۲۶- باب تحریم الظلم والأمر بِرَدِّ الـمظالم
باب تحریم ظلم و امر به رد مظالم و ستمهایی که روا داشته شده است
قال الله تعالی:
﴿مَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ حَمِيمٖ وَلَا شَفِيعٖ يُطَاعُ﴾[غافر: ۱۸].
«ظالمان، دوست و خویشاوند و یاریدهنده و حامی یا شفاعت کنندهای که شفاعت او مورد قبول واقع شود، ندارند».
وقال تعالی:
﴿وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِن نَّصِيرٖ﴾[الحج: ۷۱].
«ظالمان دوست و یاوری ندارند».
و اما الاحادیث فمنها حدیث ابی ذر سالـمتقدم في آخر باب الـمجاهده.
و اما احادیث؛ حدیث ابوذر سکه در آخر باب مجاهده ذکر شد، از جملهی احادیث در موضوع این باب است [۲۳۹].
۲۰۳- «وعن جابر سأَن رسولَ اللَّه صقال: «اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، واتَّقُوا الشُّحَّ فَإِنَّ الشُّحَّ أَهْلَكَ مـَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ، حملَهُمْ على أَنْ سفَكَوا دِماءَهُمْ واسْتَحلُّوا مَحارِمَهُمْ»» رواه مسلم.
۲۰۳. «از جابر سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: از ظلم بپرهیزید؛ زیرا که ظلم در روز قیامت، تاریکی است و از بخل و آز دوری کنید؛ زیرا بخل، امتهای پیش از شما را هلاک کرد و آنها را واداشت که خون یکدیگر را بریزند و حرامها را حلال کنند»» [۲۴۰].
۲۰۴- «وعن أَبِي هريرة سأَن رسولَ اللَّه صقال: «لَتُؤَدُّنَّ الْحُقُوقَ إِلَى أَهْلِهَا يَوْمَ الْقيامَةِ حَتَّى يُقَادَ للشَّاةِ الْجَلْحَاء مِنَ الشَّاةِ الْقَرْنَاء»» رواه مسلم.
۲۰۴. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «بهطور قطع در روز قیامت، همهی حقوق به صاحبانشان برگردانده خواهد شد، چنان که برای گوسفند بیشاخ، از گوسفند شاخدار، قصاص گرفته میشود»» [۲۴۱].
۲۰۵- «وعن ابن عمر بقال: كُنَّا نَتحدَّثُ عَنْ حَجَّةِ الْوَدَاعِ، وَالنَّبِيُّ صبَيْن أَظْهُرِنَا، وَلاَ نَدْرِي مَا حَجَّةُ الْوداع، حَتَّى حمِدَ اللَّه رسول اللَّه ص، وَأَثْنَى عَليْهِ ثُمَّ ذَكَر الْـمسِيحَ الدَّجَالَ فَأَطْنَبَ في ذِكْرِهِ، وَقَالَ: «ما بَعَثَ اللَّه مِنْ نَبيٍّ إلاَّ أَنْذَرَهُ أُمَّتهُ: أَنْذَرَهُ نوحٌ وَالنَّبِيُّون مِنْ بَعْدِهِ، وَإنَّهُ إنْ يَخْرُجْ فِيكُمْ فما خفِيَ عَليْكُمْ مِنْ شَأْنِهِ فَلَيْسَ يَخْفِي عَلَيْكُمْ، إِنَّ رَبَّكُمْ لَيس بأَعْورَ، وَإِنَّهُ أَعورُ عَيْن الْيُمْنَى، كَأَنَّ عيْنَهُ عِنبَةٌ طَافِيَةٌ. ألا إن اللَّه حرَّم علَيْكُمْ دِمَاءَكُمْ وَأَمْوالكُمْ، كَحُرْمَةِ يوْمكُمْ هذا، في بلدِكُمْ هذا، في شَهْرِكُم هذا ألاَ هل بلَّغْتُ؟» قَالُوا: نَعَمْ، قال: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ ثَلاثاً ويْلَكُمْ أَوْ: ويحكُمْ، انظُرُوا: لا ترْجِعُوا بَعْدِي كُفَّاراً يضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضِ»» رواه البخاري، وروى مسلم بعضه.
