ریاض الصالحین در سخنان پیامبر امین - جلد اول

فهرست کتاب

۵۵- باب فضل الزهد في الدنيا والحث على التقلل منهاوفضل الفقر
باب فضیلت زهد در دنیا و تشویق به کم داشتن از دنیا و فضیلت فقر

۵۵- باب فضل الزهد في الدنيا والحث على التقلل منهاوفضل الفقر
باب فضیلت زهد در دنیا و تشویق به کم داشتن از دنیا و فضیلت فقر

قال الله تعالی:

﴿إِنَّمَا مَثَلُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا كَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ مِمَّا يَأۡكُلُ ٱلنَّاسُ وَٱلۡأَنۡعَٰمُ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذَتِ ٱلۡأَرۡضُ زُخۡرُفَهَا وَٱزَّيَّنَتۡ وَظَنَّ أَهۡلُهَآ أَنَّهُمۡ قَٰدِرُونَ عَلَيۡهَآ أَتَىٰهَآ أَمۡرُنَا لَيۡلًا أَوۡ نَهَارٗا فَجَعَلۡنَٰهَا حَصِيدٗا كَأَن لَّمۡ تَغۡنَ بِٱلۡأَمۡسِۚ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ ٱلۡأٓيَٰتِ لِقَوۡمٖ يَتَفَكَّرُونَ٢٤[یونس: ۲۴].

«مثال دنیا مانند آبی است که از آسمان می‌بارانیم و بر اثر آن گیاهان زمین که انسان‌ها و حیوانان از آنها می‌خورند، به هم می‌آمیزند تا آنجا که زمین کاملاً آراسته و زیبا می‌گردد و اهل زمین یقین پیدا می‌کنند که بر (بهره‌وری از) زمین تسلط دارند؛ (در این هنگام)، فرمان ما (مبنی بر ویران کردن آن) در شب یا روز در می‌رسد و گیاهانش را از ریشه درآورده و دروده و نابود می‌کنیم. انگار که دیروز (در آنجا) نبوده است. ما این چنین، آیه‌های خویش را برای قومی که می‌اندیشند، تشریح و تبیین می‌کنیم».

وقال تعالی:

﴿وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا كَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ فَأَصۡبَحَ هَشِيمٗا تَذۡرُوهُ ٱلرِّيَٰحُۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ مُّقۡتَدِرًا٤٥ ٱلۡمَالُ وَٱلۡبَنُونَ زِينَةُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱلۡبَٰقِيَٰتُ ٱلصَّٰلِحَٰتُ خَيۡرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابٗا وَخَيۡرٌ أَمَلٗا٤٦[الکهف: ۴۵-۴۶].

«(ای پیامبر ص!) برای آنان (مردم) مثال زندگی (این) دنیا را بیان کن که همچون آبی است که از آسمان فرو می‌فرستیم؛ سپس گیاهان زمین از آن به هم می‌آمیزند و در هم می‌پیچند و سپس (گیاهی) خشک و پرپر می‌شوند که باد آنها را پخش و پراکنده می‌سازد و خداوند بر هر چیزی تواناست. دارای و فرزندان، زینت زندگی دنیا (و زوال‌پذیر و گذرا هستند) ولی اعمال شایسته‌ای که (نتایج آنها) جاودانه است، بهترین پاداش را در پیشگاه پروردگارت دارد و بهترین امید و آرزو است».

وقال تعالی:

﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا لَعِبٞ وَلَهۡوٞ وَزِينَةٞ وَتَفَاخُرُۢ بَيۡنَكُمۡ وَتَكَاثُرٞ فِي ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِۖ كَمَثَلِ غَيۡثٍ أَعۡجَبَ ٱلۡكُفَّارَ نَبَاتُهُۥ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَىٰهُ مُصۡفَرّٗا ثُمَّ يَكُونُ حُطَٰمٗاۖ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٞ شَدِيدٞ وَمَغۡفِرَةٞ مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٞۚ وَمَا ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا مَتَٰعُ ٱلۡغُرُورِ٢٠[الحدید: ۲۰].

«بدانید که زندگی دنیا، تنها بازی و سرگرمی و زینت و فخرفروشی در میان شما بر همدیگر و مسابقه در افزایش اموال و اولاد است و بس؛ همچون بارانی است که گیاهان آن (در رشد و سرسبزی)، کشاورزان را به شگفت می‌آورد، سپس گیاهان خشک می‌شوند، پس از مدتی، آنها را زرد و پژمرده می‌بینی و آن‌گاه خرد و پرپر می‌گردند و در آخرت، عذاب شدیدی (برای دنیاپرستان) و آمرزش و خشنودی خدا ( برای خداپرستان) است و زندگی دنیا، چیزی جز کالای فریب نیست».

وقال تعالی:

﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِينَ وَٱلۡقَنَٰطِيرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَيۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِۗ ذَٰلِكَ مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلۡمَ‍َٔابِ١٤[آل عمران: ۱۴].

«برای انسان، محبت شهوات (و دلبستگی به امور مادی) آراسته شده است، از قبیل: عشق به زنان و فرزندان و ثروت هنگفت و آلاف و الوف طلا و نقره و اسب‌های نشاندار و چهارپایان و کشت و زرع، این‌ها کالای زندگی پست دنیاست و سرانجام نیک (برای کسانی که در راه حق تلاش می‌کنند) در پیشگاه خداست».

وقال تعالی:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقّٞۖ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُم بِٱللَّهِ ٱلۡغَرُورُ٥[فاطر: ۵].

«ای مردم! وعده‌ی خدا حق است، پس زندگی دنیوی شما را فریب ندهد و شیطان شما را نفریبد».

و قال تعالی:

﴿أَلۡهَىٰكُمُ ٱلتَّكَاثُرُ١ حَتَّىٰ زُرۡتُمُ ٱلۡمَقَابِرَ٢ كَلَّا سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ٣ ثُمَّ كَلَّا سَوۡفَ تَعۡلَمُونَ٤ كَلَّا لَوۡ تَعۡلَمُونَ عِلۡمَ ٱلۡيَقِينِ٥[التکاثر: ۱-۵].

«مسابقه‌ی افزون‌طلبی و نازش به بسیاری مال، شما را به خود مشغول و سرگرم می‌دارد؛ تا آن‌گاه که به گورستان‌ها می‌روید! نه، هرگز چنین نیست (که شما می‌پندارید)، هرگز چنین نیست (و) به زودی (این را) خواهید دانست؛ به‌طور حتم، اگر (شما عاقبت تفاخر و زیاده‌طلبی را به علم یقینی بدانید (از آن دست برمی‌دارید)».

وقال تعالی:

﴿وَمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا لَهۡوٞ وَلَعِبٞۚ وَإِنَّ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ لَهِيَ ٱلۡحَيَوَانُۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ٦٤[العنکبوت: ۶۴].

