ریاض الصالحین در سخنان پیامبر امین - جلد اول

فهرست کتاب

۱۴- باب الإقتصاد فی‌الطاعة
باب میانه‌روی در عبادت

۱۴- باب الإقتصاد فی‌الطاعة
باب میانه‌روی در عبادت

قال الله تعالی:

﴿طه١ مَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ٢[طه: ۱-۲].

«(اپیامبر ص!) ما قرآن را بر تو نازل نکردیم تا در سختی و مشقت بیفتی».

قال تعالی:

﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ[البقرة: ۱۸۵].

«خداوند آسایش و راحتی شما را می‌خواهد و خواهان سختی و مشقت شما نیست».

۱۴۲- «عن عائشةَ بأَن النبي صدخَلَ عليْها وعِنْدها امْرأَةٌ قال: منْ هَذِهِ؟ قالت: هَذِهِ فُلانَة تَذْكُرُ مِنْ صَلاتِهَا قالَ: «مَه عليكُمْ بِما تُطِيقُون، فَوَاللَّه لا يَمَلُّ اللَّهُ حتَّى تَمَلُّوا وكَانَ أَحَبُّ الدِّينِ إِلَيْهِ ما داوَمَ صَاحِبُهُ علَيْهِ»» متفقٌ عليه.

«ومهْ» كَلِمة نَـهْى وزَجْرٍ. ومَعْنى «لا يملُّ الله» أي: لا يَقْطَعُ ثَوابَهُ عنْكُمْ وَجَزَاءَ أَعْمَـالِكُمْ، ويُعَامِلُكُمْ مُعاملَةَ الْـمـالِّ حَتَّى تَـملُّوا فَتَتْرُكُوا، فَينْبَغِي لكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا ما تُطِيقُونَ الدَّوَامَ علَيْهِ لَيَدُومَ ثَوَابُهُ لَكُمْ وفَضْلُه عَلَيْكُمْ.

۱۴۲. «از حضرت عایشه لروایت شده است که گفت: پیامبر صبر حضرت عایشه لوارد شد و زنی نزد او بود، فرمودند: «این زن کیست؟» حضرت عایشه ل جواب داد: فلان زن است، در باره نمازش صحبت می‌کند؛ پیامبر صفرمودند: «بس کن! آنچه می‌توانید و طاقت می‌آورید، انجام دهید که به خدا سوگند، خداوند خسته نمی‌شود (ثواب و پاداش اعمال شما قطع نمی‌شود) مگر وقتی که شما (از عبادت) خسته شوید». و دوست داشتنی‌ترین اعمال دینی نزد پیامبر صآن اعمالی بود که صاحبش بر آن مداومت کند» [۱۷۷].

۱۴۳- «وعن أَنسٍ سقال: جاءَ ثَلاثةُ رهْطِ إِلَى بُيُوتِ أَزْواجِ النَّبِيِّ صيسْأَلُونَ عنْ عِبَادَةِ النَّبِيِّ ص، فَلَمَّا أُخبِروا كأَنَّهُمْ تَقَالَّوْها وقالُوا: أَين نَحْنُ مِنْ النَّبِيِّ صقَدْ غُفِر لَهُ ما تَقَدَّم مِنْ ذَنْبِهِ وما تَأَخَّرَ. قالَ أَحَدُهُمْ: أَمَّا أَنَا فأُصلِّي الليل أَبداً، وقال الآخَرُ: وَأَنا أَصُومُ الدَّهْرَ أبداً ولا أُفْطِرُ، وقالَ الآخرُ: وأَنا اعْتَزِلُ النِّساءَ فلا أَتَزوَّجُ أَبداً، فَجاءَ رسول اللَّه صإلَيْهمْ فقال: «أَنْتُمُ الَّذِينَ قُلْتُمْ كذا وكذَا؟، أَما واللَّهِ إِنِّي لأَخْشَاكُمْ للَّهِ وَأَتْقَاكُم له لكِني أَصُومُ وَأُفْطِرُ، وَأُصلِّي وَأَرْقُد، وَأَتَزَوّجُ النِّسَاءَ، فمنْ رغِب عن سُنَّتِي فَلَيسَ مِنِّى»» متفقٌ عليه.