۲۰۵. «از ابن عمر سروایت شده است که گفت: در حالی که پیامبر صدر میان ما (و در حال حیات) بود، ما از «حجةالوداع» سخن میگفتیم اما نمیدانستیم حجةالوداع چیست. تا این که پیامبر ص(برای ما خطبه خواند و ابتدا) سپاس و ستایش خدا را انجام داد، سپس در بارهی «دجال» صحبت کرد و سخنان خود را در بارهی او طول داد که«هر پیامبری که خداوند، او را مبعوث کرده، امتش را از دجال ترسانیده است و «نوح» و پیامبران بعد از او امت خود را نسبت به دجال هشدار دادهاند، (پیامبر صفرمودند) دجال وقتی در میان شما خروج میکند، وضع او بر شما پوشیده نمیماند؛ زیرا خدای شما، یک چشم نیست، و او چشم راستش کور است، چنان که تصور میشود یک حبه انگور برآمده است. آگاه باشید که خداوند خونها و مالهای شما (مسلمانان) را بر شما (سایر مسلمانان) حرام گردانیده است، مانند حرمت امروز و این شهر و این ماهتان؛ هان! آیا تبلیغ کردم؟» حاضرین گفتند: بله، پیامبر صـ سه مرتبه ـ فرمودند: «خدایا! شاهد باش» (سپس گفتند:) «وای بر شما! مواظب باشید بعد از من کافرانی نشوید (عملتان مانند کافران نشود) که بعضی از شما گردن بعضی دیگر را بزنند»» [۲۴۲].
۲۰۶- «وعن عائشة بأن رسول الله صقال: «مَنْ ظَلَمَ قِيدَ شِبْرٍ مِنَ الأرْضِ طُوِّقَهُ منْ سَبْعِ أَرَضِينَ»» متفقٌ عليه.
۲۰۶. «از حضرت عایشه لروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «هر کس در زمینی به اندازهی یک وجب ظلم کند، همان ظلم در هفت طبقهی زمین، طوق گردن او میشود»» [۲۴۳].
۲۰۷- «وعن أَبي موسى سقال: قال رسول اللَّه ص: «إِنَّ اللَّه لَيُمْلِي لِلظَّالِمِ فَإِذَا أَخَذَهُ لَمْ يُفْلِتْهُ، ثُمَّ قَرَأَ: ﴿وَكَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِي ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَديدٌ﴾»».
۲۰۷. «از ابوموسی سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «خداوند به ظالم مهلت میدهد، اما وقتی که او را گرفت، وی را رها نمیکند»، سپس این آیه را قرائت فرمودند: [۲۴۴]
﴿وَكَذَٰلِكَ أَخۡذُ رَبِّكَ إِذَآ أَخَذَ ٱلۡقُرَىٰ وَهِيَ ظَٰلِمَةٌۚ إِنَّ أَخۡذَهُۥٓ أَلِيمٞ شَدِيدٌ١٠٢﴾[هود: ۱۰۲].
«عذاب پروردگار تو چنین است؛ هر گاه که شهرها و آبادیها را (در حالی که ستمکارند) به عذاب خود بگیرد؛ بهراستی که عذاب خداوند بسیار دردناک و سخت است».
۲۰۸- «نوعن مُعاذٍ سقال: بعَثَنِي رسولُ اللَّه صفقال: «إنَّكَ تَأْتِي قوْماً مِنْ أَهْلِ الْكِتَاب، فادْعُهُمْ إِلَى شََهَادة أَنْ لا إِلَهَ إلاَّ اللَّه، وأَنِّي رسول اللَّه فإِنْ هُمْ أَطاعُوا لِذَلِكَ، فَأَعْلِمهُمْ أَنَّ اللَّه قَدِ افْترضَ علَيْهم خَمْسَ صَلَواتٍ في كُلِّ يومٍ وَلَيْلَةٍ، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذلكَ، فَأَعلِمْهُمْ أَنَّ اللَّه قَدِ افْتَرَضَ عَلَيهمْ صدَقَةً تُؤْخذُ مِنْ أَغنيائِهِمْ فَتُرَدُّ عَلَى فُقَرائهم، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذلكَ، فَإِيَّاكَ وكَرائِمَ أَمْوالِـهم. واتَّقِ دعْوةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ لَيْس بينها وبيْنَ اللَّه حِجَابٌ»» متفقٌ عليه.
