ریاض الصالحین در سخنان پیامبر امین - جلد اول

فهرست کتاب

۱۰- باب الـمبادرة إلی الخیرات وحثّ من توجَّه لخير على الإِقبال عليه بالجدِّ من غير تردَّد
باب تعجیل در انجام خیرات و صدقات و تشویق بر روی کردن به آن با جدیت و بدون تردید

۱۰- باب الـمبادرة إلی الخیرات وحثّ من توجَّه لخير على الإِقبال عليه بالجدِّ من غير تردَّد
باب تعجیل در انجام خیرات و صدقات و تشویق بر روی کردن به آن با جدیت و بدون تردید

قال الله تعالی:

﴿فَٱسۡتَبِقُواْ ٱلۡخَيۡرَٰتِ[البقرة: ۱۴۸].

«در خیرات و نیکوکاری بر همدیگر سبقت بجویید».

قال الله تعالی:

﴿وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِينَ١٣٣[آل عمران: ۱۳۳].

«به‌سوی آمرزش و بخشایش پروردگارتان و نیز به‌سوی بهشتی بشتابید که پهنای آن، به اندازه‌ی مساحت آسمان‌ها و زمین است و برای پرهیزگاران و صاحبان تقوا آماده شده است».

وأما الأحاديث:

۸۷- فالأوَّل: «عَنْ أبي هريرة سأن رسولَ اللَّهِ صقال: «بادِروا بالأعْمالِ الصَّالِحةِ، فستكونُ فِتَنٌ كقطَعِ اللَّيلِ الْمُظْلمِ يُصبحُ الرجُلُ مُؤمناً ويُمْسِي كافراً، ويُمسِي مُؤْمناً ويُصبحُ كافراً، يبيع دينه بعَرَضٍ من الدُّنْيا»» رواه مسلم.

۸۷. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «به اعمال نیک و شایسته، سبقت و پیشی بجویید از فتنه‌هایی که مانند شب تاریک خواهد آمد و در آن، شخص، صبح، مؤمن بیدار می‌شود و غروب، کافر می‌گردد، و یا در حال داشتن ایمان، غروب را می‌گذراند و صبح، در حال کفر، وارد روز می‌شود و دین خود را به چیزی کم از دنیا، می‌فروشد»» [۱۱۸].

۸۸- الثَّاني: «عنْ أبي سِرْوَعَةَ بكسرِ السين المهملةِ وفتحها عُقبةَ بنِ الْحارِثِ سقال: صليت وراءَ النَبيِّ صبالـمدِينةِ الْعصْرَ، فسلَّم ثُمَّ قَامَ مُسْرعاً فَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ إلى بعض حُجَرِ نسائِهِ، فَفَزعَ النَّاس من سرعَتهِ، فخرج عَليهمْ، فرأى أنَّهُمْ قدْ عَجِبوا منْ سُرْعتِه، قالَ: «ذكرت شيئاً من تبْرٍ عندَنا، فكرِهْتُ أن يحبسَنِي، فأمرْتُ بقسْمتِه»» رواه البخاری.

وفي رواية له: ««كنْتُ خلَّفْتُ في الْبيتِ تِبراً من الصَّدقةِ، فكرِهْتُ أنْ أُبَيِّتَه». «التِّبْر» قطع ذهبٍ أوْ فضَّةٍ».

۸۸. «از ابی سروعه عقبه بن حارث سروایت شده است که گفت: در مدینه نماز عصر را پشت سر پیامبر صبه‌جای آوردم؛ پیامبر صچون سلام نماز را داد، به سرعت بلند شد و بر روی شانه و گردن مردم قدم نهاد و به طرف یکی از حجره‌های زنانش رفت، مردم از سرعت و تعجیل او نگران شدند، (بالاخره) پیش آنها برگشت و متوجه شد که اصحاب از سرعت او تعجب کرده‌اند، فرمودند: «(در نماز) به یاد مقداری طلا (ی ناخالص و ضرب نشده) که در خانه داشتم، افتادم و دوست نداشتم که مرا به خود مشغول کند و از حضور خدا و عبادت باز دارد، (این بود که با عجله رفتم) و دستور به تقسیم آن (بین نیازمندان) دادم»» [۱۱۹].

در روایتی دیگر از بخاری آمده است: فرمودند: «یک قطعه طلا از صدقه، در منزل گذاشته‌ بودم، دوست نداشتم که آن را (تقسیم نکرده)، شب در خانه نگه دارم».