«این زندگی دنیا، جز لهو و لعب نیست و زندگی سرای آخرت است که زندگی است، اگر فهم و شعور داشته باشند)».

آیات در این مورد فراوان و مشهور هستند.

احادیث هم در این باره، بیشتر از آن است که شمارش شوند و ما به ذکر بعضی از آنها، بسنده می‌کنیم.

۴۵۷- «عن عمرو بنِ عوفٍ الأَنْصاريِّ س، أَنَّ رسولَ اللَّه صبَعَثَ أَبا عُبيدةَ بنَ الجرَّاحِ س، إلى البَحْرَيْنِ يَأْتِي بِجزْيَتِهَا فَقَدمَ بِمالٍ منَ البحْرَينِ، فَسَمِعَت الأَنصَارُ بقُدومِ أبي عُبَيْدَةَ، فوافَوْا صَلاةَ الفَجْرِ مَعَ رسول اللَّه صفَلَمَّا صَلى رسول اللَّه ص، انْصَرَفَ، فَتَعَرَّضُوا لَهُ، فَتَبَسَّمَ رسول اللَّه صحِينَ رَآهُمْ، ثُمَّ قال: «أَظُنُّكُم سَمِعتُم أَنَّ أَبَا عُبَيْدَةَ قَدِمَ بِشَيء مِنَ الْبَحْرَيْنِ» فقالوا: أَجَل يا رسول اللَّه، فقــال: «أَبْشِرُوا وأَمِّلُوا ما يَسرُّكُمْ، فواللَّه ما الفقْرَ أَخْشَى عَلَيْكُمْ. وَلكنّي أَخْشى أَنْ تُبْسَطَ الدُّنْيَا عَلَيْكُم كما بُسطَتْ عَلَى مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ، فَتَنَافَسُوهَا كَمَا تَنَافَسُوهَا، فَتَهْلِكَكُمْ كَمَا أَهْلَكَتْهُمْ»» متفقٌ عليه.

۴۵۷. «از عمرو بن عوف انصاری سروایت شده است که گفت: پیامبر صابوعبیده بن جراح سرا به بحرین فرستاد تا جزیه‌ی آنجا را بیاورد و او با مالی از بحرین به مدینه برگشت؛ انصار، از آمدن ابوعبیده سبا خبر شدند و نماز صبح را با پیامبر صبه جای آوردند، پیامبر صبعد از نماز به طرف جماعت رو برگرداند و آنها رو به پیامبر صآوردند و با اشاره چیزی خواستند، پیامبر صوقتی آنها را دید، تبسم کردند و فرمودند: «گمان می‌کنم شنیده‌اید ابوعبیده سبا ثروتی از بحرین بازگشته است؟!» گفتند: بله، ای رسول خدا! آن گاه فرمودند: «مژده دهید و منتظر چیزی باشید که شما را خوشحال می‌کند! به‌خدا سوگند، من بر شما از فقر نمی‌ترسم، بلکه از آن می‌ترسم که دنیا بر شما وسعت یابد، چنان که برای مردمان پیش از شما وسعت یافت و در آن با همدیگر رقابت کنید، آن‌چنان که رقابت کردند، و شما را نابود کند، چنان‌که ایشان را نابود کرد»» [۵۱۸].

۴۵۸- «وعن أبي سعيدٍ الخدريِّ، سقالَ: جَلَسَ رسول اللَّه صعَلى المِنْبَرِ، وَجَلسْنَا حَوْلَهُ فقال: «إِنَّ مِمَّا أَخَافُ عَلَيْكُم مِنْ بَعْدِي مَا يُفْتَحُ عَلَيْكُمْ مِن زَهْرَةِ الدُّنيَا وَزيَنتهَا»» متفقٌ عيه.

۴۵۸. «از ابوسعید خدری سروایت شده است که گفت: پیامبر صبر منبر نشستند و ما هم گرد او نشستیم، آن‌گاه فرمودند: «از جمله‌ی آنچه که برای بعد از خودم، از آن بر شما می‌ترسم، آن چیزی از نعمت و زیبایی و جاذبه‌ی دنیاست که (درهای) آن بر شما گشوده شود»» [۵۱۹].

۴۵۹- «وعنه أَنَّ رسولَ اللَّه ص، قال: «إِنَّ الدُّنْيَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ وَإِنَّ اللَّه تَعالى مُسْتَخْلِفكُم فِيهَا، فَيَنْظُرُ كَيْفَ تَعْملُونَ فاتَّقُوا الدُّنْيَا واتَّقُوا النِّسَاءِ»» رواه مسلم.

۴۵۹. «از ابوسعید خدری سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «دنیا، شیرین و سبز است و خداوند شما را در آن جانشین و وارث خود قرار داده است و به رفتارتان نگاه می‌کند که چگونه است و چگونه عمل می‌کنید، بنابراین از دنیا و (فتنه‌ی) زنان بپرهیزید»» [۵۲۰].

۴۶۰- «وعن أَنسٍ سأَنَّ النبيَّ صقال: «اللَّهُمَّ لا عَيْشَ إِلاَّ عَيْشُ الآخِرَةِ»» متفقٌ عليه.

۴۶۰. «از انس سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «خدایا! البته که فقط زندگی آخرت، زندگی است، (نه زندگی دنیا)»» [۵۲۱].

۴۶۱- «وعنهُ عن رسول اللَّه صقال: «يَتْبَعُ المَيِّتَ ثَلاثَةٌ: أَهْلُهُ وَمالُهُ وَعَمَلُهُ: فَيَرْجِعُ اثْنَانِ. وَيَبْقَى وَاحدٌ: يَرْجِعُ أَهْلُهُ وَمَالُهُ وَيَبْقَى عَمَلُهُ»» متفقٌ عليه.

۴۶۱. «از انس سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «سه چیز مرده را همراهی می‌کند، خانواده و مال و عمل او، سپس دو تای آنها برمی‌گردند و یکی با او می‌ماند؛ خانواده و مالش او را ترک می‌کنند و عملش با او می‌ماند»» [۵۲۲].

۴۶۲- وعنه قال: «قال رسولُ اللَّه ص: «يُؤْتی بَأَنْعَمِ أَهْلِ الدُّنْيَا مِن أَهْلِ النَّارِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَيُصْبَغُ في النَّارِ صَبْغَةً ثُمَّ يُقَالُ: يا ابْنَ آدَمَ هَلْ رَأَيْتَ خيراً قَطُّ؟ هَلْ مَرَّ بِكَ نَعيمٌ قَطُّ؟ فيقول: لا واللَّه يارَبِّ. وَيُؤْتی بأَشَدِّ النَّاسِ بُؤْساً في الدُّنْيَا مِنْ أَهْلِ الجَنَّةِ فَيُصْبَغُ صَبْغَةً في الجَنَّةِ، فَيُقَالُ لَهُ: يا ابْنَ آدَمَ هَلْ رَأَيْتَ بُؤْساً قَطُّ؟ هَلْ مَرَّ بِكَ شِدَّة قَطُّ؟ فيقولُ: لا، وَاللَّه، مَا مَرَّ بِي بُؤْسٌ قَطُّ، وَلا رَأَيْتُ شِدَّةً قَطُّ»» رواه مسلم.