۲۰۸. «از معاذ سروایت شده است که گفت: پیامبر صمرا به مأموریتی فرستادند و فرمودند: نتو بهسوی قومی از اهل کتاب میروی، پس آنان را دعوت کن به این که شهادت بدهند که خدایی جز الله نیست و من پیامبر او هستم؛ اگر این دعوت را اطاعت کردند، به آنان اعلام کن که خداوند هر شبانهروز پنج بار نماز را بر آنان فرض کرده است؛ اگر اطاعت نمودند، آنگاه به آنها خبر بده که خداوند زکات را بر آنان واجب گردانیده است که از ثروتمندانشان گرفته و به فقرای آنان داده شود؛ اگر به این واجب نیز گردن نهادند، از تصرف در اموال قیمتی آنها بپرهیز و از دعای مظلوم حذر کن، زیرا بین خدا و دعای مظلوم، حجابی نیست» [۲۴۵].
۲۰۹- «وعن أَبِي حُميْد عبْدِ الرَّحْمن بنِ سعدٍ السَّاعِدِيِّ سقال: اسْتعْملَ النَّبِيُّ صرَجُلاً مِن الأَزْدِ يُقَالُ لَهُ: ابْـنُ اللُّتْبِيَّةِ عَلَى الصَّدقَةِ، فَلَمَّا قَدِمَ قـال: هَذَا لَكُمْ، وَهَذَا أُهدِيَ إِلَيَّ فَقَامَ رسولُ اللَّه صعلى الْمِنبرِ، فَحمِدَ اللَّه وأَثْنَى عَلَيْهِ، ثُمَّ قال: «أَمَّا بعْدُ فَإِنِّي أَسْتعْمِلُ الرَّجُلَ مِنْكُمْ على الْعمَلِ مِمَّا ولاَّنِي اللَّه، فَيَأْتِي فَيَقُولُ: هَذَا لَكُمْ، وَهَذَا هَدِيَّةٌ أُهْدِيَت إِلَيَّ، أَفَلا جلس في بيتِ أَبيهِ أَوْ أُمِّهِ حتَّى تأْتِيَهُ إِنْ كَانَ صادقاً، واللَّه لا يأْخُذُ أَحدٌ مِنْكُمْ شَيْئاً بِغَيْرِ حقِّهِ إلاَّ لَقِيَ اللَّه تَعالَى، يَحْمِلُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ، فَلا أَعْرفَنَّ أَحداً مِنْكُمْ لَقِيَ اللَّه يَحْمِلُ بعِيراً لَهُ رغَاءٌ، أَوْ بَقرة لَهَا خُوارٌ، أَوْ شاةً تيْعَرُ ثُمَّ رفَعَ يَديْهِ حتَّى رُؤِيَ بَياضُ إبْطيْهِ فقال: «اللَّهُمَّ هَلْ بَلَّغْتُ»» ثلاثاً، متفقٌ عليه.
۲۰۹. «از ابوحمید عبدالرحمن بن سعد ساعدی سروایت شده است که گفت: پیامبر صیک نفر از طایفهی «اَزد» به نام «ابناللُّتبیه» را مأمور گرفتن و جمعآوری زکات نمود؛ وقتی که برگشت، به پیامبر صگفت: این مال شماست و این هم هدیهای است که به من داده شده است؛ پیامبر صبالای منبر رفت و سپاس و ستایش خدا را بهجای آورد و گفت: «بعد از سپاس و ستایش خدا، من مردی از شما را بر کاری که خداوند به من سپرده است، میگمارم، و او (میرود و وقتی که) برمیگردد، میگوید: این برای شما و این نیز هدیهای است که به من داده شده است؛ اگر راست میگوید، چرا در خانهی پدر یا مادرش نمینشست تا هدیهاش به او برسد؟ بهخدا سوگند، هر کسی از شما، به جز حقش، چیزی بگیرد، در روز قیامت در حالی خدا را ملاقات میکند که آن ظلم را بر دوشش حمل میکند و من قطعاً نباید هیچیک از شما را ببینم که در حالی خدا را ملاقات کرده که شتری را که شیهه میکشد یا گاوی را که بانگ برآمیآورد یا گوسفندی را که فریاد میزند (از مال دیگران برعهده داشته و ادا نکرده)، بر دوشش حمل کند». سپس دستهایش را تا اندازهای که سفیدی زیر بغلش دیده شد، بلند کرد و سه بار فرمودند: «خداوندا! آیا تبلیغ کردم؟»» [۲۴۶].