۱۴۳. «از انس سروایت شده است که گفت: سه نفر به خانه‌ی زنان پیامبر صآمدند و از عبادت پیامبر صسؤال نمودند و وقتی که از آن خبر یافتند، مثل این که آن را کم دانستند و گفتند: ما کجا و پیامبر صکجا، حال آن که او، گناهان گذشته و آینده‌اش آمرزیده شده است؟! یکی از آنها گفت: من همیشه تمام شب را نماز خواهم خواند؛ دیگری گفت: من تمام روزهای عمرم را همیشه روزه خواهم گرفت و هرگز افطار نمی‌کنم؛ و آن یکی گفت: من از زنان دوری می‌کنم و هرگز ازدواج نمی‌کنم؛ سپس پیامبر صتشریف آوردند و فرمودند: «شماها بودید که چنین و چنان گفتید؟ (خیر چنین نیست!) به خدا سوگند من از همه‌ی شما بیشتر از خدا می‌ترسم و پرهیزگارترم؛ با این حال روزه می‌گیرم و افطار هم می‌کنم؛ نماز می‌خوانم و می‌خوابم؛ با زنان هم ازدواج می‌کنم؛ کسی که از سنت من تجاوز کند، از من نیست»» [۱۷۸].

۱۴۴- «وعن ابن مسعودٍ سأن النبيَّ صقال: «هَلَكَ الْمُتَنَطِّعُونَ»» قالَـهَا ثلاثاً، رواه مسلم.

«الْـمُتَنطِّعُونَ»: الْـمُتعمِّقونَ الْـمُشَدِّدُون فِي غَيْرِ موْضَعِ التَّشْدِيدِ.

۱۴۴. «از ابن‌مسعود سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «مُتَنَطِّعون هلاک شدند» و این جمله را سه بار تکرار فرمودند؛» [۱۷۹].

مُتَنَطِّعون کسانی هستند که در (اعمال خود، مانند عبادت، سخن گفتن و...) و جاهایی که جای سخت‌گیری نیست، بی‌مورد سخت‌گیری می‌کنند و بر خود فشار می‌آورند.

۱۴۵- «عن أَبِي هريرة سعن النبي صقال: إِنَّ الدِّينَ يُسْرٌ، ولنْ يشادَّ الدِّينُ إلاَّ غَلَبه فسدِّدُوا وقَارِبُوا وَأَبْشِرُوا، واسْتعِينُوا بِالْغدْوةِ والرَّوْحةِ وشَيْءٍ مِن الدُّلْجةِ» رواه البخاری.

وفي رواية له «سدِّدُوا وقَارِبُوا واغْدوا ورُوحُوا، وشَيْء مِنَ الدُّلْجةِ، الْقَصْد الْقصْد تَبْلُغُوا».

قوله: «الدِّينُ» هُو مرْفُوعٌ عَلَى ما لَمْ يُسَمَّ فَاعِلُهُ. وروِي مَنْصُوباً، وروِيَ: «لَنْ يُشَادَّ الدِّينَ أَحَدٌ».. وقوله ص: «إِلاَّ غَلَبَهُ»: أَيْ: غَلَبَه الدِّينُ وَعَجزَ ذلكَ الْمُشَادُّ عنْ مُقَاومَةِ الدِّينِ لِكَثْرةِ طُرقِهِ. «والْغَدْوةُ» سيْرُ أَوَّلِ النَّهَارِ. «وَالرَّوْحةُ»: آخِرُ النَّهَارِ «والدُّلْجَةُ»: آخِرُ اللَّيْلِ. وَهَذا استَعارةٌ، وتَمْثِيلٌ، ومعْناهُ: اسْتَعِينُوا عَلَى طَاعةِ اللَّهِ بالأَعْمالِ فِي وقْتِ نشاطِكُمْ، وفَراغِ قُلُوبِكُمْ بحيثُ تًسْتلذُّونَ الْعِبادَةَ ولا تسـأَمُونَ مقْصُودَكُمْ، كَما أَنَّ الْمُسافِرَ الْحاذِقَ يَسيرُ في هَذهِ الأَوْقَاتِ وَيستَريِحُ هُو ودابَّتُهُ فِي غَيْرِهَا، فيصِلُ الْـمقْصُود بِغَيْرِ تَعبٍ، واللَّهُ أَعلم».

۱۴۵. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «همانا دین، آسانی است، نه سخت‌گیری و در تنگنا قرار دادن. و هر کسی که در دین سخت‌گیری نماید، در آن شکست می‌خورد؛ پس دین را آن‌قدر سخت نگیرید که از انجام دادن آن ناتوان گردید (و اگر توانایی رعایت کامل دین را ندارید)، حد متوسط را رعایت کنید و در امور دین محکم و ثابت باشید و به مردم بشارت دهید (نه این که آنها را مأیوس کنید) و برای عبادت از صبح و غروب و مقداری از آخر شب کمک بگیرید (از آسایش و آرامشی که در آنهاست، برای عبادت استفاده کنید، زیرا که این اوقات هنگام آسایش و فراغت هستند)»». [۱۸۰]

