ریاض الصالحین در سخنان پیامبر امین - جلد اول

فهرست کتاب

۱۱۷- باب استحباب الثوب الأبيض وجواز الأحمر والأخضر والأصفر والأسود وجوازه من قطن وكتّان وشعر وصوف وغيرها إلا الحرير
باب استحباب (پوشیدن) لباس سفید و جواز پوشش لباس قرمز و سبز و زرد و سیاه و جواز بودن لباس از پنبه و کتان و موی بز و پشم و غیر آنها

۱۱۷- باب استحباب الثوب الأبيض وجواز الأحمر والأخضر والأصفر والأسود وجوازه من قطن وكتّان وشعر وصوف وغيرها إلا الحرير
باب استحباب (پوشیدن) لباس سفید و جواز پوشش لباس قرمز و سبز و زرد و سیاه و جواز بودن لباس از پنبه و کتان و موی بز و پشم و غیر آنها به جز ابریشم

قال الله تعالی:

﴿يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكُمۡ لِبَاسٗا يُوَٰرِي سَوۡءَٰتِكُمۡ وَرِيشٗاۖ وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ[الأعراف: ۲۶].

«ای فرزندان آدم! ما لباسی برای شما درست کرده‌ایم که عورت‌های شما را می‌پوشاند و لباس زینتی (برایتان ساخته‌ایم که خود را به آن می‌آرایید، اما باید بدانید که) لباس تقوا و ترس از خدا، بهترین لباس است».

وقال تعالی:

﴿وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ ٱلۡجِبَالِ أَكۡنَٰنٗا وَجَعَلَ لَكُمۡ سَرَٰبِيلَ تَقِيكُمُ ٱلۡحَرَّ وَسَرَٰبِيلَ تَقِيكُم بَأۡسَكُمۡ[النحل: ۸۱].

«و برای شما پیراهن‌هایی قرار داد که شما را از (سرما و) گرما و پیراهن‌های دیگری که شما را در جنگ، حفظ می‌کند».

۷۷۹- «وعن ابنِ عبَّاس بأنَّ رسُولَ اللَّهِ صقال: الْبَسُوا مِنْ ثِيَابِكُمُ البَيَاضَ، فَإِنَّهَا مِن خَيْرِ ثِيابِكُمْ، وَكَفِّنُوا فِيها مَوْتَاكُمْ» رواهُ أبو داود، والترمذي وقال: حديث حسن صحيح.

۷۷۹. «از ابن‌عباس بروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «لباس‌های سفیدتان را بپوشید؛ زیرا آن از بهترین لباس‌های شماست و مرده‌های خود را در آن کفن کنید»» [۸۴۴].

۷۸۰- «وعن سَمُرَةَ سقال: قالَ رسُولُ اللَّهِ ص: «الْبَسُوا البَيَاضَ، فَإِنها أَطْهرُ وأَطَيبُ، وكَفِّنُوا فِيها مَوْتَاكُمْ»» رواهُ النسائى، والحاكم وقال: حديث صحيح.

۷۸۰. «از سمره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «(لباس) سفید بپوشید که آن پاک‌تر و بهتر است و مرده‌های خود را در آن کفن کنید»» [۸۴۵].

۷۸۱- «وعن البراءِ سقال: كانَ رسولُ اللَّهِ صمَرْبُوعاً وَلَقَدْ رَأَيْتُهُ في حُلَّةٍ حمْراءَ ما رأَيْتُ شَيْئاً قَطُّ أَحْسَنَ مِنْهُ» متَّفقٌ عليه.

۷۸۱. «از براء بن عازب سروایت شده است که گفت: پیامبر صدارای قامت متوسط بود و من او را در پاپوش و بالاپوشی سرخ رنگ دیدم که هرگز از او زیباتر، چیزی ندیده‌ام» [۸۴۶].

۷۸۲- «وعن أبي جُحَيْفَةَ وهْبِ بنِ عبدِ اللَّهِ سقال: رَأَيْتُ النَّبِيَّ صبمَكَّةَ وَهُوَ بِالأَبْطَحِ في قُبَّةٍ لَهُ حمْراءَ مِنْ أَدَمٍ فَخَرَجَ بِلالٌ بِوَضوئِهِ، فَمِنْ نَاضِحٍ ونَائِلٍ، فَخَرَجَ النبى صوعَلَيْهِ حُلَّةٌ حَمْرَاءُ، كَأَنِّى أَنْظرُ إِلى بَيَاضِ ساقَيْهِ، فَتَوضَّأَ وَأَذَّنَ بِلالٌ، فَجَعَلْتُ أَتَتبَّعُ فَاهُ ههُنَا وههُنَا، يقولُ يَمِيناً وشِمَالاً: حَيَّ عَلى الصَّلاةِ، حيَّ على الفَلاَحِ. ثُمَّ رُكِزَتْ لَهُ عَنَزَةٌ، فَتَقَدَّمَ فَصَلَّى يَمُرُّ بَيْنَ يَدَيْهِ الكَلْبُ وَالحِمَارُ لاَ يُمْنعُ» متَّفقٌ عليه. «العَنَزَةُ» بفتح النونِ نحْوُ العُكازَة.

