی، حتماً جواب این خوبی و احسانت را خواهم داد. نگا: المفهم ۳/۵۸۴، ۵۸۵، مشارق الانوار ۱/۳۴۰. [۲۶۴] صحیح البخاری (۴۳٧۲) و صحیح مسلم (۱٧۶۴). [۲۶۵] صحیح البخاری (۱۵) و صحیح مسلم (۴۴) و لفظ از آن مسلم است. [۲۶۶] صحیح البخاری: الأیمان و النذور (۶۶۳۲) و منظور این است شخص ایماندار به گونه ایمان واجب ایمان نمی‌آورد تا زمانی که اینگونه می‌شود.