ریاض الصالحین در سخنان پیامبر امین - جلد اول

فهرست کتاب

۱۱۹- باب صفة طول القميص والكمّ والإِزار وطرف العمـامة وتحريم إسبال شيء من ذلك على سبيل الخيلاء وكراهته من غير خيلاء
باب چگونگی طول پیراهن و آستین و شلوار و دنباله‌ی عمامه و تحریم دراز نمودن هر یک از آنها به خاطر تکبر و کراهت آن در غیر قصد تکبر

۱۱۹- باب صفة طول القميص والكمّ والإِزار وطرف العمـامة وتحريم إسبال شيء من ذلك على سبيل الخيلاء وكراهته من غير خيلاء
باب چگونگی طول پیراهن و آستین و شلوار و دنباله‌ی عمامه و تحریم دراز نمودن هر یک از آنها به خاطر تکبر و کراهت آن در غیر قصد تکبر

۷۹۰- «عن أَسماء بنت يزيدَ الأنصارِيَّةِ بقالت: كان كُمُّ قمِيصِ رسول اللَّه صإِلى الرُّسُغِ» رواه أبو داود، والترمذي وقال: حديث حسن.

۷۹۰. «از اسماء دختر یزید انصاری لروایت شده است که گفت: آستین پیراهن پیامبر صتا مچ دست بود» [۸۵۵].

۷۹۱- «وعن ابن عمر بأَنّ النبى صقال: «مَنْ جَرَّ ثَوْبَهُ خُيَلاءَ لَمْ يَنْظُر اللَّه إِليهِ يَوْم القِيَامَةِ» فقال أَبو بكر: يارسول اللَّه إِن إِزارى يَسْتَرْخى إِلا أَنْ أَتَعَاهَدَهُ، فقال له رسول اللَّه ص: «إِنَّكَ لَسْتَ مِمَّنْ يَفْعَلُهُ خُيَلاءَ»» رواه البخاري، وروى مسلم بعضه.

۷۹۱. «از ابن‌عمر بروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «هر کس از روی تکبر، لباسش را بر زمین بکشاند، خداوند در روز قیامت به او (از روی رحمت) نگاه نمی‌کند»، حضرت ابوبکر سگفت: ای رسول خدا! شلوار من دراز و بلند است و به زمین کشیده می‌شود، مگر آن که مواظب آن باشم، پیامبر صبه او فرمودند: «تو از آنها نیستی که از روی تکبر چنین عمل می‌کنند»» [۸۵۶].

۷۹۲- «وعن أبي هريرة سأَنَّ رسول اللَّه صقال: «لا ينْظُرُ اللَّه يَوْم القِيَامة إِلى مَنْ جَرَّ إِزَارَهُ بَطراً» متفقٌ عليه.

۷۹۲. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «خداوند در روز قیامت به کسی که شلوارش را از روی تکبر بر روی زمین بکشاند، نظر (لطف) نمی‌اندازد»» [۸۵۷].

۷۹۳- «وعنه عـن النبى صقال: «مَا أَسْفَلَ مِنَ الْكَعْبَيْنِ مِنَ الإِزار ففي النَّار»» رواه البخاری.

۷۹۳. «از ابوهریره سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «هر مقدار از شلوار که از دو قوزک پایین‌تر برود، در آتش (جهنم، پایین رفته) است»» [۸۵۸].

۷۹۴- «وعن أبي ذرٍّ سعن النبى صقال: «ثلاثةٌ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ القِيَامةِ، ولا يَنْظُرُ إِلَيْهم، وَلا يُزَكِّيهِمْ، وَلهُمْ عَذَابٌ أَليمٌ» قال: فقَرأَها رسولُ اللَّه صثلاث مِرَارٍ. قال أَبو ذَرٍّ: خابُوا وخسِرُوا مَنْ هُمْ يا رسول اللَّه؟ قال: «المُسبِلُ، والـمنَّانُ وَالمُنْفِقُ سِلْعَتَهُ بِالحَلفِ الكاذِبِ»» رواه مسلم.

وفي روايةٍ له: «المُسْبِلُ إِزَارَهُ».

