داستان اسلام صحابه

فهرست کتاب

درس سی و چهارم داستان مسلمان شدن دو مرد که به شهادت رسیدند در حالیکه اصلاً نمازی نخوانده بودند

درس سی و چهارم داستان مسلمان شدن دو مرد که به شهادت رسیدند در حالیکه اصلاً نمازی نخوانده بودند

۵٧- از ابوهریره سروایت شده که وی (به یارانش) ‌گفت: کدام مسلمان است که وارد بهشت شده، در حالیکه اصلاً نمازی نخوانده است؟ هنگامی که مردم ندانستند که او چه کسی است، از او ‌پرسیدند که او چه کسی است؟ او هم گفت: اصیرم بن عبدالاشهل، عمرو بن ثابت بن وقش.

حصین که یکی از راویان این روایت است، می‌گوید: به محمودبن لبید گفتم: وضعیت اصیرم چگونه بود؟ گفت: قومش او را مرتب به اسلام دعوت می‌کردند، ولی او از پذیرفتن آن امتناع می‌کرد. هنگامی که رسول خدا صبه جنگ احد رهسپار شد، به یکباره اسلام در نظرش خوشایند جلوه کرد و مسلمان شد، سپس شمشیرش را برداشت و حرکت کرد تا اینکه به میدان جنگ رسید و با مشرکان به جنگ پرداخت، تا اینکه در اثر زخمی که خورد، نتوانست به نبرد ادامه دهد. محمود بن لبید گوید: در حالیکه مردان بنی عبدالاشهل دنبال کشته‌های خودشان در جنگ می‌گشتند، ناگهان چشمشان به اصیرم افتاد، گفتند: بخدا این اصیرم است، چرا آمده؟ ما در حالی او را ترک کردیم که منکر اسلام بود و مسلمان نشده بود، لذا از علت آمدن او پرسیدند وگفتند: ای عمرو چه چیز تو را به اینجا آورده است؟ آیا بخاطر ترحم و دلبستگی به قومت به اینجا آمده‌ای یا به خاطر شوق و علاقه به اسلام؟ گفت: بخاطر علاقه به اسلام بوده که به اینجا آمده‌ام. من به الله و به رسول الله ایمان آوردم و مسلمان شدم. سپس شمشیرم را برداشتم و همراه با رسول خدا صحرکت کردم. سپس به همراه ایشان جهاد کردم، تا اینکه زخمی شدم.

سپس دیری نپائید که بر دستان آنها فوت کرد. اصحاب ماجرای او را برای رسول خدا صتعریف کردند، رسول خدا صفرمود:

«إِنَّهُ لَمِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ»، «براستی که او اهل بهشت است» [۲۰۵].

۵۸- براء بن عازب بمی‌گوید: مردی که با زره و غیره آن بدن خود را پوشانده بود، به خدمت پیامبر صآمد و گفت: ای رسول خدا آیا جهاد کنم یا مسلمان شوم؟ پیامبر صفرمود: «اول مسلمان شو، سپس جهاد و نبرد کن» او گفت: شهادت می‌دهم که هیچ خدایی جز الله وجود ندارد و اینکه تو بنده و فرستاده او هستی. سپس جلو رفت و به جنگ پرداخت تا اینکه شهید شد. آنگاه پیامبر صفرمود: « این شخص عمل اندکی انجام داد، ولی پاداش فراوانی دریافت کرد» [۲۰۶].

نکته‌ها و عبرت‌ها:

۱- فضل و رحمت وسیع الله تعالی بر بندگانش، زیرا وی - جل و علا - از روی فضل و کرم خود، پاداش فراوان و بزرگی را برای عمل اندک و قلیلی در نظر می-گیرد.

۲- فضیلت اخلاص در کارها و اینکه اخلاص موجب نیل به ثواب و مغفرت الله تعالی برای بنده‌اش است.

۳- کارها به عاقبتشان بستگی دارند، از پیامبر صثابت شده که ایشان بیان داشته‌اند: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، فِيمَا يَبْدُو لِلنَّاسِ، وَهُوَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ، وَإِنَّ الرَّجُلَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ أَهْلِ النَّارِ، فِيمَا يَبْدُو لِلنَّاسِ، وَهُوَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ». «بعضی از مردم، ظاهراً اعمال بهشتی انجام می‌دهند ولی در واقع، دوزخی هستند. و گروهی از مردم، ظاهراً رفتار دوزخی دارند ولی حقیقتاً اهل بهشت‌اند». این حدیث را بخاری و مسلم از حدیث سهل بن سعد [۲۰٧]. روایت کرده‌اند.