۲۱۰- «وعن أَبي هُرِيْرَةَ سعن النَّبِيِّ صقال: «مَنْ كَانتْ عِنْدَه مَظْلمَةٌ لأَخِيهِ، مِنْ عِرْضِهِ أَوْ مِنْ شَيْءٍ، فَلْيتَحَلَّلْه ِمنْه الْيوْمَ قَبْلَ أَنْ لا يكُونَ دِينَارٌ ولا دِرْهَمٌ، إنْ كَانَ لَهُ عَملٌ صَالحٌ أُخِذَ مِنْهُ بِقدْرِ مظْلمتِهِ، وإنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ حسَنَاتٌ أُخِذَ مِنْ سيِّئَاتِ صاحِبِهِ فَحُمِلَ عَلَيْهِ»» رواه البخاری.
۲۱۰. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «هر کس حقی از برادرش بر او هست و نسبت به آبروی او یا در موردی دیگر، بر او ستمی روا داشته است، همین امروز و پیش از آن که (روزی بیاید که) دینار و درهمی وجود ندارد، از او حلالیت بخواهد و ذمهی خود را از آن بری کند؛ زیرا (در قیامت برای جبران ظلمی که کرده است) اگر عمل صالح داشته باشد، به اندازهی ظلمی که نموده است، از آن گرفته و به اعمال صالح افراد مظلوم اضافه میشود، و اگر عمل صالح و حسناتی نداشته باشد، از گناهان شخص مظلوم کم و به گناه ظالم افزوده میگردد»» [۲۴۷].
۲۱۱- «وعن عبد اللَّه بن عَمْرو بن الْعاص بعن النَّبِيِّ صقال: «الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسانِهِ ويَدِهِ، والْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ ما نَهَى اللَّه عَنْهُ»» متفق عليه.
۲۱۱. «از عبدالله بن عمرو بن عاص بروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «مسلمان کسی است که مسلمانان دیگر، از زبان و دست او سالم و در امان باشند و مهاجر کسی است که از هر چه خدا نهی کرده است، هجرت و دوری نماید»» [۲۴۸].
۲۱۲- «وعنه سقال: كَانَ عَلَى ثَقَل النَّبِيِّ صرَجُلٌ يُقَالُ لَهُ كِرْكِرةُ، فَمَاتَ فقال رسول اللَّه ص: «هُوَ في النَّارِ» فَذَهَبُوا يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ فوَجَدُوا عَبَاءَة قَدْ غَلَّهَا» رواه البخاری.
۲۱۲. «از عبدالله بن عمرو بن عاص بروایت شده است که گفت: حمال کولهبار پیامبر صمردی بود که او را «کرکره» مینامیدند؛ آن مرد فوت کرد، پیامبر صفرمودند: «او در آتش (عذاب) است»؛ مردم رفتند و او را جستجو کردند، دیدند که عبایی را دزدیده است» [۲۴۹].
