درس هفتاد و چهارم داستان مسلمان شدن جماعتی از بنی حنیفه و مردی از بنی ضبیعه
۱۱۴- طلق بن علی حنفی یمامی سمیگوید: شش نفر از ما بعنوان هیئت نمایندگی به قصد خدمت رسول خدا از سرزمین خود خارج شدیم، پنج نفر از بنی حنیفه بودیم و یک نفر از بنی ضبیعه بن ربیعه، تا اینکه به خدمت رسول خدا صرسیدیم و به او خاطر نشان ساختیم که در زمینمان صومعهای داریم که متعلق به ماست. و از ایشان خواستیم که مازاد آب وضویش را به ما ببخشد (تا با آن برکت بجوئیم). ایشان از اصحاب خواستند که آبی را برایش بیاورند. اصحاب هم آب را آوردند و آن حضرت از آن آب وضو گرفت و آب در دهان گرداند. سپس آب مازاد را در مشکی ریخت. سپس فرمود: «این آب را با خود ببرید، وقتی که به شهر خودتان رسیدید، صومعهای را که دارید، در هم بشکنید، سپس در جای آن، مقداری از این آب را بریزید و در جای آن مسجدی بسازید» ما گفتیم: ای رسول خدا،شهر ما دور است و آب هم خشک و تمام میشود [۴۲٧]. پیامبر صفرمودند: «فَأَمِدُّوهُ مِنَ الْمَاءِ، فَإِنَّهُ لَا يَزِيدُهُ إِلَّا طِيبًا». «با آب دیگر به آن کمک رسانید، چرا که آن آب، جز پاکی چیز دیگری به این نمیافزاید».
ما هم از خدمت پیامبر صخارج شدیم، آنگاه بر سر اینکه کدامیک از ما آن مشک آب را با خود حمل کند، با هم مشاجره کردیم. آنگاه رسول خدا صبرای هر فردی از ما یک شب و روز نوبت تعیین کرد که آن را بردارد.
(خلاصه) آب را با خود آوردیم تا اینکه به شهرمان رسیدیم. صومعهیمان را شکستیم و آب را جای آن پاشیدیم. بعد در محل آن مسجدی درست کردیم و راهب [۴۲۸]آن جماعت از قبیله طیء بود. ما در آن مسجد برای نماز، اذان گفتیم. آن راهب گفت: «دعوتی حق است» بعد رو به یکی از تپههای اطراف ما کرد و از آن بالا رفت و فرار کرد و بعد از آن دیگر هیچ وقت دیده نشد [۴۲٩].
نکتهها و عبرتها:
۱- مشروعیت تبرک به آب مازاد وضوی پیامبر صو تبرک جسن به جسد و نشانهها و آثار این حضرت مانند است و جایز است. و این تبرک مخصوص پیامبر صاست. و جایز نیست که احدی از امتش در مقام و منزلت او قرار داده شود. جایز نیست که با آب مازاد وضو یا با آثار و بدن کسی غیر از پیامبر صتبرک جسته شود. و به همین خاطر است که صحابه و دیگر گذشتگان این امت، به یکی از ده اصحابی که به بهشت مژده داده شدند و به یکی از افراد آل بیت پیامبر صتبرک نجستهاند و این یعنی اینکه آنها اجماع دارند بر اینکه این کار مشروع نیست.
۲- اماکنی که مشرکان در آنها عبادت میکنند، زمانی صحیح است که مسلمانان آنها را بعنوان مساجد برگیرند که آنها را نابود کرده باشند سپس در جای آنها مساجدی بسازند.
۳- علاقمندی صحابه به خیر خواهی و رقابت آنها در این زمینه، در حالیکه اکثریت مردم، برعکس آنها، علاقهای به خیر ندارند و برای کسب مال و منال دنیا با هم به رقابت میپردازند و بیشتر به آن علاقه دارند تا به طاعت الله تعالی.
۴- دشمنی و عداوت و کینه کفار نسبت به اسلام و مسلمانان، مثلاً این راهب نصرانی به رغم آنکه اعتراف کرد این اذان دعوت حق است نتوانست در آنجایی که اسلام و مسلمانان در آن پیروز شدهاند، باقی بماند، لذا از آن مکان فرار کرد و بعد از آن دیگر بازنگشت. و چه بسا که چون بدون زاد و مرکب فرار کرد، هلاک شده باشد چنانکه ظاهر این روایت چنین بر می-آید.
[۴۲٧. ]) منظورشان این بوده که اگر این آب را در آن مشک وانهند به علت طولانی بودن راه آب خشک شده و تمام میشود. [۴۲۸] یعنی در میان اهالی این مکان، راهبی مسیحی بود که عابد آنها بود و این راهب از قبیله طیء بود. [۴۲٩] روایت از امام احمد (۲۴۰۰٩ / ۲۶) و نسائی (٧۰۰) و ابن حبان (۱۱۲۳) با اسنادی حسن.