درس شصت و یکم داستان مسلمان شدن بنی منتفق و تشریف فرمایی نماینده آنها
٩۶- لقیط بن صبره س، نماینده بنی منتفق، میگوید: من و یکی از دوستانم به خدمت پیامبر صرفتیم، ولی او را نیافتیم، عایشه خرما و عصیدهای (آرد و روغن که با هم میپزند) را به ما داد که بخوریم. دیری نپائید که پیامبر صهم در حالیکه با سرعت و متمایل به جلو راه میرفتند، تشریف آوردند. ایشان فرمودند: «آیا غذا خوردید؟» گفتیم: آری. گفتم: ای رسول خدا! درباره نماز میخواهم آگاه شوم.
پیامبر صفرمودند: «وضو را کامل کن و انگشتان را تخلیل نما و هنگامی که آب در بینی گردانیدی، این کار را زیاد انجام بده مگر اینکه روزهدار باشی!».
گفتم: ای رسول خدا! من زنی زبان دراز و بداخلاق دارم، با او چه کار کنم؟ پیامبرصفرمود: «او را طلاق بده!» گفتم: او تنها نیست و فرزند دارد، پیامبر صفرمود: «به او توصیه و سفارش کن، یا با او حرف بزن، اگر خیری در او وجود داشته باشد، بزودی (سفارش تو را) انجام خواهد داد و آنگونه که کنیزت را کتک میزنی، زنت را نزن».
در آن لحظه، چوپان، گوسفندان را وارد طویله کرد، در حالیکه سخلهای (نوزاد ماده یا نر میش و بز در زمانی که متولد میشود) در دستش بود.
آنگاه پیامبر صفرمودند: «آیا گوسفند، زائیده است؟!» گفت: آری، گفت: «چه چیزی؟» گفت: یک بره، فرمود: «بجای آن گوسفندی را سر ببر» سپس رو به من کرد و گفت: «فکر نکن که ما به خاطر تو این گوسفند را سر بریدیم، ما یکصد گوسفند داریم و نمیخواهیم که بیشتر از آن داشته باشیم. و اگر برهای متولد شود، به چوپان سفارش میکنیم که بجای آن گوسفندی را سر ببرد» [۳۶۲].
نکتهها و عبرتها:
۱- احترام گرفتن از میهمان، اخلاقی ارزنده و یک واجب شرعی است.
۲- بر انسان مسلمان لازم است، به گونه انسانهای با همت و شجاع راه برود، و چنانکه در حدیث مشاهده کردید، روش و گونه راه رفتن پیامبر صهمین است.
علی سگفته است: «رسول خدا صاز سری بزرگ و چشمانی درشت برخوردار بود، مژگان آن حضرت بلند بود، چشمانی متمایل به سرخی داشت، ریش مبارک پر پشت و رنگ ایشان درخشان بود، به هنگام راه رفتن متمایل به جلو قدم برمیداشتند، آنچنانکه گویی از یک سربالایی بالا میرود و هنگامی که به کسی (که در پشت سرش است) توجه میکرد، تمام بدنش را بر میگرداند و بهسوی او توجه میکرد» [۳۶۳].
در روایتی آمده است: «پیامبر صنه بلند قد بود و نه کوتاه قد... هنگامی که راه میرفت به سرعت گام برمیداشت آنچنان که گویی دارد از یک سراشیبی پائین میآید، نه قبل از ایشان و نه بعد از ایشان کسی را ندیدهام که مانند ایشان باشد» [۳۶۴].
بر انسان مسلمان لازم است، از راه رفتن تنبلان و بیماران و افتادگان خودداری نماید و به گونه آنها راه نرود؛ چرا که این نوع راه رفتن، نوعی فرومایگی و مردگی را نشان میدهد، چنانکه بر او لازم است که از راه رفتن مزعجانه و مضطربانه یعنی آنگونه که شتر احمق و چابک راه میرود، اجتناب نماید، چرا که این نوع رفتن، نشان میدهد که فرد سبک عقل است بخصوص اگر در هنگام راه رفتن زیاد به چپ و راست خود نگاه و توجه نماید.
آنچه که در این زمینه، از مسلمان خواسته شده است این است که به گونه راه رفتن عبادالرحمن، راه برود چنانکه الله تعالی فرموده است:
﴿وَعِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِينَ يَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا﴾[الفرقان: ۶۳].