۲۱۳- «وعن أَبي بَكْرَةَ نُفَيْعِ بنِ الحارثِ سعن النبي صقال: «إِنَّ الزَّمَانَ قَدِ اسْتَدَارَ كَهَيْئَتِهِ يَوْمَ خَلَقَ اللَّه السَّمواتِ والأَرْضَ: السَّنةُ اثْنَا عَشَر شَهْراً، مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُم: ثَلاثٌ مُتَوَالِيَاتٌ: ذُو الْقعْدة وَذو الْحِجَّةِ، والْمُحرَّمُ، وَرجُب الذي بَيْنَ جُمادَی وَشَعْبَانَ، أَيُّ شَهْرٍ هَذَا؟» قلْنَا: اللَّه ورسُولُهُ أَعْلَم، فَسكَتَ حَتَّى ظنَنَّا أَنَّهُ سَيُسمِّيهِ بِغَيْرِ اسْمِهِ، قال: أَليْس ذَا الْحِجَّةِ؟ قُلْنَا: بلَى: قال: «فأَيُّ بلَدٍ هَذَا؟» قُلْنَا: اللَّه وَرسُولُهُ أَعلمُ، فَسَكَتَ حتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سيُسمِّيهِ بغَيْر اسْمِهِ. قال: «أَلَيْسَ الْبلْدةَ الحرمَ؟» قُلْنا: بلَى. قال: «فَأَيُّ يَومٍ هذَا؟» قُلْنَا: اللَّه ورسُولُهُ أَعْلمُ، فَسكَتَ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّه سيُسمِّيهِ بِغيْر اسمِهِ. قال: «أَلَيْسَ يَوْمَ النَّحْر؟» قُلْنَا: بَلَى. قال: «فإِنَّ دِماءَكُمْ وَأَمْوَالَكُمْ وأَعْراضَكُمْ عَلَيْكُمْ حرَامٌ، كَحُرْمَةِ يَوْمِكُمْ هَذَا في بَلَدِكُمْ هَذا في شَهْرِكم هَذَا، وَسَتَلْقَوْن ربَّكُم فَيَسْأْلُكُمْ عَنْ أَعْمَالِكُمْ، أَلا فَلا تَرْجِعُوا بَعْدِي كُفَّاراً يضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْضٍ، أَلاَ لِيُبلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ، فلَعلَّ بعْض من يبْلغُه أَنْ يَكُونَ أَوْعَى لَه مِن بَعْضِ مَنْ سَمِعه» ثُمَّ قال: «أَلا هَلْ بَلَّغْتُ، أَلا هَلْ بلَّغْتُ؟» قُلْنا: نَعَمْ، قال: «اللَّهُمْ اشْهدْ»» متفقٌ عليه.
۲۱۳. «از ابی بکره نفیع بن حارث سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «زمان به همان حالت (اولین) روزی که خدا آسمان و زمین را خلق نموده است، برگشته است؛ سال دوازده ماه است که چهار ماه آن حرام است؛ سه ماه پشت سر هم: ذیقعده و ذیحجه و محرم و رجب که بین جمادیالثانی و شعبان است؛ (بعد فرمودند») این ماه، چه ماهی است؟» گفتیم: خدا و رسول او داناترند و بعد به حدی سکوت کرد که گمان بردیم نام دیگری برای آن ماه قایل میشود، آن گاه فرمودند: «آیا ذیالحجه نیست؟» گفتیم: بله، فرمودند: «این شهر، کدام شهر است؟» گفتیم: خدا و رسول او داناترند و آن قدر خاموش ماند که ما گمان کردیم که این شهر را به نامی دیگر خواهد نامید، آنگاه فرمودند: «آیا مگر این شهر، شهر حرام (مکه) نیست؟» عرض کردیم: بله، فرمودند: «امروز، چه روزی است؟» گفتیم: خدا و رسول او داناترند، باز ساکت ماند تا آنجا که خیال کردیم نام آن را تغییر میدهد، سپس فرمودند: «آیا روز قربانی نیست؟» گفتیم: بله، فرمودند: «پس بدانید که خونها و مالها و آبرو و ناموسهای شما (مسلمانان) بر شما (سایر مسلمانان) حرام است، مانند حرمت امروز و این شهر و این ماهتان و شما بهزودی خدای را ملاقات خواهید کرد و او از اعمال شما سؤال میکند، مراقب باشید که بعد از من کافرانی نشوید (عملتان مانند کافران نشود) که بعضی از شما گردن بعضی دیگر را بزنند! آگاه باشید! باید حاضران این اخبار و دستورات را به اشخاص غایب برسانند که شاید بعضی از آنهایی که این سخنان به آنها میرسد، از کسانی که آن را شنیدهاند، بهترین این فرمودهها را بهخاطر بسپارند»، سپس فرمودند: «آیا تبلیغ کردم؟ آیا تبلیغ کردم؟» گفتیم: بله، فرمودند: «خدایا! شاهد باش!»» [۲۵۰].
۲۱۴- «وعن أَبي أُمَامةَ إِيَاسِ بنِ ثعْلَبَةَ الْحَارِثِيِّ سأَن رسولَ اللَّه صقال: «مَنِ اقْتَطَعَ حَقَّ امْريءٍ مُسْلمٍ بيَمِينِهِ فَقدْ أَوْجَبَ اللَّه لَه النَّارَ، وَحَرَّمَ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ» فقال رجُلٌ: وإِنْ كَانَ شَيْئاً يسِيراً يا رسولَ اللَّه؟ فقال: «وإِنْ قَضِيباً مِنْ أَرَاكٍ»» رواه مسلم.