۴۶۲. «از انس سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «روز قیامت، خوشگذرانده‌ترین و پرنعمت‌ترین اهل دنیا از دوزخیان آورده و یک مرتبه در آتش فرو برده می‌شود، آن‌گاه به او گفته می‌شود: ای پسر آدم! آیا هرگز خوشی و خیری دیده‌ای؟ آیا هرگز نعمتی به تو رسیده است؟ و او می‌گوید: به خدا سوگند، خیر، ای پروردگار من! آن‌گاه، بلازده‌ترین و فقیرترین مردمان دنیا از بهشتیان آورده و یک مرتبه به بهشت برده می‌شود، آن‌گاه به او گفته می‌شود: ای پسر آدم! آیا هرگز ناراحتی و فقری دیده‌ای؟ آیا هرگز بر تو سختی‌ای گذاشته است؟ و او جواب می‌دهد: خیر، به‌خدا سوگند، هرگز فقری ندیده‌ام، هرگز ناراحتی و سختی نکشیده‌ام»» [۵۲۳].

۴۶۳- «وعن المُسْتَوْردِ بنِ شدَّادٍ س، قال: قال رسولُ اللَّه ص: مَا الدُّنْيَا في الآخِرَةِ إِلاَّ مِثْلُ مَا يَجْعَلُ أَحدُكُمْ أُصْبُعَهُ في الْيَمِّ. فَلْيَنْظُرْ بِمَ يَرْجِعُ؟» رواه مسلم.

۴۶۳. «از مستورد بن شداد سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «دنیا در برابر آخرت، تنها مانند آن است که یکی از شما انگشتش را به دریا فرو برد، (و اینک چنین کسی انگشتش را درآورد) و ببیند که انگشتش چه مقدار آب با خود آورده است؟!»» [۵۲۴].

۴۶۴- «وعن جابرٍ سأَنَّ رسولَ اللَّه صمَرَّ بِالسُّوقِ وَالنَّاسُ كَنَفَتَيهِ، فَمَرَّ بِجَدْيٍ أَسَكَّ مَيِّتٍ، فَتَنَاوَلَهُ، فَأَخَذَ بَأُذُنِهِ، ثُمَّ قال: «أَيُّكُمْ يُحِبُّ أَنْ يَكُونَ هَذَا لَهُ بِدِرْهَمٍ؟» فَقالوا: مَا نُحِبُّ أَنَّهُ لَنَا بِشَيْءٍ، وَمَا نَصْنَعُ بِهِ؟ ثم قال: «أَتُحِبُّونَ أَنَّهُ لَكُمْ؟ قَالُوا: وَاللَّه لَوْ كَانَ حَيًّا كَانَ عَيْباً، إِنَّهُ أَسَكُّ. فكَيْفَ وَهو مَيَّتٌ، فقال: «فَوَ اللَّه للدُّنْيَا أَهْونُ عَلى اللَّه مِنْ هذا عَلَيْكُمْ»» رواه مسلم.

قوله «كَنَفَتَيهِ» أَيْ: عن جانبيه. و «الأَسكُّ» الصغير الأُذُن.

۴۶۴. «از جابر سروایت شده است که گفت: پیامبر سدر حالی که مردم در دو طرف او بودند، از بازار عبور کرد و بزغاله‌ی یک‌ساله‌ی مرده‌ای را که گوش‌هایی کوچک و کوتاه داشت، دید و آن را برداشت و گوشش را گرفت و سپس فرمودند: «کدام یک از شما دوست دارد که این را به یک درهم بگیرد؟» گفتند: دوست نداریم که آن، در مقابل کمترین چیزی هم مال ما باشد وانگهی چه کارش کنیم؟! پیامبر فرمودند: «دوست دارید که مال شما باشد؟» گفتند: به خدا سوگند، اگر زنده هم می‌بود، باز معیوب بود (و ارزشی نداشت) چه رسد به این که مرده است! آن‌گاه پیامبر فرمودند: «پس به خدا سوگند، دنیا نزد خدا، از این مردار در نزد شما، بی‌ارزش‌تر و خوارتر است» [۵۲۵].

۴۶۵- «وعن أبي ذرٍّ س، قال: كُنْتُ أَمْشِي مَعَ النَّبِيِّ ص، في حَرَّةٍ بالـمدينة، فَاسْتَقْبلَنَا أُحُدٌ فقال: «يا أَبَا ذَرٍّ». قلت: لَبَّيْكَ يا رسول اللَّه. فقال: «مَا يَسُرُّني أَنَّ عِنْدِي مِثل أحُدٍ هذا ذَهباً تَمْضِي عَلَيَّ ثَلاثَةُ أَيَّامٍ وعِنْدِي مِنْهُ دِينَارٌ، إِلاَّ شَيْءٌ أَرْصُدُهُ لِدَيْنِ، إِلاَّ أَنْ أَقُولَ بِهِ في عِبَاد اللَّه هكَذَا وَهَكَذا» عن يَمِينهِ وعن شماله ومن خلفه، ثم سار فقال: «إِنَّ الأَكثَرِينَ هُمُ الأَقَلُّونَ يَومَ القيامةِ إِلاَّ مَنْ قَالَ بالمَالِ هكذَا وهكذا» عن يمينهِ، وعن شمالهِ، ومِنْ خَلفه «وَقَليلٌ مَا هُمْ». ثم قال لي: «مَكَانَك لا تَبْرَحْ حَتَّى آتيَكَ». ثم انْطَلَقَ في سَوَادِ اللَّيْلِ حتى تَوَارَى، فسمِعْتُ صَوْتاً قَدِ ارْتَفَعَ، فَتَخَوَّفْتُ أَنْ يَكُونَ أَحَدٌ عَرَضَ للنَّبِيِّ صفَأَرَدْتُ أَنْ آتِيَهُ فَذَكَرْتُ قوله: «لا تَبْرَحْ حَتَّى آتيَكَ» فلم أَبْرَحْ حَتَّى أَتَاني، فَقُلْتُ: لقد سَمِعْتُ صَوتاً تَخَوَّفْتُ منه، فَذَكَرْتُ له. فقال: «وَهَلْ سَمِعْتَهُ؟» قلت: نَعَم، قال: «ذَاكَ جِبريلُ أَتاني فقال: مَن ماتَ مِنْ أُمتِكَ لايُشرِكُ باللَّه شَيئاً دَخَلَ الجَنَّةَ، قلتُ: وَإِنْ زَنَي وَإِنْ سَرَقَ؟ قال: وَإِنْ زَنَى وَإِنْ سَرَقَ»» متفقٌ عليه وهذا لفظ البخاري.