۸۹- الثَّالث: «عن جابر سقال: قال رجلٌ للنبيِّ صيومَ أُحُدٍ: أرأيتَ إنْ قُتلتُ فأينَ أَنَا؟ قال: «في الْجنَّةِ» فألْقى تَمراتٍ كنَّ في يَدِهِ، ثُمَّ قاتل حتَّى قُتلَ» متفقٌ عليه.

۸۹. «از جابر سروایت شده است که گفت: مردی روز جنگ احد به پیامبر صگفت: اگر من کشته شوم، کجا خواهم بود؟ پیامبر صفرمودند: «در بهشت»، و مرد چند دانه‌ی خرما را که در دست داشت، به زمین انداخت و به جنگ پرداخت تا به شهادت رسید» [۱۲۰].

۹۰- الرابع: «عن أبي هُريرةَ سقال: جاءَ رجلٌ إلى النبيِّ ص، فقال: يا رسولَ اللَّهِ، أيُّ الصَّدقةِ أعْظمُ أجْراً؟ قال: «أنْ تَصَدَّقَ وأنْت صحيحٌ شَحيحٌ تَخْشى الْفقرَ، وتأْمُلُ الْغنى، ولا تُمْهِلْ حتَّى إذا بلَغتِ الْحلُقُومَ. قُلت: لفُلانٍ كذا ولفلانٍ كَذَا، وقَدْ كان لفُلان»» متفقٌ عليه.

«الْـحلْقُوم»: مجرى النَّفسِ. و «الْـمريءُ»: مـجرى الطَّعامِ والشَّرابِ.

۹۰. «از ابوهریره سروایت شده است که مردی نزد پیامبر صآمد و سؤال کرد: ای رسول خدا ص! چه صدقه‌ای از لحاظ اجر، بزرگ‌تر است؟ پیامبر صفرمودند: «صدقه‌ای که تو، در حالی که خود سالم و تندرست و علاقه‌مند به آن باشی و از فقر بترسی و آرزوی ثروت داشته باشی، آن را ببخشی. و صدقه دادن را تا هنگام مرگ، به تأخیر نیانداری و آن وقت بگویی: فلان مال من برای فلان کس و فلان قسمت دیگر برای آن دیگری باشد؛ (در حالی که ان مال دیگر از آن ورثه‌ی تو می‌باشد و مال تو نیست)»» [۱۲۱].

۹۱- الـخامس: «عن أنس س، أَنَّ رسول اللَّه صأَخذَ سيْفاً يوم أُحدٍ فقَالَ: «مَنْ يأْخُذُ منِّي هَذا؟ فبسطُوا أَيدِيهُم، كُلُّ إنْسانٍ منهمْ يقُول: أَنا أَنا. قَالَ: «فمنْ يأَخُذُهُ بِحَقِّه؟ فَأَحْجَمَِ الْقومُ، فقال أَبُو دجانة س: أَنا آخُذه بحقِّهِ، فأَخَذهُ ففَلق بِهِ هَامَ الْمُشْرِكينَ»» رواه مسلم.

اسم أبي دجانة: سمـاكُ بْنُ خرسة. قولُهُ: «أَحجم الْقوم»: أي توقَّفُوا. و «فَلق بِهِ»: أَي شَق «هام الْـمشرِكين»: أَيْ رؤوسهُمْ.

۹۱. «از انس سروایت شده است که پیامبر صدر روز احد، شمشیری برداشتند و فرمودند: «چه کسی این شمشیر را از من می‌گیرد؟» همه دست خود را برای گرفتن آن دراز کردند و هر یک می‌گفت: من، من، پیامبر صفرمودند: «آن‌طور که شایسته‌ی آن است، چه کسی خواهد گرفت؟»، مردم توقف کردند و ابودجانه سگفت: من آن را به طور شایسته می‌گیرم و آن را گرفت و با آن، فرق سر مشرکان را شکافت» [۱۲۲].

۹۲- السَّادس: «عن الزُّبيْرِ بنِ عديِّ قال: أَتَيْنَا أَنس بن مالكٍ سفشَكوْنا إليهِ ما نلْقى من الْحَجَّاجِ. فقال: «اصْبِروا فإِنه لا يأْتي زمانٌ إلاَّ والَّذي بعْده شَرٌ منه حتَّى تلقَوا ربَّكُمْ»» سمعتُه منْ نبيِّكُمْ صرواه البخاری.

۹۲. «از زبیر بن عدی روایت شده است که گفت: نزد انس بن مالک سآمدیم و از ستم حجاج شکایت کردیم؛ گفت: «صبر کنید؛ زیرا یقیناً هیچ زمانی نمی‌آید (وجود ندارد)، مگر آن که زمان بعد از آن بدتر خواهد بود (هر سال از عمر انسان، از سال بعدش، بهتر است) تا وقتی که خدای خود را ملاقات کنید (بمیرید)». و این را از پیامبر صشنیده‌ام»» [۱۲۳].