در روایتی دیگر از ابوهریره آمده است: پیامبر صفرمودند: «در دین محکم و ثابت باشید و اگر نمی‌توانید عمل کامل‌تر را انجام دهید، نزدیک به آن را انجام دهید و صبح و غروب و مقداری از آخر شب را به عبادت بگذرانید و حد وسط و اعتدال را حتماً رعایت کنید تا به هدف برسید، برای طاعت و عبادت خداوند ، از زمان‌های نشاط و شادابی خود و آسایش دل‌هایتان کمک بگیرید تا آن که از عبادت لذت ببرید و خسته نشوید و به مقصود خود نائل گردید، همچنان که مسافر زیرک، برای آن که آسان به مقصد برسد، زمانی استراحت می‌کند و زمانی به راه خود ادامه می‌دهد».

۱۴۶- «وعن أَنسٍ سقال: دَخَلَ النَّبِيُّ صالْـمسْجِدَ فَإِذَا حبْلٌ مَمْدُودٌ بَيْنَ السَّارِيَتَيْنِ فقالَ: «ما هَذَا الْحبْلُ؟ قالُوا، هَذا حبْلٌ لِزَيْنَبَ فَإِذَا فَترَتْ تَعَلَقَتْ بِهِ. فقال النَّبِيُّ ص: «حُلّوهُ، لِيُصَلِّ أَحدُكُمْ نَشَاطَهُ، فَإِذا فَترَ فَلْيرْقُدْ»» متفقٌ عليه.

۱۴۶. «از انس سروایت شده است که گفت: پیامبر صبه مسجد وارد شد، ناگهان در بین دو ستون، طنابی کشیده یافت، فرمودند: «این طناب چیست؟» گفتند: این طناب زینب است که وقتی از عبادت سست و خسته شود، به آن پهلو می‌زند. پیامبر صفرمودند: «طناب را بگشایید و بردارید؛ هر کدام از شما تا وقتی که با نشاط است، نماز بخواند و هر گاه خسته شد، بخوابد»» [۱۸۱].

۱۴۷- «وعن عائشة بأن رسول اللَّه صقال: «إِذَا نَعَسَ أَحدُكُمْ وَهُوَ يُصَلِّي، فَلْيَرْقُدْ حَتَّى يَذْهَبَ عَنْهُ النَّوْمُ، فإِن أَحدَكم إِذَا صلَّى وهُو نَاعِسٌ لا يَدْرِي لعلَّهُ يذهَبُ يسْتَغْفِرُ فيَسُبُّ نَفْسَهُ»» متفقٌ عليه.

۱۴۷. «از حضرت عایشه لروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «هر گاه در حین نماز، خواب بر یکی از شما غلبه کرد، باید بخوابد تا خواب از سر او برود، زیرا هر کس در حال خواب و چرت زدن نماز بخواند، نمی‌داند چه می‌گوید و شاید به‌جای استغفار، خود را دشنام دهد و دعای بد کند»» [۱۸۲].

۱۴۸- «وعن أَبِي عبد اللَّه جابر بن سمُرَةَ بقال: كُنْتُ أُصَلِّي مَعَ النبيِّ صالصَّلَوَاتِ، فَكَانَتْ صلاتُهُ قَصداً وخُطْبَتُه قَصْداً» رواه مسلم.

قولُهُ: قَصْداً: أَيْ بَيْنَ الطُّولِ وَالْقِصَرِ.

۱۴۸. «از ابوعبدالله جابر بن سمره بروایت شده است که گفت: نمازها را با پیامبر صمی‌خواندم، نماز و خطبه‌ای او در حد اعتدال بود» [۱۸۳].

۱۴۹- «وعن أَبِي جُحَيْفَةَ وَهبِ بْنِ عبد اللَّه سقال: آخَى النَّبِيُّ صبَيْن سَلْمَانَ وأَبِي الدَّرْدَاءِ، فَزَارَ سلْمَانُ أَبَا الدَّرْدَاءِ، فَرَأَى أُمَّ الدَّرْدَاء مُتَبَذِّلَةً فقالَ: ما شَأْنُكِ؟ قالَتْ: أَخْوكَ أَبُو الدَّرداءِ ليْسَ له حَاجةٌ فِي الدُّنْيَا. فَجَاءَ أَبُو الدرْدَاءِ فَصَنَعَ لَه طَعَاماً، فقالَ لَهُ: كُلْ فَإِنِّي صَائِمٌ، قالَ: ما أَنا بآكلٍ حَتَّى تأْكلَ، فَأَكَلَ، فَلَّمَا كانَ اللَّيْلُ ذَهَبَ أَبُو الدَّرْداءِ يقُوم فقال لَه: نَمْ فَنَام، ثُمَّ ذَهَبَ يَقُوم فقالَ لَه: نَمْ، فَلَمَّا كان من آخرِ اللَّيْلِ قالَ سلْمانُ: قُم الآنَ، فَصَلَّيَا جَمِيعاً، فقالَ له سَلْمَانُ: إِنَّ لرَبِّكَ عَلَيْكَ حَقًّا، وَإِنَّ لنَفْسِكَ عَلَيْكَ حقًّا، ولأهلِك عَلَيْكَ حَقًّا، فَأَعْطِ كُلَّ ذِي حَقٍّ حَقَّه، فَأَتَى النَّبِيَّ صفَذَكر ذلكَ لَه، فقالَ النَّبِيُّ ص: «صَدَقَ سلْمَانُ»» رواه البخاری.