۴۶۵. «از ابوذر سروایت شده است که گفت: من با پیامبر صدر زمین حره‌ی مدینه (زمینی که سنگ‌های سیاه دارد) راه می‌رفتم که «کوه احد» رو به روی ما قرار گرفت، فرمودند: «ای ابوذر!»، گفتم: بله، ای رسول خدا! گوش به فرمانم! فرمودند: «مرا خوشحال و راضی نمی‌کند و دوست ندارم که به اندازه‌ی کوه احد طلا داشته باشم و سه روز بر من بگذرد و دیناری از آن ـ جز چیزی که برای پرداخت بدهی نگه می‌دارم ـ نزد من باقی بماند، مگر آن که در باره‌ی آن حکم کنم که چنین و چنان، به بندگان خدا داده می‌شود» و دستشان را به طرف راست و چپ و پشت سرشان (به نشانه‌ی این که به کسی بخشش می‌کنند) درزا کردند؛ آن گاه به راه رفتن ادامه دادند و فرمودند: «ثروتمندان و بسیار دارایان این جهان، در روز قیامت، کم‌چیز و تنگدست و فقیرند، جز مالدارانی که در مورد مالشان این چنین و آن چنان، حکم کنند» (و دوباره) دستشان را به راست و چپ و پشت سر خود دراز کردند (و ادامه دادند): «آنان (چنان ثروتمندانی) بسیارکم هستند»؛ سپس به من فرمودند: «در جای خود بمان و جایی نرو تا نزد تو برگردم» و در تاریکی شب رفت تا این که دیگر او را نمی‌دیدم، سپس صدایی بلند شنیدم و ترسیدم که مبادا کسی باشد که مزاحم پیامبر صگردد، خواستم نزد او بروم، ولی فرمایش او که: «از اینجا نرو تا پیش تو برمی‌گردم» یادم آمد و نرفتم تا پیش من تشریف آوردند، گفتم: صدایی شنیدم که از آن ترسیدم و (چیزی که شنیده بودم) برای ایشان ذکر کردم، فرمودند: «. تو آن را شنیدی؟» گفتم: بله، فرمودند: «آن جبرئیل بود، نزد من آمد و گفت: «هر کس از امت تو در حالی بمیرد که برای خداوند شریکی قایل نیست، داخل بهشت می‌شود» (ابوذر می‌گوید) گفتم: اگر چه زنا و دزدی کرده باشد؟ پیامبر صفرمودند: «بله، هر چند زنا و دزدی هم کرده باشد». (البته بعد از رسیدن به کیفر اعمال خود، در نهایت، داخل بهشت می‌گردد)»» [۵۲۶].

۴۶۶- «وعن أبي هريرة س، عنْ رسول اللَّه صقال: «لو كان لي مِثلُ أُحُدٍ ذَهَباً، لَسرَّني أَنْ لا تَمُرَّ علَيَّ ثَلاثُ لَيَالٍ وَعِندِي منه شَيءٌ إلاَّ شَيءٌ أُرْصِدُه لِدَينٍ»» متفقٌ عليه.

۴۶۶. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «اگر به اندازه‌ی کوه احد طلا داشته‌ باشم، این، مرا خوشحال خواهد کرد که سه شب بر من نگذرد و چیزی از آن ـ مگر آن مقدار که برای پرداخت بدهی‌ام نگه می‌دارم ـ نزد من باقی بماند»» [۵۲۷].

۴۶۷- وعنه قال: «قال رسول اللَّه ص: انْظُرُوا إلى منْ هَوَ أَسفَلُ منْكُمْ وَلا تَنْظُرُوا إلى مَنْ فَوقَكُم فهُوَ أَجْدرُ أَن لا تَزْدَرُوا نعمةَ اللَّه عَليْكُمْ» متفقٌ عليه وهذا لفظ مسلمٍ.

وفي رواية البخاري: «إِذا نَظَر أَحَدُكُمْ إلى مَنْ فُضِّلَ عليهِ في المالِ وَالخَلْقِ فلْينْظُرْ إلى مَنْ هو أَسْفَلُ مِنْهُ».

۴۶۷. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «(در ثروت، و مقام دنیوی)، پایین‌تر از خود را بنگرید، نه بالاتر را که این‌گونه سزاوارتر و بیشتر مانع آن است که نعمت خداوند بر خودتان را خوار بدانید و تحقیر کنید»» [۵۲۸].

در روایتی دیگر از بخاری آمده است: «هر گاه یکی از شما، کسی را که از لحاظ مال و جسم بر او برتری دارد، نگاه و در او فکر کرد، به فردی بنگرد که از او پایین‌تر است».

۴۶۸- «وعنه عن النبي صقال: «تَعِسَ عبْدُ الدِّينَارِ وَالدِّرْهَمِ وَالقطيفَةِ وَالخَمِيصَةِ، إِنْ أُعطِيَ رضي، وَإِنْ لَمْ يُعطَ لَمْ يَرْضَ»» رواه البخاری.

۴۶۸. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «نابود باد و به هلاکت افتد، اهل دینار و درهم و لباس زیبا و تجمل! که هر گاه اموال و دارایی دنیوی به او داده شود، خشنود است و هر گاه به او نرسد، ناراضی و ناسپاس»» [۵۲۹].

۴۶۹- «وعنه س، قال: لقَدْ رَأَيْتُ سبعِين مِنْ أَهْلِ الصُّفَّةِ، ما منْهُم رَجُلٌ عليه رداءٌ، إِمَّا إِزَارٌ، وإِمَّا كِسَاءٌ، قدْ ربطُوا في أَعْنَاقِهِمْ، فَمنْهَا مَا يبْلُغُ نِصفَ السَّاقَيْن. ومنْهَا ما يَبْلُغُ الكَعْبينِ. فَيجْمَعُهُ بيدِه كراهِيَةَ أَنْ تُرَى عوْرتُه» رواه البخاری.

۴۶۹. «از ابوهریره سروایت شده است که گفت: هفتاد نفر از اهل صفه را دیدم که در میان آنها مردی نبود که ردایی (بالاپوشی) داشته باشد، یا شلواری بود یا پیراهنی که آن را بر گردن خود می‌بستند و بعضی از آنها تا نصف ساق پا و بعضی تا دو قوزک می‌رسید و شخص آن را با دست جمع می‌کرد که مبادا عورتش آشکار گردد» [۵۳۰].

۴۷۰- وعنه قال: «قال رسول اللَّه ص: «الدُّنْيَا سِجْنُ المُؤْمِنِ وجنَّةُ الكَافِرِ»» رواه مسلم.

۴۷۰. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است»» [۵۳۱].

۴۷۱- «وعن ابن عمر ب، قال: أَخَذ رسول اللَّه صبِمَنْكِبَيَّ، فقال: «كُنْ في الدُّنْيا كأَنَّكَ غريبٌ، أَوْ عَابِرُ سبيلٍ»».