۷۹۴. «از ابوذر سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «سه نفر هستند که در روز قیامت خداوند با آنان صحبت نمی‌کند و به آنها نگاه نمی‌کند و آنان را پاکیزه و رستگار نمی‌نماید و عذاب دردناکی برای آنها فراهم می‌باشد»؛ ابوذر سمی‌گوید: پیامبر صسه مرتبه این جمله را تکرار فرمودند، ابوذر سگفت: بدبخت و زیانکار شدند! ای رسول خدا! آنان چه کسانی هستند؟ فرمودند: «(۱.) کسی که (شلوارش را دراز) کند و فرو گذارد؛ (۲.) کسی که بر آن شخص که به او احسان کرده است، منت بگذارد؛ (۳.) کسی که جنس خود را با سوگند دروغ رواج داده و بفروشد»» [۸۵۹].

در روایتی دیگر آمده است: «دراز کننده و فروگذارنده‌ی شلوار خود».

۷۹۵- «وعن ابن عمر ب، عن النبى صقال: «الإِسْبَالُ في الإِزارِ، والقَمِيصِ، وَالعِمَامةِ، منْ جَرَّ شَيئا خُيَلاءَ لَم يَنظُرِ اللَّه إليهِ يوْمَ القِيَامةِ»» رواه أبو داود، ُوالنسائى بإسنادٍ صحيح.

۷۹۵. «از ابن‌عمر بروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «دراز کردن و فرو گذاشتن، در شلوار و پیراهن و عمامه هست، کسی که چیزی (از لباسش) را از روی تکبر بر زمین بکشد، خداوند در روز قیامت (از روی رحمت) به او نگاه نمی‌کند»» [۸۶۰].

۷۹۶- «وعن أبي جُرَيٍّ جابر بن سُلَيم سقال: رَأَيتُ رَجلاً يصْدُرُ النَّاسُ عَنْ رَأْيهِ لاَ يَقُولُ شَيئاً إِلاَّ صَدَرُوا عنه، قلتُ: من هذا؟ قالوا: رسول اللَّه ص. قلتُ: عَليكَ السَّلامُ يا رسولَ اللَّه مَرَّتَيْنِ قال: «لا تَقُل علَيكَ السَّلامُ، علَيكَ السلامُ تحِيَّةُ الـموْتَى قُلِ: السَّلامُ علَيك» قال: قلتُ: أَنتَ رسول اللَّه؟ قال: «أَنَا رسول اللَّه الذي إِذا أَصابَكَ ضَرٌّ فَدعَوْتَهُ كَشَفَهُ عنْكَ، وإِذا أَصَابَكَ عامُ سنَة فَدَعوْتَهُ أَنبتَهَا لك، وإِذَا كُنتَ بِأَرْضٍ قَفْرٍ أَوْ فلاةٍ، فَضَلَّت راحِلَتُكَ، فَدعوْتَه رَدَّهَا علَيكَ» قال: قلت: اعْهَدْ إِليَّ. قال: «لا تسُبَّنَّ أَحداً» قال: فَما سببْتُ بعْدهُ حُرّا، ولا عبداً، وَلا بَعِيراً، وَلا شَاةً «وَلا تَحقِرنَّ مِنَ الـمعروفِ شَيْئاً، وأَنْ تُكَلِّمَ أَخَاك وأَنتَ مُنْبسِطٌ إِليهِ وجهُكَ، إِنَّ ذلك مِنَ الـمعرُوفِ. وارفَع إِزاركَ إِلى نِصْفِ السَّاقِ، فَإِن أبيتَ فإلى الكَعبين، وإِياكَ وإِسْبال الإِزارِ فَإِنَّهَا مِن الـمخِيلةِ وإِنَّ اللَّه لا يحبُّ المَخِيلة، وإن امْرؤٌ شَتَمك وَعَيَّركَ بمَا يَعْلَمُ فيكَ فلا تُعيِّرهُ بما تَعلَم فيهِ، فإِنَّمَا وبالُ ذلكَ عليهِ»» رواه أبو داود والترمذي بإِسنادٍ صحيحٍ، وقال الترمذي: حديثٌ حسن صحيح.