۲۱۴. «از ابوامامه ایاس بن ثعلبه حارثی سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «هر کس حق فرد مسلمانی را به سوگند (یا زور) خود قطع و سلب کند، خداوند، دوزخ را برای او واجب و بهشت را بر او حرام میکند»، مردی گفت: اگر چیز کمی هم باشد، ای رسول خدا؟! فرمودند: «بله، هر چند که چوب سواکی هم باشد»» [۲۵۱].
۲۱۵- «وعن عَدِي بن عُمَيْرَةَ سقال: سَمِعْتُ رسولَ اللَّه يَقُول: «مَن اسْتَعْمَلْنَاهُ مِنْكُمْ عَلَى عَمَل، فَكَتَمَنَا مِخْيَطاً فَمَا فَوْقَهُ، كَانَ غُلُولا يَأْتِي بِهِ يوْم الْقِيامَةِ» فقَام إَلْيهِ رجُلٌ أَسْودُ مِنَ الأَنْصَارِ، كأَنِّي أَنْظرُ إِلَيْهِ، فقال: يا رسول اللَّه اقْبل عني عملَكَ قال: «ومالكَ؟» قال: سَمِعْتُك تقُول كَذَا وَكَذَا، قال: «وَأَنَا أَقُولُهُ الآن: من اسْتعْملْنَاهُ عَلَى عملٍ فلْيجِيء بقَلِيلهِ وَكِثيرِه، فمَا أُوتِي مِنْهُ أَخَذَ ومَا نُهِِى عَنْهُ انْتَهَى»» رواه مسلم.
۲۱۵. «از عدی بن عمیره سروایت شده است که از پیامبر صشنیدم که میفرمود: «اگر ما کسی را بر کاری (مانند جمعآوری زکات و غیر آن) بگماریم و او به اندازهی یک سوزن یا بیشتر از آن را، از ما بپوشاند، خیانت بهشمار آمده و روز قیامت آن را همراه خود میآورد»، مرد سیاهی از انصار برخاست ـ که گویی او را میبینم ـ و گفت: ای رسول خدا! کاری که به من سپردهای، از من بگیر! فرمودند: «تو را چه شده است؟!» گفت: از شما شنیدم که چنین و چنان فرمودی، پیامبر صفرمودند: «همین الان هم آن را میگویم: هر کس که ما او را بر کاری میگماریم، باید کم یا زیاد آن را به اطلاع ما برساند و بیاورد و آنگاه هر چه از آن به او داده شد، بردارد و از هر چه نهی شد، دست بردارد»» [۲۵۲].
۲۱۶- «وعن عمر بن الخطاب سقال: لمَّا كان يوْمُ خيْبرَ أَقْبل نَفرٌ مِنْ أَصْحابِ النَّبِيِّ صفَقَالُوا: فُلانٌ شَهِيدٌ، وفُلانٌ شهِيدٌ، حتَّى مَرُّوا علَى رَجُلٍ فقالوا: فلانٌ شهِيد. فقال النَّبِيُّ ص: «كلاَّ إِنِّي رَأَيْتُهُ فِي النَّارِ فِي بُرْدَةٍ غَلَّها أَوْ عبَاءَةٍ»» رواه مسلم.
۲۱۶. «از حضرت عمربن خطاب سروایت شده است که گفت: «روز خیبر» چند نفر از اصحاب پیامبر صآمدند و گفتند: فلانی شهید و آن فلانی شهید است، تا آنکه به مردی دیگر از کشتهشدگان رسیدند و گفتند: او نیز شهید است، پیامبر صفرمودند: «خیر، به سبب برده یا عبایی که به خیانت برداشته و دزدیده است، من او را در آتش (عذاب) دیدم» [۲۵۳].