«وَكَانَ ابنُ عمرَ ب، يقول: إِذَا أَمْسيْتَ، فَلا تَنْتظِرِ الصَّباحَ وإِذَا أَصْبحْت، فَلا تنْتَظِرِ المَساءَ، وخُذْ منْ صِحَّتِكَ لمرضِكَ ومِنْ حياتِك لِـموتكَ» رواه البخاری.

قالوا في شرح هذا الحديث معناه لا تَركَن إلى الدُّنْيَا ولا تَتَّخِذْهَا وَطَناً، ولا تُحدِّثْ نَفْسكَ بِطُول الْبقَاءِ فِيهَا، وَلا بالاعْتِنَاءِ بِـهَا، ولا تَتَعَلَّقْ مِنْهَا إلاَّ بِمـا يَتَعَلَّقُ بِه الْغَرِيبُ في غيْرِ وطَنِهِ، ولا تَشْتَغِلْ فِيهَا بِمـا لا يشتَغِلُ بِهِ الْغرِيبُ الَّذِي يُريدُ الذَّهاب إلى أَهْلِهِ. وَبِاللهِ التَّوْفِيقٌ.

۴۷۱. «از ابن‌عمر بروایت شده است که گفت: پیامبر صهردو شانه‌های مرا گرفتند و فرمودند: «در دنیا چنان باش که گویی غریب یا عابری در راه هستی»».

«و ابن‌عمر بمی‌فرمود: وقتی غروب کردی، در انتظار صبح نباش و وقتی صحب کردی، در انتظار غروب نباش و در تندرستی، چیزی را برای ایام بیماری و در زندگی، چیزی را برای مرگ آماده کن» [۵۳۲].

در شرح این حدیث گفته‌اند: معنایش آن است که به دنیا اعتماد و تکیه نداشته باش و آن را وطن و اقامتگاه خود مگیر و هرگز با خود در باره‌ی طول ماندگاری در دنیا و توجه به آن، سخن نگو و به چیزی از آن تعلق پیدا مکن، مگر به اندازه‌ی آن‌که غریب در غیر وطن خود به آن تعلق پیدا می‌کند و در دنیا به چیزی مشغول نشو که مسافر غریبی که اراده‌ی برگشت به وطن دارد، به آن مشغول نمی‌شود. و توفیق با خداست.

۴۷۲- «وعن أبي الْعبَّاس سَهْلِ بنِ سعْدٍ السَّاعديِّ س، قال: جاءَ رجُلٌ إلى النبيِّ ص: فقالَ: يا رسول اللَّه دُلَّني عَلى عمَلٍ إِذا عَمِلْتُهُ أَحبَّني اللَّه، وَأَحبَّني النَّاسُ، فقال: «ازْهَدْ في الدُّنيا يُحِبَّكَ اللَّه، وَازْهَدْ فِيمَا عِنْدَ النَّاسِ يُحبَّكَ النَّاسُ»» حديثٌ حسنٌ رواه ابن مَاجَه وغيره بأَسانيد حسنةٍ.

۴۷۲. «از ابوالعباس سهل بن سعد ساعدی سروایت شده است که گفت: مردی نزد پیامبر صآمد و گفت: ای رسول خدا! مرا به کاری راهنمایی کن که چون آن را انجام دهم، خداوند و مردم مرا دوست بدارند، پیامبر صفرمودند: «از دنیا دوری کن، خداوند تو را دوست خواهد داشت و از آنچه نزد مردم است، دوری کن (و به مال آنها چشم طمع نداشته باش)، مردم تو را دوست خواهند داشت»» [۵۳۳].

۴۷۳- «وعن النُّعْمَانِ بنِ بَشيرٍ ب، قالَ: ذَكَر عُمَرُ بْنُ الخَطَّاب س، ما أصاب النَّاسُ مِنَ الدُّنْيَا، فقال: لَقَدْ رَأَيْتُ رسول اللَّه صيَظَلُّ الْيَوْمَ يَلْتَوي ما يَجِدُ مِنَ الدَّقَل ما يمْلأُ بِهِ بطْنَهُ» رواه مسلم.

«الدَّقَلُ» بفتح الدال الـمهملة والقاف: رَدِئُ التَّمْرِ.

۴۷۳. «از نعمان‌بن بشیر سروایت شده است که گفت: عمربن خطاب سآنچه را که از دنیا به مردم رسیده است، ذکر کرد و فرمود: «پیامبر صرا دیدم که تمام روز را در حالی می‌گذرانید که از گرسنگی به‌خود می‌پیچید، و به اندازه‌ای که شکمش را سیر کند، حتی خرمای خشک و بد هم نداشت»» [۵۳۴].

۴۷۴- «وعن عائشةَ ب، قالت: تُوفِّيَ رسولُ اللَّه ص، وما في بَيْتي مِنْ شَيْءٍ يَأْكُلُهُ ذُو كَبِدٍ إِلاَّ شَطْرُ شَعيرٍ في رَفٍّ لي، فَأَكَلْتُ مِنْهُ حَتَّى طَال علَيَّ، فَكِلْتُهُ فَفَنِيَ» متفقٌ عليه.

«شَطْرُ شَعيرٍ» أَي شَيْء مِنْ شَعيرٍ. كَذا فسَّرهُ التِّرمذيُّ.

۴۷۴. «از حضرت عایشه لروایت شده است که گفت: پیامبر صرحلت فرمودند در حالی که در خانه‌ی من چیزی نبود که زنده‌ی جاندار، آن را بخورد، به جز مقداری جو که در طاقچه‌ی من بود و تا مدتی زیاد از آن می‌خوردم، (روزی) آن را وزن کردم و پس از آن تمام شد» [۵۳۵] [۵۳۶].

۴۷۵- «وعن عمرو بنِ الحارِث أَخي جُوَيْرِية بنْتِ الحَارثِ أُمِّ المُؤْمِنِينَ ب، قال: مَا تَرَكَ رسولُ اللَّه ص، عِنْدَ مَوْتِهِ دِينَاراً وَلا دِرْهَماً، ولا عَبْداً، وَلا أَمَةً، وَلا شَيْئاً إِلاَّ بَغْلَتَهُ الْبَيْضَاءَ الَّتي كَان يَرْكَبُهَا، وَسِلاحَهُ، وَأَرْضاً جَعَلَهَا لابْنِ السَّبيِلِ صَدَقَةً» رواه البخاری.

۴۷۵. «از عمرو بن حارث برادر «ام‌المومنین جویریه دختر حارث» بروایت شده است که گفت: پیامبر صدر وقت وفات خود، دینار و درهم و بنده و کنیز و هیچ‌چیزی به جا نگذاشت، جز استر سفیدی که سوار آن می‌شد و اسلحه‌اش و زمینی که آن را صدقه‌ی رهگذران غریب کرده بود» [۵۳۷].