۷۹۶. «از ابی جُری جابربن سلیم سروایت شده است که گفت: مردی را دیدم که مردم از او نقل قول می‌کردند و هر چه می‌گفت، نظر او را می‌پذیرفتند و بدان عمل می‌کردند، گفتم: این کیست؟ گفتند: رسول خداست، دو بار گفتم: علَیك السَّلامُ! ای رسول خدا! پیامبر صفرمودند: «مگو علَیك السَّلامُ، (زیرا که) علَیك السَّلامُ سلام مردگان است، بلکه بگو: السَّلامُ علَیک!» گفتم: تو رسول خدایی؟ فرمودند: «من رسول خدا هستم، همان خدایی که هر گاه ضرری به تو رسید و تو او را بخوانی، آن ضرر را از تو دفع می‌کند و اگر سال قحطی و خشکی به تو برسد و تو به درگاه او دعا کنی، زمین را برای تو می‌رویاند و هر گاه در زمین خشک یا بیابان باشی و شترت را گم کنی و به درگاه او دعا کنی، آن را به تو باز می‌گرداند»، ابی جُری می‌گوید: به او گفتم: مرا وصیت کن! فرمودند: «هرگز به کسی دشنام ندهم، می‌گوید: بعد از آن هرگز به هیچ انسان آزاد یا بنده و حتی شتر یا گوسفندی بد نگفتم؛ پیامبر صادامه دادند: «از کارهای نیک چیزی را کوچک نشمار (که این کوچک شمردن باعث شود که آن را انجام ندهی) و این که در حالی با برادر (نسبی، یا دینی و سببی) خود صحبت کن که گشاده‌رو و بشاش هستی که این از جمله‌ی نیکی‌هاست و شلوارت را تا نصف ساق پایت و اگر نخواستی و دوست نداشتی تا دو قوزک پا بالا بکش و از دراز کردن بالاپوش و بر زمین کشیدن شلوار بپرهیز که از تکبر است و خداوند تکبر را دوست ندارد و اگر کسی تو را دشنام داد و به عیبی سرزنش کرد که در تو می‌شناسد، تو او را به عیبی که در او می‌شناسی، سرزنش نکن، زیرا گناه این کار فقط بر عهده‌ی اوست»» [۸۶۱].

۷۹۷- «وعن أبي هريرة س، قال: بينما رَجُل يُصَلِّى مُسْبِلٌ إِزَارَه، قال له رسول اللَّه ص: «اذهَب فَتَوضأْ» فَذهَب فَتَوضَّأَ، ثم جاءَ، فقال: «اذهبْ فَتَوضَّأْ» فقال له رجُلٌ: يا رسول اللَّه. مالكَ أَمرْتَهُ أَن يَتَوَضَّأَ ثم سَكَتَّ عنه؟ قال: «إِنه كانَ يُصلِّى وهو مُسْبلٌ إِزارهُ، إِن اللَّه لا يقْبلُ صلاةَ رجُلٍ مُسبِلٍ»» رواه أبو داود بإِسنادٍ على شرط مسلم.

۷۹۷. «از ابوهریره سروایت شده است که گفت: در اثنای آن‌که مردی نماز می‌خواند و شلوارش را فرو گذاشته و دراز کرده بود، پیامبر صبه او فرمودند: «برو و وضو بگیر!» مرد رفت و وضو گرفت و بازگشت، بار دیگر پیامبر صفرمودند: «برو و وضو بگیر!»، مردی به پیامبر صگفت: ای رسول خدا! چه شد که به او امر فرمودی که وضو بگیرد و دیگر امر نفرمودی و در مورد او ساکت شدی؟ پیامبر صفرمودند: «او، در حالی که شلوارش را فرو هشته و دراز کرده بود، نماز خواند و خداوند، نماز فرو گذارنده و دراز کننده‌ی شلوار را نمی‌پذیرد»» [۸۶۲].