۷۸۲. «از ابوجحیفه وهب بن عبدالله سروایت شده است که گفت: پیامبر صرا در «ابطح» مکه (نام مکانی در دروازه‌ی مکه که آن را «محصب و بطحاء» نیز گویند) دیدم که در خیمه‌ای سرخ رنگ چرمی خود بودند، بلال، آب وضوی پیامبر صرا بیرون آورد (و صحابه برای تبرک بدان، جلو رفتند) که بعضی از آنها به مقداری از آن دست یافتند و بعضی بر دیگران از آن می‌پاشیدند، سپس پیامبر صبیرون آمد در حالی که جامه‌ای سرخ رنگ به تن داشت ـ (که گویی اکنون) به سفیدی پای او نگاه می‌کنم ـ و وضو گرفت و بلال اذان گفت و من داشتم حرکت (سر و) دهان بلال را در این طرف و آن طرف، دنبال می‌کردم که از راست و چپ «حَی عَلى الصَّلاةِ» و «حی على الفَلاَحِ» می‌گفت، سپس عصایی برای پیامبر صدر زمین فرو برده شد و ایشان جلو رفت و نماز خواند، در حالی که سگ و خر از روبه‌روی پیامبر ص(از پشت عصا) رد می‌شدند و منع نمی‌شدند» [۸۴۷].

۷۸۳- «وعن أبي رِمْثة رفاعَةَ التَّميْمِيِّ سقال: رأَيت رسُولَ اللَّهِ صوعلَيْه ثوبان أَخْضَرانِ» رواهُ أَبو داود، والترمذي بإِسْنَادٍ صحيحٍ.

۷۸۳. «از ابی رمثه رفاعه‌ی تیمی سروایت شده است که گفت: پیامبر صرا دیدم در حالی که دو لباس سبز پوشیده بود» [۸۴۸].

۷۸۴- «وعن جابر س، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صدَخَلَ يَوْمَ فَتْحِ مَكَّةَ وعَلَيْهِ عِمامةٌ سوْداءُ» رواهُ مسلم.

۷۸۴. «از جابر سروایت شده است که گفت: پیامبر ص«روز فتح مکه» داخل مکه شد در حالی که عمامه‌ی سیاهی بر سر او بود» [۸۴۹].

۷۸۵- «وعن أبي سعيد عمرو بن حُرَيْثٍ سقال: كأَنى أَنظر إِلى رسولِ اللَّه صوعَليْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ قدْ أَرْخَى طَرَفيها بَيْنَ كتفيْهِ» رواه مسلم.

وفي روايةٍ له: «أَن رسول اللَّه صخَطَبَ النَّاسَ، وعَلَيْهِ عِمَامَة سَودَاءُ».

۷۸۵. «از ابوسعید عمروبن حریث سروایت شده است که گفت: ـ که گویی به پیامبر صنگاه می‌کنم ـ در حالی که یک عمامه‌ی سیاه بر سرش بود که یک سر آن را در بین دو شانه‌ی خود، فرو هشته و آویزان کرده بود» [۸۵۰].

در روایتی دیگر از او آمده است: «پیامبر صبرای مردم خطبه می‌خواند، در حالی که عمامه‌ای سیاه بر سر داشت»».

۷۸۶- «وعن عائشة بقالت: كُفِّنَ رسول اللَّه صفي ثلاثة أَثْوَابٍ بيضٍ سَحُوليَّةٍ مِنْ كُرْسُفٍ، لَيْسَ فيهَا قَمِيصٌ وَلا عِمامَةٌ» متفقٌ عليه.

«السَّحُوليَّةُ» بفتحِ السين وضمها وضم الحاء المهملتين: ثيابٌ تُنْسَب إِلى سَحُولٍ: قَرْيَةٍ باليَمنِ «وَالكُرْسُف»: القُطْن.

۷۸۶. «از حضرت عایشه لروایت شده است که گفت: پیامبر صدر سه تکه پارچه‌ی سفید سَحولی (منسوب به سحول نام دهی در یمن) از جنس پنبه کفن گردید و پیراهن و عمامه، در میان آنها نبود» [۸۵۱].