۴۷۶- «وعن خَبَّابِ بنِ الأَرَت س، قال هَاجَرْنَا مَعَ رسول اللَّه صنَلْتَمِسُ وَجهَ اللَّه تعالى فَوَقَعَ أَجْرُنا عَلى اللَّه، فَمِنَّا مَنْ مَاتَ وَلَمْ يأْكُلْ مِنْ أَجرِهِ شَيْئاً، مِنْهُم مُصْعَبُ بن عَمَيْر س، قُتِلَ يَوْمَ أُحُدٍ، وَتَرَكَ نَمِرَةً، فَكُنَّا إِذَا غَطَّيْنا بهَا رَأْسَهُ، بَدَتْ رجْلاهُ، وَإِذَا غَطَّيْنَا بِهَا رِجْلَيْهِ، بَدَا رَأْسُهُ، فَأَمَرَنا رسولُ اللَّه ص، أَنْ نُغَطِّيَ رَأْسَهُ، وَنَجْعَلَ عَلى رجْليهِ شَيْئاً مِنَ الإِذْخِرِ، ومِنَّا مَنْ أَيْنَعَتْ لَهُ ثَمَرَتُهُ. فَهُوَ يَهدبُهَا» متفقٌ عليه.

«النَّمِرَةُ»: كسَاء مُلَوَّنٌ منْ صُوفٍ. وقوله: «أينَعَت» أَيْ: نَضَجَتْ وَأَدْرَكَتْ. وقوله: «يَـهْدِبُـهَا» هو بفتح الباءِ وضم الدال وكسرها لُغَتَان، أَيْ: يَقْطِفُهَا وَيجْتَنِيهَا وَهَذِهِ اسْتِعَارَةٌ لـمَـا فَتَحَ الله تَعَالى عَلَيْهِمْ مِنَ الدُّنْيَا وَتَـمَكنُوا فيهَا.

۴۷۶. «از خباب بن ارث روایت شده است که گفت: با پیامبر صهجرت کردیم و هدفمان رضای خدا بود و اجرمان بر عهده‌ی خدا افتاد و پیش او ثبت شد و در میان ما کسانی بودند که فوت کردند و چیزی از اجر خود (نعمت‌های دنیا) استفاده نکردند، از جمله مصعب بن عمیر سکه در روز احد کشته شد و فقط یک جامه‌ی رنگی پشمین به‌جای گذاشت که ما وقتی سرش را با آن می‌پوشاندیم، پاهایش بیرون می‌ماند و وقتی که پاهایش را می‌پوشاندیم، سرش بیرون می‌ماند، سپس رسول الله صبه ما دستور دادند که سرش را بپوشانیم و بر روی دو پایش، مقداری گیاه خوشبوی اذخر بگذاریم و کسی از ما بود که میوه‌اش رسید و از آن برخوردار شده و از ثمره‌ی آن می‌چیند» [۵۳۸].

۴۷۷- «وعن سَهْلِ بنِ سَعْد السَّاعديِّ س، قال: قال رسول اللَّه ص: «لَوْ كَانَت الدُّنْيَا تَعْدِلُ عِنْدَ اللَّه جَنَاحَ بَعُوضَةٍ، مَا سَقَى كَافراً منْها شَرْبَةَ مَاءٍ»» رواه الترمذي وقال حديث حسن صحيح.

۴۷۷. «از سهل بن سعد ساعدی سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «اگر دنیا نزد خدا به اندازه‌ی بال پشه‌ای ارزش داشت، هرگز به هیچ کافری، از آن، یک جرعه آب نمی‌داد»» [۵۳۹].

۴۷۸- «وعن أبي هُرَيْرَة س، قال: سمعتُ رسولَ اللَّه صيقول: «أَلاَ إِنَّ الدُّنْيَا مَلْعُونَةٌ، مَلعون مَا فيها، إِلاَّ ذِكْرَ اللَّه تعالى، ومَا وَالاَه وَعالماً وَمُتَعلِّماً»»رواه الترمذي وقال: حديثٌ حسنٌ.

۴۷۸. «از ابوهریره سروایت شده است که گفت: از پیامبر صشنیدم که می‌فرمود: «آگاه باشید! دنیا نفرین شده است و هر چه در آن است مورد نفرین خداست، جز ذکر و یاد خدای بلند مرتبه و هرچه که همانند و نزدیک به آن است و استاد و شاگرد (عالم و متعلم)»» [۵۴۰].

۴۷۹- «وعن عَبْدِ اللَّه بنِ مسعودٍ س، قال: قال رسول اللَّه ص: «لا تَتَّخِذُوا الضَّيْعَةَ فَتَرْغَبُوا في الدُّنْيا»»رواه الترمذي وقال: حديثٌ حسنٌ.

۴۷۹. «از عبدالله بن مسعود سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «مال دنیا را جمع نکنید که به سبب آن به دنیا رغبت پیدا می‌کنید»» [۵۴۱].

۴۸۰- «وعن عبدِ اللَّه بنِ عمرو بنِ العاصِ ب، قال: مَرَّ عَلَيْنَا رسولُ اللَّه صوَنحنُ نُعالجُ خُصًّا لَنَا فقال: «ما هذا؟» فَقُلْنَا: قَدْ وَهَی، فَنَحْنُ نُصْلِحُه، فقال: «ما أَرَى الأَمْرَ إِلاَّ أَعْجَلَ مِنْ ذلكَ»» رواه أَبو داود، والترمذيُّ بإِسناد البخاريِّ ومسلم، وقال الترمذيُّ: حديثٌ حسنٌ صحيحٌ.

۴۸۰. «از عبدالله بن عمروبن عاص بروایت شده است که گفت: پیامبر صاز کنار ما گذاشتند و ما کَپَر (خانه‌ی نَیین) خود را تعمیر می‌کردیم؛ فرمودند: «این چیست؟» گفتیم: این خانه فرسوده و شکسته شده و داریم آن را تعمیر می‌نماییم، فرمودند: «من، اجل را سریع‌تر از تعمیر آن می‌بینم»» [۵۴۲].

۴۸۱- «وعن كَعْبِ بنِ عِيَاضٍ س، قال: سمعتُ رسولَ اللَّه صيقول: إِنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ فتنةً، فِتنَةُ أُمَّتي المَالُ» رواه الترمذي وقال: حديثٌ حسنٌ صحيحٌ.

۴۸۱. «از کعب بن عیاض سروایت شده است که گفت: از پیامبر صشنیدم که می‌فرمود: «برای هر ملتی، وسیله‌ی امتحانی وجود دارد و وسیله‌ی امتحان امت من، ثروت و مال دنیاست»» [۵۴۳].

۴۸۲- «وعن أبي عمرو، ويقالُ: أَبو عبدِ اللَّه، ويقال: أَبو لَيْلى عُثْمَانُ بنُ عَفَّانَ س، أَنَّ النبيَّ صقال: «لَيْسَ لابْن آدَمَ حَقٌّ في سِوى هَذِهِ الخِصَال: بَيْتٌ يَسْكُنُهُ، وَثَوْبٌ يُوَارِي عَوْرَتَهُ وَجِلْفُ الخُبز، وَالمَاءِ»» رواه الترمذي وقال: حديث صحيح.