۲۱۷- «وعن أَبي قَتَادَةَ الْحارثِ بنِ ربعي سعن رسول اللَّه صأَنَّهُ قَام فِيهمْ، فذَكَرَ لَهُمْ أَنَّ الْجِهادَ فِي سبِيلِ اللَّه، وَالإِيمانَ بِاللَّه أَفْضلُ الأَعْمالِ، فَقَامَ رَجلٌ فقال: يا رسول اللَّه أَرَأَيْت إِنْ قُتِلْتُ فِي سَبِيلِ اللَّه، تُكَفِّرُ عنِي خَطَايَاىَ؟ فقال لَهُ رسولُ اللَّه ص: «نعَمْ إِنْ قُتِلْتَ فِي سَبِيلِ اللَّه وأَنْتَ صَابر مُحْتَسِبٌ، مُقْبِلٌ غيْرَ مُدْبرٍ» ثُمَّ قال رسول اللَّه ص: «كيْف قُلْتَ؟» قال: أَرَأَيْتَ إِنْ قُتِلْتُ فِي سَبِيل اللَّه، أَتُكَفَّرُ عني خَطَاياي؟ فقال رسول اللَّه ص: «نَعمْ وأَنْت صابِرٌ مُحْتَسِبٌ، مُقبِلٌ غَيْرَ مُدْبِرٍ، إِلاَّ الدَّيْن فَإِنَّ جِبْرِيلَ قال لِي ذلِكَ» رواه مسلم.
۲۱۷. «از ابوقتاده حارث بن ربعی سروایت شده است که گفت: پیامبر صدر بین یارانش به خطبه ایستاد و به ایشان یادآوری فرمود که: «جهاد در راه خدا و ایمان به خدا، بزرگترین و برترین اعمال است»، و مردی برخاست و گفت: ای رسول خدا! آیا اگر من در راه خدا کشته شوم، گناهانم پاک میشوند: پیامبر صفرمودند: «بله، اگر در راه خدا کشته شوی و صابر و منتظر اجر باشی و (خالصانه برای رضای خدا) به جهاد بروی و فرار نکنی (گناهانت بخشیده میشود)»، سپس فرمودند: چه چیزی گفتی: گفت: اگر در راه خدا کشته شوم، خطاهایم پاک و آمرزیده میشود؟ پیامبر صفرمودند: «بله، در صورتی که صابر و خالصانه برای رضای خدا به جهاد بروی و فرار نکنی، همهی گناهانت، جز قرض (و حقوق مردم) بخشیده خواهد شد؛ که اکنون جبرئیل به من چنین گفت»» [۲۵۴].
۲۱۸- «وعن أَبي هريرة س، أَن رسولَ اللَّه صقال: «أَتَدْرُون من الْمُفْلِسُ؟» قالُوا: الْمُفْلسُ فِينَا مَنْ لا دِرْهَمَ لَهُ وَلا مَتَاعَ. فقال: «إِنَّ الْمُفْلِسَ مِنْ أُمَّتِي مَنْ يَأْتِي يَوْمَ الْقيامةِ بِصَلاةٍ وَصِيَامٍ وزَكَاةٍ، ويأْتِي وقَدْ شَتَمَ هذا، وقذَف هذَا وَأَكَلَ مالَ هَذَا، وسفَكَ دَم هذَا، وَضَرَبَ هذا، فيُعْطَى هذَا مِنْ حسَنَاتِهِ، وهَذا مِن حسَنَاتِهِ، فَإِنْ فَنِيَتْ حسناته قَبْلَ أَنْ يقْضِيَ مَا عَلَيْهِ، أُخِذَ مِنْ خَطَايَاهُمْ فَطُرحَتْ علَيْه، ثُمَّ طُرِح في النَّارِ»» رواه مسلم.
۲۱۸. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «آیا میدانید مفلس کیست؟» اصحاب شگفتند: مفلس در اصطلاح ما کسی است که پول نقد و مال دنیا ندارد، پیامبر صفرمودند: «مفلس در امت من، کسی است که در روز قیامت، نماز و روزه و زکات با خود میآورد ولی در کارنامهاش این را هم دارد که به این یکی، دشنام داده و به آن یکی، تهمت زده و مال دیگری را خورده و خون آن دیگری را ریخته و دیگری را کتک زده است، پس حسنات او به جای بدیهایی که در حق دیگران کرده، به آنها داده میشود و اگر پیش از تسویه شدن حقوق دیگران، حسنات او تمام شد، از خطای مظلومانش به خطاهای او اضافه میگردد و سپس در آتش افکنده میشود»» [۲۵۵].