۹۳- السَّابع: «عن أبي هريرة سأَنّ رسول اللَّه صقال: «بادروا بالأَعْمال سبعاً، هل تَنتَظرونَ إلاَّ فقراً مُنسياً، أَوْ غنيً مُطْغياً، أَوْ مرضاً مُفسداً، أَو هرماً مُفْنداً أَو موتاً مُجهَزاً أَوِ الدَّجَّال فشرُّ غَائب يُنتَظر، أَوِ السَّاعة فالسَّاعةُ أَدْهى وأَمر» رواه الترمذي وقال: حديثٌ حسن.

۹۳. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «از پیش آمدن هفت چیز، با کارهای نیکو، سبقت بجویید و پیشی بگیرید، مگر منتظر چیز دیگری به جز آنها هستید؟! فقری فراموش کننده یا بی‌نیازی طغیان‌آور یا یک مرض نابود کننده‌ی بدن یا پیری تباه کننده‌ی عقل یا مرگی سریع و ناگهانی یا دجّال که بدترین غایب مورد انتظار است یا قیامت که سخت‌ترین و تلخ‌ترین وقت است»» [۱۲۴].

۹۴- الثامن: «عنه أَن رسولَ اللَّه صقال يوم خيْبر: «لأعطِينَّ هذِهِ الراية رجُلا يُحبُّ اللَّهَ ورسُولَه، يفتَح اللَّه عَلَى يديهِ» قال عمر س: ما أَحببْت الإِمارة إلاَّ يومئذٍ فتساورْتُ لهَا رجَاءَ أَنْ أُدْعى لهَا، فدعا رسول اللَّه صعليَ بن أبي طالب، س، فأَعْطَاه إِيَّاها، وقالَ: «امش ولا تلْتَفتْ حتَّى يَفتح اللَّه عليكَ» فَسار عليٌّ شيئاً، ثُمَّ وقف ولم يلْتفتْ، فصرخ: يا رسول اللَّه، على ماذَا أُقاتل النَّاس؟ قال: «قاتلْهُمْ حتَّى يشْهدوا أَنْ لا إله إلاَّ اللَّه، وأَنَّ مُحمَّداً رسول اللَّه، فَإِذا فعلوا ذلك فقدْ منعوا منْك دماءَهُمْ وأَموالَهمْ إلاَّ بحَقِّها، وحِسابُهُمْ على اللَّهِ»» رواه مسلم «فَتَساورْت» هو بالسِّين الـمهملة: أَيْ وثبت مُتطلِّعاً.

۹۴. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صدر روز خیبر فرمودند: «این پرچم را به مردی خواهم داد که خدا و رسول را دوست دارد و خداوند فتح را در دست او قرار خواهد داد». حضرت عمر سمی‌گوید: من فرماندهی و امارت را جز در این روز، دوست نداشته‌ام و منتظر ماندم به امید آن که من برای آن کار فرا خوانده شوم. پیامبر صحضرت علی ابن ابی طالب سرا خواست و پرچم را به او مرحمت کرد و گفت: «برو و روی برنگردان تا خداوند قلعه را بر تو فتح کند». حضرت علی سمقداری رفت، بعد ایستاد؛ اما روی برنگرداند و صدا زد: ای رسول خدا ص! برای چه چیزی و به چه هدفی جنگ کنم؟ پیامبر صفرمودند: «با مردم جنگ کن تا وقتی که شهادت دهند هیچ معبودی جز الله نیست و محمد پیامبر اوست؛ اگر این را انجام دادند، خون‌ها و مال‌های خود را بر تو حرام و ممنوع کرده‌اند؛ مگر به حق خود (یکی از مجازات‌های مالی یا بدنی اسلام) و حساب اعمال (پنهان و درون) ایشان با خداست»» [۱۲۵].

[۱۱۸] مسلم روایت کرده است؛ [(۱۱۸)]. [۱۱۹] بخاری روایت کرده است؛ [(۸۵۱)]. [۱۲۰] متفق علیه است؛ [خ (۴۰۴۶]، م (۱۸۹۹)]. [۱۲۱] متفق علیه است؛ [خ (۱۴۱۹)، م (۱۰۳۲)]. [۱۲۲] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۴۷۰)]. [۱۲۳] بخاری روایت کرده است؛ [(۷۰۶۸)]. [۱۲۴] ترمذی روایت کرده است؛ [(۲۳۰۷)] و گفته است: حدیثی حسن است. [۱۲۵] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۴۰۵).