قال الترمذي: سمعتُ أَبَا داوُدَ سلَيمَـانَ بنَ سَالمٍ البَلْخِيَّ يقول: سَمِعْتُ النَّضْر بْنَ شُمَيْلٍ يقولُ: الـجلفُ: الخُبزُ لَيْس مَعَهُ إِدَامٌ. وقَالَ: غيرُهُ: هُوَ غَلِيظُ الخُبْزِ. وقَالَ الرَّاوِي: الـمُرَادُ بِهِ هُنَا وِعَاءُ الخُبزِ، كالجَوَالِقِ وَالخُرْجِ، والله أعلم.

۴۸۲. «از ابوعمرو و گفته‌اند ابوعبدالله یا ابولیلی عثمان بن عفان سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «فرزند آدم، جز به این چیزها نیازی ندارد: خانه‌ای که در آن سکونت کند، لباسی که عورتش را بپوشاند، نانی خشک و آب (و وسایل آن)»» [۵۴۴].

۴۸۳- «وعنْ عبْدِ اللَّه بنِ الشِّخِّيرِ «بكسر الشين والخاءِ الـمشددةِ الـمعجمتين» س، أَنَّهُ قَالَ: أَتَيْتُ النَّبِيَّ صوهُوَ يَقْرَأُ: { أَلهَاكُمُ التَّكَاثُرُ } قال: «يَقُولُ ابنُ آدَم: مَالي، مَالي، وَهَل لَكَ يَا ابن آدمَ مِنْ مالِكَ إِلاَّ مَا أَكَلت فَأَفْنيْتَ، أو لبِستَ فَأَبْلَيْتَ، أَوْ تَصَدَّقْتَ فَأَمْضيْتَ؟»» رواه مسلم.

۴۸۳. «از عبدالله بن شخیر سروایت شده است که گفت: به نزد پیامبر صرفتم و ایشان سوره‌ی «أَلهَاکمُ التَّکاثُرُ...» را می‌خواند، فرمودند: «انسان می‌گوید: مالم! مالم! ولی ای ابن آدم! مگر از ثروتت جز آنچه که خوردی و تمام کردی یا پوشیدی و کهنه ساختی، یا صدقه دادی و از دل بخشیدی و ذخیره‌ی خود ساختی، چیز دیگری متعلق به تو می‌باشد؟!»».

۴۸۴- «وعن عبدِ اللَّه بن مُغَفَّلٍ س، قال: قال رجُلٌ للنَّبِيِّ ص: يارسولَ اللَّه، واللَّه إِنِّي لأُحِبُّكَ، فقال: «انْظُرْ ماذا تَقُولُ؟» قال: وَاللَّه إِنِّي لأُحِبُّكَ، ثَلاثَ مَرَّاتٍ، فقال: «إِنْ كُنْتَ تُحبُّني فَأَعِدَّ لَلفقْر تِجْفافاً، فإِنَّ الفَقْر أَسْرَعُ إلى من يُحِبُّني مِنَ السَّيْل إلى مُنْتَهَاهُ»» رواه الترمذي وقال حديث حسن.

«التِّجْفَافُ» بكسرِ التاءِ الـمثناةِ فوقُ وإسكان الـجيم وبالفاءِ الـمكررة، وَهُوَ شَيْء يَلْبِسُهُ الفَرسُ، لِيُتَّقَى بِهِ الأَذَى، وَقَدْ يَلْبَسُهُ الإِنْسَانُ.

۴۸۴. «از عبدالله بن مغفل سروایت شده است که گفت: مردی به پیامبر صگفت: ای رسول خدا! به خدا سوگند، من تو را دوست دارم، پیامبر صفرمودند: «بیندیش که چه می‌گویی!» مرد، باز گفت: به خدا سوگند، من تو را دوست دارم و تا سه مرتبه تکرار کرد، پیامبر صفرمودند: «اگر مرا دوست داری، لباس سپرگونه‌ای برای تنگدستی و فقر (خودت) آماده‌ کن، (بر فقر صبر کن و آن را شکر بگو) زیرا فقر، سریع‌تر از پیوستن سیل به پایان مسیرش، به دوستان من می‌پیوندد»» [۵۴۵].

۴۸۵- «وعن كَعبِ بنِ مالكٍ س، قال: قال رسول اللَّه ص: «مَاذِئْبَان جَائعَانِ أُرْسِلا في غَنَم بأَفْسَدَ لَهَا مِنْ حِرْصِ المَرْءِ على الـمالِ وَالشـَّرفِ لِدِينهِ»»رواه الترمذي وقال: حديث حسن صحيح.

۴۸۵. «از کعب‌ بن مالک سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «دو گرگ گرسنه، اگر در گله‌ای رها شوند، آن‌طور فساد و ویرانی به‌بار نمی‌آورند که حرص انسان بر مال‌اندوزی و طلب جاه و مقام، در دینش به‌بار می‌آورد»» [۵۴۶].

۴۸۶- «وعن عبدِ اللَّه بن مَسْعُودٍ س، قال: نَامَ رسولُ اللَّه صعلى حَصيرٍ فَقَامَ وَقَدْ أَثَّرَ في جَنْبِهِ، قُلْنَا: يا رَسُولَ الَّه لوِ اتَّخَذْنَا لكَ وِطَاءً، فقال: «مَالي وَلِلدُّنْيَا؟ مَا أَنَا في الدُّنْيَا إِلاَّ كَرَاكبٍ اسْتَظَلَّ تَحْتَ شَجَرَةٍ ثُمَّ رَاحَ وَتَرَكَهَا»» رواه الترمذي وقال: حديث حسن صحيح.

۴۸۶. «از عبدالله بن مسعود سروایت شده است که گفت: پیامبر صروی حصیری خوابیده بود و برخاست در حالی که حصیر در پهلوی مبارکش اثر گذاشته بود، گفتیم: ای رسول خدا! کاش برای تو یک تشک تهیه می‌کردیم؟ فرمودند: «مرا با دنیا چه‌کار؟! من در دنیا، تنها مانند سواری هستم که در سایه‌ی درختی بنشیند و سپس برود و آن را ترک کند»» [۵۴۷].

۴۸۷- «وعن أبي هريرة س، قال: قال رسولُ اللَّه ص: «يَدْخُلُ الفُقَراءُ الجَنَّةَ قَبْلَ الأَغْنِيَاءِ بِخَمْسِمائَةِ عَامٍ»» رواه الترمذي وقال: حديث صحيح.

۴۸۷. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «فقرا و تنگدستان، پانصد سال زودتر از ثروتمندان وارد بهشت می‌شوند»» [۵۴۸].