۱۴۹. «از ابوجحیفه وهب بن عبدالله سروایت شده است که پیامبر صبین سلمان و ابودرداء برادری قرار داد، سپس سلمان سبه ملاقات ابودرداء سرفت و ام‌درداء را در لباسی کهنه دید، گفت: چرا این‌گونه هستی؟ گفت: برادرت احتیاجی به دنیا ندارد، سپس ابودرداء سبرگشت و طعامی برای سلمان سمهیا کرد و به سلمان گفت: تو بخور، من روزه هستم، سلمان سگفت: نمی‌خورم تا تو نخوری، و ابودرداء سروزه‌اش را شکست. وقتی شب فرا رسید، ابودرداء سرفت و شروع به نماز کرد، سلمان سگفت: بخواب و ابودرداء سخوابید، سپس دوباره برای عبادت برخاست، سلمان سگفت: بخواب و وقتی آخر شب شد، سلمان سگفت: اکنون بلند شو؛ و با هم شروع به نماز خواندن کردند. پس از نماز، سلمان سبه او گفت: خداوند حقی بر تو دارد و نفس خودت نیز حقی و خانواده‌ات حقی، پس حق هر صحاب حقی را ادا کن؛ ابودرداء سبه حضور پیامبر صآمد و جریان را بازگو کرد، پیامبر صفرمودند: «سلمان راست گفته است»» [۱۸۴].

۱۵۰- «وعن أَبِي محمد عبدِ اللَّهِ بن عمرو بنِ العاص بقال: أُخْبرَ النَّبِيُّ صأنِّي أَقُول: وَاللَّهِ لأَصومَنَّ النَّهَارَ، ولأَقُومنَّ اللَّيْلَ ما عشْتُ، فَقَالَ رسُول اللَّه ص: «أَنْتَ الَّذِي تَقُول ذلك؟ فَقُلْت له: قَدْ قُلتُه بأَبِي أَنْتَ وأُمِّي يا رسولَ اللَّه. قَالَ: «فَإِنكَ لا تَسْتَطِيعُ ذلِكَ، فَصُمْ وأَفْطرْ، ونَمْ وَقُمْ، وَصُمْ مِنَ الشَّهْرِ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ فَإِنَّ الْحسنَةَ بعَشْرِ أَمْثَالهَا، وذلكَ مثْلُ صِيامِ الدَّهْرِ قُلْت: فَإِنِّي أُطيق أفْضَلَ منْ ذلكَ قالَ: فَصمْ يَوْماً وَأَفْطرْ يَوْمَيْنِ، قُلْت: فَإِنِّي أُطُيق أفْضَلَ مِنْ ذلكَ، قَالَ: «فَصُم يَوْماً وَأَفْطرْ يوْماً، فَذلكَ صِيَام دَاود ص، وَهُو أَعْدَل الصِّيَامِ». وَفي رواية: «هوَ أَفْضَلُ الصِّيامِ» فَقُلْتُ فَإِنِّي أُطِيقُ أَفْضَلَ مِنْ ذلكَ، فقال رسول اللَّه ص: «لا أَفْضَلَ منْ ذلك» وَلأنْ أَكْونَ قَبلْتُ الثَّلاثَةَ الأَيَّامِ الَّتِي قال رسولُ اللَّه صأَحَبُّ إِليَّ منْ أَهْلِي وَمَالِى.