۷۹۸- «وعن قَيسِ بن بشرٍ التَّغْلبيِّ قال: أَخْبَرنى أبي وكان جليساً لأبي الدَّرداءِ قال: كان بِدِمشقَ رَجُلٌ من أَصحاب النبى صيقال له سهلُ ابنُ الحنظَليَّةِ، وكان رجُلاً مُتَوحِّداً قَلَّمَا يُجالسُ النَّاسَ، إِنَّمَا هو صلاةٌ، فَإِذا فرغَ فَإِنَّمَا هو تسبيح وتكبيرٌ حتى يأْتيَ أهْلَهُ، فَمَرَّ بِنَا ونَحنُ عِند أبي الدَّردَاءِ، فقال له أَبو الدَّردَاءِ: كَلِمةً تَنْفَعُنَا ولا تضُرُّكَ،. قال: بَعثَ رسول اللَّه صسريَّةً فَقَدِمَتْ، فَجَاءَ رَجُلٌ مِنهم فَجَلسَ في المَجْلِس الذي يَجلِسُ فِيهِ رسول اللَّه ص، فقال لرجُلٍ إِلى جَنْبهِ: لَوْ رَأَيتنَا حِينَ التقَيْنَا نَحنُ والعدُو، فَحمَل فلانٌ فَطَعَنَ، فقال: خُذْهَا مِنِّى. وأَنَا الغُلامُ الغِفَارِيُّ، كَيْفَ تَرى في قوْلِهِ؟ قال: مَا أَرَاهُ إِلا قَدْ بَطَلَ أَجرُهُ. فسَمِعَ بِذلكَ آخَرُ فقال: مَا أَرَى بِذَلَكَ بأْساً، فَتَنَازعا حَتى سَمِعَ رسول اللَّه صفقال: «سُبْحان اللَّه؟ لا بَأْس أَن يُؤْجَرَ ويُحْمَد» فَرَأَيْتُ أَبا الدَّرْدَاءِ سُرَّ بِذلكَ، وجعلَ يَرْفَعُ رأْسَه إِلَيهِ وَيَقُولُ: أأَنْتَ سمِعْتَ ذَلكَ مِنْ رسول اللَّه ص،؟ فيقول: نعَمْ، فما زال يعِيدُ عَلَيْهِ حتى إِنّى لأَقولُ لَيَبرُكَنَّ على ركْبَتَيْهِ.

قال: فَمَرَّ بِنَا يَوماً آخَرَ، فقال له أَبُو الدَّرْدَاءِ: كَلِمَةً تَنفَعُنَا ولا تَضُرُّكَ، قال: قال لَنَا رسول اللَّه ص: «المُنْفِقُ عَلى الخَيْلِ كالبَاسِطِ يَدَهُ بالصَّدَقة لا يَقْبِضُهَا». ثم مرَّ بِنَا يوماً آخر، فقال له أَبو الدَّرْدَاءِ: كَلِمَةً تَنْفَعُنَا وَلا تَضرُّكَ، قال: قال رسول اللَّه ص: «نعْمَ الرَّجُلُ خُرَيْمٌ الأَسَديُّ، لولا طُولُ جُمته وَإِسْبَالُ إِزَارِه» فبَلغَ ذلك خُرَيماً، فَعجَّلَ فَأَخَذَ شَفرَةً فَقَطَعَ بها جُمتَهُ إِلى أُذنيْه، ورفعَ إِزَارَهُ إِلى أَنْصَاف سَاقَيْه. ثَمَّ مَرَّ بنَا يَوْماً آخَرَ فَقَالَ لَهُ أَبُو الدَّرْدَاءِ: كَلِمةً تَنْفَعُنَا ولاَ تَضُرُّكَ قَالَ: سَمعْتُ رسُولَ اللَّه صيقُولُ: «إِنَّكُمْ قَادمُونَ عَلى إِخْوانِكُمْ. فَأَصْلِحُوا رِحَالَكمْ، وأَصْلحوا لبَاسَكُمْ حتى تَكُونُوا كَأَنَّكُمْ شَامَة في النَّاسِ، فَإِنَّ اللَّه لاَ يُحبُّ الفُحْشَ وَلاَ التَّفَحُش»» رواهُ أَبو داود بإِسنادٍ حسنٍ، إِلاَّ قَيْسَ بن بشر، فاخْتَلَفُوا في توثيقِهِ وتَضْعفيه، وقد روى له مسلم.