«و بندگان (خوب خدای) رحمان کسانیند که آرام (و بدون غرور و تکبّر) روی زمین راه میروند».
تنی چند از علمای سلف گفتهاند: یعنی با آرامش و وقار راه میروند و متکبرانه و متظاهرانه و بیحالانه راه نمیروند. این همان روش راه رفتن پیامبر صمیباشد همانگونه که قبلاً بیان شد [۳۶۵].
۳- بر انسان مسلمان لازم است که درباره احکام دینش سؤال کند.
۴- بد اخلاقی از جمله شئونی است که مورد نکوهش قرار گرفته و شرع از آن نهی کرده است.
۵- بر مرد لازم است به هنگام رغبت و علاقه به ازدواج دنبال همسری بگردد که به زیور اخلاقیات فاضله آراسته شده است و تنها هدفش این نباشد که زنی زیبا یا ثروتمند گیر بیاورد. از پیامبر صبه اثبات رسیده که ایشان فرمودهاند: «تُنْكَحُ الْمَرْأَةُ عَلَى إِحْدَى خِصَالٍ ثَلَاثٍ: تُنْكَحُ الْمَرْأَةُ عَلَى مَالِهَا، وَتُنْكَحُ الْمَرْأَةُ عَلَى جَمَالِهَا، وَتُنْكَحُ الْمَرْأَةُ عَلَى دِينِهَا، فَخُذْ ذَاتَ الدِّينِ وَالْخُلُقِ تَرِبَتْ يَمِينُكَ» [۳۶۶]. «زن بخاطر یکی از این سه ویژگی به ازدواج در میآید: ۱- بخاطر مالش ۲- بخاطر زیبایش ۳- بخاطر دینش، پس با زنی که دارای دین و اخلاق است ازدواج کن دست راستت به جای خوبی گیر کند (زن خوبی بدست آوردهای)».
۶- مشروعیت اصلاح کردن اقدامات و اخلاقیات انحرافی دیگران در پرتو اندرزهای حکیمانه و مواعظ حسنه.
٧- بر مرد لازم است، تنها در صورتی بهکتک زدن زنش متوسل شود که ببیند بدون این کتک زدن، زن اصلاح نمیشود. و به هنگام زدن هم نباید بیش از حد او را بزند بهگونهای که کاری کند بجای آنکه اصلاح شود، بیشتر متنفر گردد.
[۳۶۲] روایت از عبدالرزاق (۸۰) و امام احمد (۱۶۳۸۴، ۱٧۸۴۶) و ابوداود (۱۴۴) و اسنادش صحیح است، و ابوداود لفظ آن را ذکر نکرده است. [۳۶۳] روایت از امام احمد (۶۸۴) و ابن سعد ۱/۴۱۰، ۴۱۱ و روایت از غیر این دو سندش حسن است. [۳۶۴] روایت از امام احمد (٧۴۶) و ابن سعد ۱/۴۱۰ ـ ۴۱۱، و ترمذی در السنن (۳۶۳٧، ۳۶۳۸) و در الشمائل (۵) و روایت از غیر اینها، و این حدیث با مجموعه طُرقش حسن است. و در نزد ابوداود (۴۸۶۴) شاهدی دارد [۳۶۵] در ارتباط با آیه مذکور به تفسیر ابن کثیر و زادالمعاد ۱/ ۱۶٧، ۱۶۸ مراجعه کنید. [۳۶۶] روایت از امام احمد (۱۱٧۶۵) و ابن حبان (۴۰۳٧)، و حاکم ۲/۱۶۱ و روایت از دیگران از حدیث ابوسعید، و سندش حسن است، رجالش ثقه هستند جز زینب بنت کعب بن عجره که همسر ابوسعید خدری است، و (محدثان) در صحت آن زن، اختلاف نظر دارند، وی در کمترین حالات خود، از جمله بزرگان تابعی است و ابن حبان او را موثق دانسته است. روی این حساب، حدیث آن زن، از درجه حسن تنزل نمیکند و حاکم این حدیث را صحیح دانسته است و منذری هم آن را صحیح دانسته است (۲۸٧۰) و هیثمی در ۲/۲۵۴ گفته است: «رجالش ثقه هستند».