وفي روايةٍ: «أَلَمْ أُخْبَرْ أَنَّكَ تَصومُ النَّهَارَ وتَقُومُ اللَّيْلَ؟» قلت: بلَى يَا رسول اللَّهِ. قال: «فَلا تَفْعل: صُمْ وأَفْطرْ، ونَمْ وقُمْ فَإِنَّ لجَسَدكَ علَيْكَ حقًّا، وإِنَّ لعيْنَيْكَ عَلَيْكَ حَقًّا وَإِنَّ لزَوْجِكَ علَيْكَ حَقًّا، وَإِنَّ لزَوْركَ عَلَيْكَ حَقًّا، وإِنَّ بحَسْبكَ أَنْ تَصْومَ فِي كُلِّ شَهْرٍ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ، فَإِنَّ لَكَ بِكُلِّ حَسَنةٍ عشْرَ أَمْثَالِهَا، فَإِذن ذلك صِيَامُ الدَّهْرِ» فشَدَّدْتُ فَشُدِّدَ عَلَيَّ، قُلْتُ: يا رسول اللَّه إِنّي أَجِدُ قُوَّةً، قال: «صُمْ صِيَامَ نَبِيِّ اللَّهِ داوُدَ وَلا تَزدْ عَلَيْهِ» قلت: وما كَان صِيَامُ داودَ؟ قال: «نِصْفُ الدهْرِ» فَكَان عَبْدُ اللَّهِ يقول بعْد مَا كَبِر: يالَيْتَنِي قَبِلْتُ رُخْصةَ رسول اللَّه ص.

وفي رواية: «أَلَمْ أُخْبَرْ أَنَّك تصُومُ الدَّهْرِ، وَتْقَرَأُ الْقُرْآنَ كُلَّ لَيْلَة؟» فَقُلْتُ: بَلَى يا رسولَ اللَّهِ، ولَمْ أُرِدْ بذلِكَ إِلاَّ الْخيْرَ، قَالَ: «فَصُمْ صَوْمَ نَبِيِّ اللَّهِ داودَ، فَإِنَّه كَانَ أَعْبَدَ النَّاسِ، واقْرأْ الْقُرْآنَ في كُلِّ شَهْرٍ» قُلْت: يَا نَبِيِّ اللَّهِ إِنِّي أُطِيق أَفْضل مِنْ ذلِكَ؟ قَالَ: «فَاقْرَأه فِي كُلِّ عِشرِينَ» قُلْت: يَا نبيِّ اللَّهِ إِنِّي أُطِيق أَفْضَل مِنْ ذَلِكَ؟ قَالَ: «فَاقْرَأْهُ فِي كُلِّ عَشْر» قُلْت: يَا نَبِيَّ اللَّهِ إِنِّي أُطِيق أَفْضلَ مِنْ ذلِكَ؟ قَالَ: «فَاقْرَأْه في كُلِّ سَبْعٍ وَلاَ تَزِدْ عَلَى ذَلِكَ» فَشَدَّدْتُ فَشُدِّدَ عَلَيَّ، وقَالَ لِي النَّبِيُّ ص: «إِنَّكَ لاَ تَدْرِي لَعلَّكَ يَطُول بِكَ عُمُرٌ قالَ: فَصِرْت إِلَى الَّذِي قَالَ لِي النَّبِيُّ صفَلَمَّا كَبِرْتُ وَدِدْتُ أنِّي قَبِلْت رخْصَةَ نَبِيِّ اللَّهِ ص.

وفي رواية: «وَإِنَّ لوَلَدِكَ علَيْكَ حَقًّا» وفي روايةٍ: لا صَامَ من صَامَ الأَبَدَ» ثَلاثاً. وفي روايةٍ: «أَحَبُّ الصَّيَامِ إِلَى اللَّه تَعَالَى صِيَامُ دَاوُدَ، وَأَحَبُّ الصَّلاةِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى صَلاةُ دَاوُدَ: كَانَ يَنَامُ نِصْفَ اللَّيلِ، وَيَقُومُ ثُلُثَهُ، وَيَنَامُ سُدُسَهُ، وَكَانَ يَصُومُ يوْماً ويُفْطِرُ يَوْماً، وَلا يَفِرُّ إِذَا لاقَى».