۲۱۹-«وعن أُمِّ سَلَمةَ ب، أَن رسول اللَّه صقال: «إِنَّمَا أَنَا بشَرٌ، وَإِنَّكُمْ تَخْتَصِمُونَ إِلَيَّ، وَلَعَلَّ بَعْضَكُمْ أَنْ يَكُونَ أَلْحنَ بحُجَّتِهِ مِنْ بَعْض، فأَقْضِي لَهُ بِنحْو ما أَسْمَعُ فَمَنْ قَضَيْتُ لَهُ بحَقِّ أَخِيهِ فَإِنَّمَا أَقْطَعُ لَهُ قِطْعَةً مِنَ النَّارِ»» متفق عليه «أَلْحَنَ» أَيْ: أَعْلَم.
۲۱۹. «از امالمؤمنین ام سلمه لروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «من هم انسان هستم و شما داوری دعواهای خود را به نزد من میآورید، شاید یکی از شما در آوردن دلیل، قویتر از دیگری باشد و من براساس آنچه که میشنوم، به نفع او حکم صادر میکنم؛ پس اگر برای کسی بر اساس دلایل ظاهری به حقی حکم نمودم که متعلق به برادر مسلمان اوست، بداند که آن پارهای از آتش دوزخ است که به او دادهام (و حکم من، آن را برایش حلال نمیکند)»» [۲۵۶].
۲۲۰- «وعن ابنِ عمرَ بقال قال رسولُ اللَّه ص: «لَنْ يَزَالَ الْمُؤمِنُ فِي فُسْحَةٍ مِنْ دِينِهِ مَالَمْ يُصِبْ دَماً حَراماً»» رواه البخاری.
۲۲۰. «از ابنعمر بروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «شخص مؤمن پیوسته در دینش در حال توسعه و گشایش است، تا زمانی که خون حرامی را نریخته است»» [۲۵۷].
۲۲۱- «وعن خَوْلَةَ بِنْتِ عامِرٍ الأَنْصَارِيَّةِ، وَهِيَ امْرَأَةُ حمْزَةَ سوعنها، قالت: سمِعْتُ رسولَ اللَّه صيَقُولُ: «إِنَّ رِجَالاً يَتَخَوَّضُونَ فِي مالِ اللَّهِ بِغَيْرِ حَـقٍّ فَلهُمُ النَّارُ يَوْمَ الْقِيَامةِ»» رواه البخاری.
۲۲۱. «از خوله بنت عامر انصاری لکه زن حضرت حمزه سبود روایت شده است که گفت: از پیامبر صشنیدم که میفرمود: «کسانی که در مال خدا (اموال مسلمین و حقوق مردم) به ناحق تصرف میکنند، روز قیامت، برای آنان آتش (عذاب) خواهد بود»» [۲۵۸].
[۲۳۹] [حدیث شمارهی: ۱۱۱]. [۲۴۰] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۵۷۸)]. [۲۴۱] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۵۸۲)]. [۲۴۲] بخاری [(۲۴۰۲)] روایت کرده و مسلم [(۲۹۳۲)] نیز بعضی از آن را روایت کرده است. [۲۴۳] متفق علیه است؛ [خ(۲۴۵۲)، م(۱۶۱۲)]. [۲۴۴] متفق علیه است؛ [خ(۴۶۸۶)، م(۲۵۸۳)]. [۲۴۵] متفق علیه است؛ [خ(۱۳۹۵)، م(۱۹)]. [۲۴۶] متفق علیه است؛ [خ(۲۵۹۷)، م(۱۸۳۲)]. [۲۴۷] بخاری روایت کرده است؛ [(۲۴۴۹)]. [۲۴۸] متفق علیه است؛ [خ (۱۰)، م (۴۰)]. [۲۴۹] بخاری روایت کرده است؛ [(۳۰۷۴)]. [۲۵۰] متفق علیه است؛ [خ (۳۱۹۷)، م (۱۶۷۹)]. [۲۵۱] مسلم روایت کرده است؛ [(۱۳۷)]. [۲۵۲] مسلم روایت کرده است؛ [(۱۸۳۳)]. [۲۵۳] مسلم روایت کرده است؛ [(۱۱۴)]. [۲۵۴] مسلم روایت کرده است؛ [(۱۱۸۵)]. [۲۵۵] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۵۸۱)]. [۲۵۶] متفق علیه است؛ [خ (۷۱۶۹)، م (۱۷۱۳)]. [۲۵۷] بخاری روایت کرده است؛ [(۶۸۶۲)]. [۲۵۸] بخاری روایت کرده است؛ [(۳۱۱۸)].