باز هم بخاری و مسلم از عبدالله بن مسعود [۲۰۸]. روایت کرده‌اند که او گفت: رسول خدا که صادق مصدوق است [۲۰٩]. به ما فرمود:

«إِنَّ أَحَدَكُمْ يُجْمَعُ خَلْقُهُ فِي بَطْنِ أُمِّهِ أَرْبَعِينَ يَوْمًا، فَيَكُونَ عَلَقَةً مِثْلَ ذَلِكَ، ثُمَّ يَكُونُ مُضْغَةً مِثْلَ ذَلِكَ، ثُمَّ يُرْسِلُ اللَّهَ إِلَيْهَ الْمَلَكَ بِأَرْبَعٍ كَلِمَاتٍ فَيَقُولُ اكْتُبْ عَمَلَهُ، وَأَجَلَهُ، وَشَقِيًّا أَوْ سَعِيدًا، ثُمَّ يَنْفُخُ فِيهِ الرُّوحَ، ثُمَّ قَالَ: وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ وَإِنَّ الرَّجُلَ لَيَعْمَلَ بِعَمَلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ حَتَّى مَا يَكُونُ بَيْنَهُ وَبَيْنَهَا إِلَّا ذِرَاعٌ فَلْيَسْبِقْ عَلَيْهِ الْكِتَابُ فَيَعْمَلَ بِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ فَيَدْخُلَهَا، وَإِنَّ الرَّجُلَ لَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ حَتَّى مَا يَكُونُ بَيْنَهُ وَبَيْنَهَا إِلاَّ ذِرَاعٌ فَيَسْبِقُ عَلَيْهِ الْكِتَابُ فَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ فَيَدْخُلُهَا». «نطفۀ هر یک از شما مدت چهل روز در رحم مادر، جمع می شود. سپس تا چهل روز دیگر، به شکل خون بسته در می آید. و بعد از چهل روز دیگر، به پاره گوشتی، تبدیل میشود. آنگاه، خداوند، فرشته‏ای را می‏فرستد و او را به نوشتن چهار چیز، مأمور می‏کند. و می‏گوید: عمل، رزق، أجل و شقاوت یا سعادتش را بنویس. آنگاه در او، روح دمیده می‏شود. اینجاست که مردی از شما اعمالی انجام می‏دهد که بین او و بهشت، فقط یک ذراع، ‌باقی می‏ماند. ولی تقدیرش، بر او پیشی می‏گیرد و اعمال دوزخیان را انجام می‏دهد. (در نتیجه، به دوزخ می‏رود) و شخص دیگری از شما عملی انجام می‏دهد که بین او و جهنم، فقط یک ذراع، باقی می‏ماند. ولی تقدیر بر او پیشی می‏گیرد و اعمال بهشتیان را انجام می‏دهد» (در نتیجه، به بهشت می‏رود)».

امام نووی در شرح این حدیث گفته است: «یکی از الطاف الله تعالی و رحمت‌های وسیع وی این است که غالباً مردم از بدی و شر به‌سوی خیر و خوبی انتقال می‌یابند و اما اینکه از خوبی و خیر به‌سوی بدی و شرارت انتقال ‌یابند این در نهایت قلت و ندرت است. و این مصداق این قول الله تعالی است: «رحمت من بر خشمم غلبه پیدا کرده و از آن سبقت گرفته است» [۲۱۰].

[۲۰۵] روایت از ابن اسحاق با سند حسن چنانکه در سیره ابن هشام آمده. و حافظ ابن حجر در الاصابة ۲/۵۱٩ آن را حسن دانسته است، و ابوداود حدیثی به مانند آن را در (۲۵۳٧) و حاکم در ۳/۲۸ با سند صحیح روایت کرده‌اند. و حافظ ابن حجر این حدیث روایتی آنها را در الاصابة حسن دانسته است. [۲۰۶] صحیح البخاری (۲۸۰۸) و صحیح مسلم (۱٩۰۰). [۲۰٧] صحیح البخاری (۲۸٩۸) و صحیح مسلم (۱۱۲) [۲۰۸] صحیح البخاری (۳۲۰۸) و صحیح مسلم (۲۶۴۳). [۲۰٩] یعنی پیامبر در سخنش راستگو است و کسی است که سخنش مورد تصدیق قرار می‌گیرد و کسی است که الله تعالی در وعده‌ای که به او داده، با او راست گفته و خلاف آن عمل نخواهد کرد. فتح الباری ۱۱/۴٧۸. [۲۱۰] شرح مسلم نووی ۱۶/ ۱٩۲.