وفي رواية قَالَ: أَنْكَحَنِي أَبِي امْرَأَةً ذَاتَ حسَبٍ، وكَانَ يَتَعَاهَدُ كَنَّتهُ أي: امْرَأَة ولَدِهِ فَيسْأَلُهَا عَنْ بَعْلِهَا، فَتَقُولُ لَهُ: نِعْمَ الرَّجْلُ مِنْ رجُل لَمْ يَطَأْ لنَا فِرَاشاً ولَمْ يُفتِّشْ لنَا كَنَفاً مُنْذُ أَتَيْنَاهُ فَلَمَّا طالَ ذَلِكَ عليه ذكَرَ ذلِكَ لِلنَّبِيِّ صفقَالَ: «الْقَني به» فلَقيتُهُ بَعْدَ ذلكَ فَقَالَ: «كيفَ تَصُومُ؟» قُلْتُ كُلَّ يَوْم، قَالَ: «وَكيْفَ تَخْتِم؟» قلتُ: كُلَّ لَيلة، وذَكَر نَحْوَ مَا سَبَق وكَان يقْرَأُ عَلَى بعْض أَهْلِه السُّبُعَ الَّذِي يقْرؤهُ، يعْرضُهُ مِن النَّهَارِ لِيكُون أَخفَّ علَيِهِ بِاللَّيْل، وَإِذَا أَراد أَنْ يَتَقَوَّى أَفْطَر أَيَّاماً وَأَحصَى وصَام مِثْلَهُنَّ كَراهِيةَ أَن يتْرُك شيئاً فارقَ علَيهِ النَّبِي صكُلُّ هذِه الرِّوَايات صحيِحةٌ مُعْظَمُهَا فِي الصَّحيحيْنَ وقليلٌ منْهَا في أَحَدِهِما».

۱۵۰. «از ابومحمد عبدالله بن عمرو بن عاص بروایت شده است که گفت: پیامبر صخبر یافته بود که من گفته‌ام: به خدا سوگند تا زنده باشم، روز را روزه می‌گیرم و شب را بیدار می‌مانم؛ پیامبر صفرمودند: «تو چنین گفته‌ای؟» گفتم: بله، پدر و مادرم فدای تو باد، ای رسول خدا! فرمودند: «تو توانایی آن را نداری، روزه بگیر و افطار کن، بخواب و (برای نماز شب) بلند شو، و در هر ماه، سه روز روزه بگیر که پاداش کار نیک ده برابر است و این سه روز در ماه، مانند تمام عمر است»، گفتم: من بیشتر از این می‌توانم، فرمودند: «یک روز، روزه بگیر و دو روز، افطار کن»؛ گفتم: بیشتر از این می‌توانم، فرمودند: یک روز در میان روزه بگیر که این روزه‌ی حضرت داود ÷است و معتدل‌ترین و مناسب‌ترین روزه‌ها می‌باشد». ـ و در روایتی دیگر آمده است: «این (روزه‌ی داود) بالاترین روزه‌ها است ـ، گفتم: من بیشتر از این می‌توانم، فرمودند: «بیشتر و بالاتر از این نیست» و اگر سه روزی را که پیامبر صفرمودند، قبول می‌کردم، نزد خودم از مال و زن و فرزند، محبوب‌تر می‌بود.

در روایتی دیگر آمده است که پیامبر صفرمودند: «شنیده‌ام که تو روز را روزه می‌گیری و شب را بیدار می‌مانی؟» گفتم: بله، ای رسول خدا! فرمودند: «چنین نکن، روزه بگیر و افطار کن، بخواب و بیدار شو؛ زیرا بدن، چشمان، زن و مهمانت هر یک بر تو حقی دارند و اگر در هر ماه، سه روز را روزه بگیری، کافی است؛ زیرا هر کار نیک ده اجر و پاداش دارد و این سه روز در ماه، مانند تمام عمر است». من بر خود سخت کردم که بر من سخت گرفته شد، گفتم: ای رسول خدا! من بیشتر از این می‌توانم، فرمودند: «مانند روزه‌ی داود پیامبر، روزه بگیر و از آن زیاده‌روی نکن». گفتم: روزه‌ی داود چگونه بود؟

فرمودند: «نصف عمر» و عبدالله بعد از پیری می‌گفت: کاش اجازه و رخصت پیامبر صرا قبول می‌کردم.

در روایتی دیگر آمده است که پیامبر صفرمودند: شنیده‌ام که تو تمام عمر روزه می‌گیری و هر شب یک ختم قرآن می‌خوانی؟» گفتم: بله، ای رسول خدا! و در این کار جز خیر، منظور دیگری ندارم؛ فرمودند: «مثل روزه‌ی پیامبر خدا داود روزه بگیر که او عابدترین مردم بوده است، و قرآن را در یک ماه تلاوت (و ختم) کن». گفتم: ای رسول خدا! من بیشتر از این می‌توانم، فرمودند: «در هر بیست روز، یک ختم کن». گفتم: ای رسول خدا! من بیشتر از این می‌توانم، فرمودند: «در هر ده روز، یک بار قرآن بخوان». گفتم: من بیشتر از این می‌توانم، فرمودند: «هر هفت روز، یک ختم کن و بر این نیفزا». بر خود سخت گرفتم که بر من سخت گرفته شد؛ و پیامبر صبه من فرمودند: تو نمی‌دانی، شاید عمرت طولانی شد». عبدالله می‌گوید: من راه پیشنهادی پیامبر صرا در پیش گرفتم و چون پیر شدم، آرزو می‌کردم که کاش اجازه و رخصت پیامبر صرا می‌پذیرفتم. (در هر ماه سه روز، روزه).