۷۸۷- وعنها قالت: «خَرَجَ رسول اللَّه صذات غَداةٍ وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ منْ شَعْرٍ أَسود» رواه مسلم.

«الـمِرْط» بكسر الـميم: وهو كساءَ. «والـمُرَحَّل» بالْحاءِ الـمهملة: هو الذي فيه صورةُ رِحال الإِبل، وَهيَ الأَكْوَارُ.

۷۸۷. «از حضرت عایشه لروایت شده است که گفت: یک صبح پیامبر صاز خانه خارج شد در حالی که پیراهنی از موی سیاه که به نقش کاروان شتر منقوش بود، بر تن داشت» [۸۵۲].

۷۸۸- «وعن المُغِيرةِ بن شُعْبَةَ سقال: كُنْتُ مع رسول اللَّه صذاتَ ليلَة في مسيرٍ، فقال لي: «أَمعَكَ مَاء؟» قلت: نَعَمْ، فَنَزَلَ عن راحِلتِهِ فَمَشى حتى توَارَى في سَوادِ اللَّيْلِ ثم جاءَ فَأَفْرَغْتُ علَيْهِ مِنَ الإِدَاوَة، فَغَسَلَ وَجْهَهُ وَعَلَيهِ جُبَّةٌ مِنْ صُوفٍ، فلم يَسْتَطِعْ أَنْ يُخْرِجَ ذِراعَيْهِ منها حتى أَخْرَجَهُمَا مِنْ أَسْفَلِ الجُبَّةِ، فَغَسَلَ ذِرَاعيْهِ وَمَسَحَ برأْسِه ثُمَّ أَهْوَيْت لأَنزعَ خُفَّيْهِ فقال: «دعْهمَا فَإِنى أَدخَلْتُهُما طَاهِرَتَينِ» وَمَسَحَ عَلَيْهِما» متفقٌ عليه.

وفي روايةٍ: «وعَلَيْهِ جُبَّةٌ شامِيَّةٌ ضَيقَةُ الْكُمَّيْنِ».

وفي روايةٍ: «أَنَّ هذِه القصةَ كانت في غَزْوَةِ تَبُوكَ».

۷۸۸. «از مغیره بن شعبه سروایت شده است که گفت: شبی در راهی با پیامبر صبودم، به من فرمودند: «آیا همراه تو آب هست؟» گفتم: بله و ایشان از شترش پایین آمد و پیاده رفت تا در سیاهی شب ناپدید شد، سپس بازگشت و من از مشکی چرمین بر دست او آب ریختم و ایشان صورتش را شست، جبه‌ای از پشم بر تن داشت و نتوانست دو ساعد خود را از آن خارج کند، تا این‌که از قسمت پایین جبه، آنها را بیرون آورد، بعد ساعدهای خود را شست و سر مبارکش را مسح کشید و دست دراز کردم که خف‌هایش را بیرون آورم، فرمودند: «آنها را بگذار! زیرا من آنها را در حال پاکی پوشیده‌ام» و روی آنها مسح کشید» [۸۵۳].

در روایتی دیگر آمده است: «جبه‌ای شامی که دو آستین آن تنگ بود، بر تن داشت».

در روایتی دیگر آمده است: «این قصه در «غزوه‌ی تبوک» اتفاق افتاده است».

[۸۴۴] ابوداود [(۳۸۷۸)] و ترمذی [(۹۹۴)] روایت کرده‌اند و ترمذی گفته است: حدیث حسن صحیح است. [۸۴۵] نسائی [(۸/۲۰۵)] و حاکم [(۴/۱۸۵)] روایت کرده‌اند و حاکم گفته است: حدیثی صحیح است. [۸۴۶] متفق علیه است؛ [خ(۵۸۴۸)، م(۲۳۳۷)]. [۸۴۷] متفق علیه است؛ [خ(۳۷۶)، م(۵۰۳)]. [۸۴۸] ابوداود [(۴۰۶۵)] و ترمذی [(۲۸۱۳)] به اسناد صحیح روایت کرده‌اند. [۸۴۹] مسلم روایت کرده است؛ [(۱۳۵۸)]. [۸۵۰] مسلم روایت کرده است؛ [(۱۳۵۹)]. [۸۵۱] متفق علیه است؛ [خ(۱۲۶۴)، م(۹۴۱)]. [۸۵۲] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۰۸۱)]. [۸۵۳] متفق علیه است؛ [خ(۵۷۹۸)، م(۲۷۴)].