۴۸۸- «وعن ابن عَبَّاسِ، وعِمْرَانَ بن الحُصَيْن ش، عن النبيِّ صقال: «اطَّلعْتُ في الجَنَّةِ فَرَأَيْت أَكْثَرَ أَهلِهَا الفُقَراءَ. وَاطَّلَعْتُ في النَّارِ فَرَأَيْتُ أَكْثَرَ أَهْلِهَا النِّساءَ»» متفقٌ عليه من رواية ابن عباس.

ورواه البخاري أيْضاً من روايةِ عِمْرَان بنِ الـحُصَينِ.

۴۸۸. «از ابن‌عباس و عمران بن حصین شروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «بر بهشت مشرف شدم و به آن نگریستم و دیدم که بیشتر اهل آن فقرا هستند و بر دوزخ اشراف پیدا کردم و نگریستم و دیدم که غالب اهل آن را، زنان تشکیل داده‌اند»» [۵۴۹].

۴۸۹- «وعن أُسامةَ بنِ زيدٍ ب، عن النبيِّ صقال: «قُمْتُ عَلى بَاب الجَنَّةِ، فَكَانَ عَامَّةُ مَنْ دَخَلَهَا المَساكينُ. وأَصَحَابُ الجَدِّ محبُوسُونَ، غَيْرَ أَنَّ أَصحَابَ النَّار قَد أُمِرَ بِهمْ إلى النَّارِ»» متفقٌ عليه.

و «الجَدُّ» الحَظُّ وَالغِنَى. وقد سبق بيان هذا الحديث في باب فضلِ الضَّعَفَةِ.

۴۸۹. «از اسامه‌بن زید سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «بر دروازه‌ی بهشت ایستادم، بیشتر کسانی که داخل آن می‌شدند، فقرا و مسکینان بودند و ثروتمندان و بهره‌مندان از دنیا، متوقف شده بودند (و هنوز اجازه‌ی دخول به بهشت به آنها داده نشده بود) جز آن که به دوزخیان و اهل آتش، فرمان ورود به آتش داده شده بود»» [۵۵۰].

۴۹۰- «وعن أبي هريرة س، عن النَّبِيِّ صقال: «أَصْدَقُ كَلِمَةٍ قَالَهَا شَاعِرٌ كَلِمَةُ لَبِيدٍ: أَلا كُلُّ شيْءٍ ما خَلا اللهَ بَاطِلُ»» متفقٌ عليه.

۴۹۰. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «راست‌ترین سخنی که یک شاعر گفته است، سخن «لبید» [۵۵۱]است که: «هان! هر چیزی غیر از خدا باطل است»» [۵۵۲].

[۵۱۸] متفق علیه است؛ [خ(۳۱۵۸)، م(۲۹۶۱)]. [۵۱۹] متفق علیه است؛ [خ(۱۴۶۵)، م(۱۰۵۲)]. [۵۲۰] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۷۴۲)]. [این حدیث قبلاً هم به شماره‌ی ۷۰، آمده است]. [۵۲۱] متفق علیه است؛ [خ(۶۴۱۳)، م(۱۸۰۵)]. [۵۲۲] متفق علیه است؛ [خ(۶۵۱۴)، م(۲۹۶۰)]. [این حدیث قبلاً هم به شماره‌ی ۱۰۴، آمده است]. [۵۲۳] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۸۰۷)]. [۵۲۴] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۹۵۸)]. [۵۲۵] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۹۵۷)]. [۵۲۶] متفق علیه است؛ [خ(۶۴۴۳)، م(۹۴)]. آنچه در متن آمده، لفظ روایت بخاری است. [۵۲۷] متفق علیه است؛ [خ(۶۴۴۵)، م(۹۹۱)]. [۵۲۸] متفق علیه است؛ [خ(۶۴۹۰)، م(۲۹۶۳)]. آنچه در متن آمده، لفظ روایت مسلم است. [۵۲۹] بخاری روایت کرده است؛ [(۲۸۸۶)]. [۵۳۰] بخاری روایت کرده است؛ [(۴۴۲)]. [۵۳۱] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۹۵۶)]. [۵۳۲] بخاری روایت کرده است؛ [(۶۴۱۶)]. [۵۳۳] حدیثی حسن است که ابن‌ماجه [(۴۱۰۲)] و غیر او با اسنادهایی حسن (نیکو) روایت کرده‌اند. [۵۳۴] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۹۷۸)]. [۵۳۵] متفق علیه است؛ [خ(۳۰۹۷)، م(۲۹۷۳)]. [۵۳۶] یعنی تا وقتی که آن را پیمانه نکرده بودم، به قدری برکت داشت که هر چه از آن تناول می‌کردم، تمام نمی‌شد؛ اما همین که آن را پیمانه کردم، تمام شد ـ ویراستاران. [۵۳۷] بخاری روایت کرده است؛ [(۲۷۳۹)]. [۵۳۸] متفق علیه است؛ [خ(۱۲۷۶)، م(۹۴۰)]. [۵۳۹] ترمذی روایت کرده است؛ [(۲۳۲۱)] و گفته است: حدیث حسن صحیح است. [۵۴۰] ترمذی روایت کرده است؛ [(۲۳۲۳)] و گفته است: حدیثی حسن است. [۵۴۱] ترمذی روایت کرده است؛ [(۲۳۲۹)] و گفته است: حدیثی حسن است. [۵۴۲] ابوداود [(۵۲۳۶)] و ترمذی [(۲۲۳۶)] با اسناد بخاری و مسلم روایت کرده‌اند و ترمذی گفته است: حدیث حسن صحیح است. [۵۴۳] ترمذی روایت کرده است؛ [(۲۳۳۷)] و گفته است: حدیث حسن صحیح است. [۵۴۴] ترمذی روایت کرده است؛ [(۲۳۴۲)] و گفته است: حدیث حسن صحیح است. [۵۴۵] ترمذی روایت کرده است؛ [(۲۳۵۱)] و گفته است: حدیثی حسن است. [۵۴۶] ترمذی روایت کرده است؛ [(۲۳۷۷)] و گفته است: حدیث حسن صحیح است. [۵۴۷] ترمذی روایت کرده است؛ [(۲۳۷۸)] و گفته است: حدیث حسن صحیح است. [۵۴۸] ترمذی روایت کرده است؛ [(۲۳۵۲)] و گفته است: حدیثی صحیح است. [۵۴۹] متفق علیه است؛ [خ(۲۳۴۱)، م(۲۷۳۷)]. از روایت ابن‌عباس و بخاری آن را از روایت عمران بن حصین هم روایت کرده است. [۵۵۰] متفق علیه است؛ [خ(۵۱۹۶)، م(۲۷۳۶)]. [این حدیث قبلاً هم به شماره‌ی ۲۵۸، آمده است]. [۵۵۱] «لبید بن ربیعه»، از شاعران مشهور جاهلی و صاحب معلقه بود؛ او بعدها مسلمان شد، وی بیشتر از ۱۲۰ سال عمر کرد ـ ویراستاران. [۵۵۲] متفق علیه است؛ [خ(۳۸۴۱)، م(۲۲۵۶)].