و در روایتی دیگر آمده است» «فرزندت بر تو حقی دارد». و در روایتی دیگر آمده است: «آن که تمام عمر خود را روزه باشد، روزه نبوده است»؛ سه بار این عبارت را تکرار فرمودند. و در روایتی دیگر آمده است: «محبوب‌ترین و مقبول‌ترین روزه نرد خداوند، روزه‌ی داود است و محبوب‌ترین نماز، نماز اوست که همیشه نصف شب را می‌خوابید و یک سوم آن را با عبادت سپری می‌کرد و یک ششم آن را می‌خوابید و یک روز در یمان روزه می‌گرفت و وقتی که با دشمن رو به رو می‌شد، فرار نمی‌کرد».

در روایتی دیگر آمده است که عبدالله گفت: «پدرم زنی صاحب نسب را برایم نکاح کرد و عادت داشت که از عروس خود (زن پسرش) نگهداری و مواظبت کند و از او در باره‌ی شوهرش بپرسد (و وقتی که از زن من در مورد من، سؤال کرده بود)، زنم گفته بود: مرد خوبی است، اما با من همبستری نمی‌کند و از روزی که پیش او آمده‌ام یک‌بار به حال من توجهی نکرده است و چون این مسأله به طول انجامید، پدرم آن را در حضور پیامبر صذکر کرد، پیامبر صفرمودند: «او را پیش من بیاورید»؛ و من به حضورش رفتم، پیامبر صفرمودند: «چگونه روزه می‌گیری؟» گفتم: هر روز، فرمودند: «چگونه قرآن ختم می‌کنی؟» گفتم: هر شب. و ادامه‌ی همان حکایتی را که در بالا گذشت، ذکر کرد. و عبدالله برای بعضی از اهل خانه‌اش یک هفتم قرآنی را که شب می‌خواند، در روز قرائت می‌نمود که شب آسان‌تر و کمتر تلاوت کند و اگر می‌خواست قوی و نیرومند باشد و در مقابل این عبادت ضعیف نشود، چند روز با تعداد مشخص افطار می‌کرد آن‌گاه مدت مشابه آن را روزه می‌گرفت که مبادا چیزی را ترک کند که در حضور پیامبر صبه انجام دادن آن ملتزم شده است.

تمام این روایات صحیح هستند و قسمت بیشتر آنها در صحیحین و قسمت کمی در یکی از آن دو موجود است» [۱۸۵].

۱۵۱- «وعن أَبِي ربْعِيٍّ حنْظَلةَ بنِ الرَّبيع الأُسيدِيِّ الْكَاتِب أَحدِ كُتَّابِ رسول اللَّه صقال: لَقينَي أَبُو بَكْر سفقال: كَيْفَ أَنْتَ يا حنْظلَةُ؟ قُلْتُ: نَافَقَ حنْظَلَةُ، قَالَ: سُبْحانَ اللَّه ما تقُولُ؟،: قُلْتُ: نَكُونُ عِنْد رسول اللَّه صيُذكِّرُنَا بالْجنَّةِ والنَّارِ كأَنَّا رأْيَ عين، فَإِذَا خَرجنَا مِنْ عِنْدِ رسولِ اللَّهِ صعافَسنَا الأَزْوَاجَ وَالأَوْلادَ وَالضَّيْعاتِ نَسينَا كَثِيراً قال أَبُو بكْر س: فَواللَّهِ إِنَّا لنَلْقَى مِثْلَ هَذَا فانْطلقْتُ أَنَا وَأَبُو بَكْر حتى دخَلْنَا عَلى رسول اللَّه ص. فقُلْتُ نافَقَ حنْظَلةُ يا رسول اللَّه، فقالَ رسولُ اللَّه ص: «ومَا ذَاكَ؟» قُلْتُ: يا رسولَ اللَّه نُكونُ عِنْدكَ تُذَكِّرُنَا بالنَّارِ والْجنَةِ كَأَنَّا رأْيَ العَيْنِ فَإِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ عَافَسنَا الأَزوَاج والأوْلاَدَ والضَّيْعاتِ نَسِينَا كَثِيراً. فقال رسولُ اللَّه ص: «وَالَّذِي نَفْسِي بِيدِهِ أن لَوْ تَدُومُونَ عَلَى مَا تَكُونُونَ عِنْدِي وَفِي الذِّكْر لصَافَحتْكُمُ الـملائِكَةُ عَلَى فُرُشِكُم وفي طُرُقِكُم، وَلَكِنْ يا حنْظَلَةُ ساعةً وساعةً» ثَلاثَ مرَّاتٍ» رواه مسلم.

۱۵۱. «از ابی ربعی حنظله بن ربیع اسیدی یکی از کاتبان پیامبر صروایت شده است که گفت: حضرت ابوبکر سبا من ملاقات کرد و فرمود: حالت چطور است ای حنظله؟! گفتم: حالم حال منافق است و حنظله منافق شده است، حضرت ابوبکر گفت: سبحان‌الله، چه می‌گویی؟! گفتم: نزد پیامبر صهستیم که بهشت و جهنم را برای ما توصیف می‌کند به طوری که تصور می‌کنیم آنها را با چشم خود می‌بینیم و وقتی که از محضر پیامبر صبیرون می‌رویم، با زن و فرزند و تجملات و علایق زندگی سر و کار پیدا کرده، بسیاری از حالات معنوی و صفای درونی و روحی را که در حضور پیامبر صداریم، فراموش می‌کنیم و از دست می‌دهیم، حضرت ابوبکر سگفت: به‌خدا سوگند! ما هم، چنین حالی داریم و من و ابوبکر به نزد پیامبر صرفتیم؛ گفتم: ای رسول خدا! حنظله دچار نفاق شده است! پیامبر صفرمودند: «موضوع چیست؟» عرض کردم: ای رسول خدا! ما، در حضور تو هستیم و بهشت و جهنم را به گونه‌ای برای ما توصیف می‌فرمایی که از شدت یقین تصور می‌کنیم آنها را با چشم خود می‌بینیم، اما وقتی از محضر مبارکت خارج می‌شویم، زن و فرزند و علایق دنیا، طوری ما را به خود مشغول می‌کند که بسیاری از فرموده‌های شما را فراموش می‌کنیم، پیامبر صفرمودند: «سوگند به کسی که روح من در دست قدرت اوست، اگر بر آن حالی که در نزد من و در اثنای ذکر دارید، بمانید، فرشتگان بر فرش‌هایتان و در میان راه، با شما مصافحه می‌کنند، و لیکن ای حنظله! ساعتی برای دنیا و ساعتی برای خدا». و سه بار این را تکرار فرمودند» [۱۸۶].

۱۵۲- «وعن ابن عباس بقال: بيْنما النَّبِيُّ صيَخْطُبُ إِذَا هُوَ بِرجُلٍ قَائِمٍ، فسأَلَ عَنْهُ فَقَالُوا: أَبُو إِسْرائيلَ نَذَر أَنْ يَقُومَ فِي الشَّمْس وَلا يقْعُدَ، ولا يستَظِلَّ ولا يتَكَلَّمَ، ويصومَ، فَقالَ النَّبِيُّ ص: «مُرُوهُ فَلْيَتَكَلَّمْ ولْيَستَظِلَّ ولْيُتِمَّ صوْمَهُ»» رواه البخاری.

۱۵۲. «از ابن‌عباسب روایت شده است که گفت: روزی پیامبر صدر هنگام خطبه خواندن، ناگهان متوجه مردی شد که سرپا ایستاده بود، در باره‌ی وی سؤال کردند: گفتند: او ابواسرائیل است، نذر کرده است که جلوی آفتاب بایستد، ننشیند، زیر سایه نرود، حرف نزند و روزه بگیرد، پیامبر صفرمودند: «به او بگویید: سخن بگوید، زیر سایه برود، بنشیند و روزه‌اش را تمام کند»».

[۱۷۷] متفق علیه است. [خ (۱۱۵۱)، م (۷۸۵)]. [۱۷۸] متفق علیه است. [خ (۵۰۶۳)، م (۱۴۰۱)]. [۱۷۹] مسلم روایت کرده است. [(۲۶۷۰)]. [۱۸۰] متفق علیه است؛ [خ (۱۱۵۰)؛ م (۷۸۴)]. [۱۸۱] بخاری روایت کرده است. [(۶۴۶۳)]. [۱۸۲] متفق علیه است؛ [خ (۲۱۲)، م (۷۸۶)]. [۱۸۳] مسلم روایت کرده است؛ [(۸۶۶)]. [۱۸۴] بخاری روایت کرده است؛ [(۱۹۶۸)]. [۱۸۵] متفق علیه است؛ [خ (۱۹۷۵-۱۹۷۹)، م (۱۱۵۹)]. [۱۸۶] به ظاهر به امر دنیا بپردازید و قلباً با خدا و مشغول ذکر او باشید و خلاصه، هم کار دین و هم کار دنیا را انجام دهید. مترجم.