۷۹۸. «از قیس بن بشر تغلبی روایت شده است که گفت: پدرم ـ که همنشین «ابودرداء» بود، به من گفت: در «دمشق» مردی از اصحاب پیامبر صبود که به او «سهل بن حنظلیه» گفته می‌شد و مردی گوشه‌گیر بود و بسیار کم با مردم مجالست می‌نمود و همه وقت، در حال نماز و بعد از آن تا رسیدن به خانه، در حال تسبیح و تکبیر بود؛ روزی از کنار ما گذشت و ما نزد ابودرداء سبودیم، ابودرداء سبه او گفت: سخنی بگو که برای ما سودمند باشد و ضرری به تو نرساند! گفت: پیامبر صدسته‌ای از لشکر را (به مأموریت جنگی) فرستاد، (رفتند و) برگشتند و مردی از آنان آمد و در مجلسی که پیامبر صدر آن تشریف داشت، نشست و به مردی که کنارش بود، گفت: کاش وقتی ما با دشمن رو به رو شدیم، ما را می‌دیدی که فلانی حمله کرد و نیزه انداخت و (خطاب به دشمن) گفت: نیزه را از من بگیر، حال آن که من پسر غفاری هستم! (این سخن را به قصد اعجاب و افتخار به عمل خود گفت) در این قول او، چگونه نظر می‌دهی؟ آن مرد گفت: نظری جز این ندارم که اجرش از بین رفته است، شخصی دیگر، این را شنید و گفت: من مشکلی در این نمی‌بینم و با هم نزاع و بگومگو کردند تا آن که پیامبر صشنیدند و فرمودند: «سبحان‌الله، اشکالی ندارد که (شخصی در مقابل کار نیکی که کرده است، هم از خدا) پاداش بیابد و (هم از جانب مردم) ستایش بشود»؛ دیدم که ابودرداء ساز آن خوشحال شد و مدام، سرش را به طرف او بلند می‌کرد و می‌گفت: تو خود این را از پیامبر صشنیدی؟ و مرد صحابی می‌گفت: بله، و ابودرداء سمرتب این حرف را از صحابی می‌پرسید و تکرار می‌کرد تا جایی که من می‌گفتم، مرد، به زانو خواهد افتاد.

پدر قیس می‌گوید: روز دیگری بر ما گذشت و ابودرداء سبه او گفت: کلمه‌ای بگو که برای ما سودمند باشد و ضرری به تو نرساند! گفت: پیامبر صبه ما می‌فرمود: «خرج کننده برای اسب (خود که جهت جهاد یا خدمت به مردم و کار مسلمانان آماده کرده است)، مانند کسی است که دستش به صدقه باز است و آن را نمی‌بندد».

روز دیگری هم از کنار ما گذشت و ابودرداء سبه او گفت: سخنی به ما بگو که برای ما سودمند باشد و ضرری به تو نرساند! گفت: پیامبر صفرمودند: «خُریم اسدی» مردی خوب است، اگر درازی موهای سر و دراز کردن شلوارش نمی‌بود!» این فرموده به خُریم رسید و او زود چاقویی برداشت و موی سرش را تا کنار گوش برید و شلوارش را تا نصف دو ساقش بالا کشید.

سپس روز دیگری از کنار ما گذشت و ابودرداء به او گفت: سخنی به ما بگو که برای ما سودمند باشد و ضرری به تو نرساند، گفت: از پیامبر صشنیدم که می‌فرمود: «شما نزد دوستانتان می‌روید، پس بارها و لباس‌های خود را اصلاح کنید تا در میان مردم، مانند نشانه و خال معلوم باشید؛ زیرا خداوند، زشتی و زشتکاری و بدی را دوست ندارد»» [۸۶۳].

۷۹۹- «وعن أبي سعيدٍ الخدْرِيِّ سقال: قَالَ رسُولُ اللَّهِ ص«إزرَةُ المُسلِمِ إِلى نصْفِ السَّاقِ، وَلاَ حَرَجَ ـ أَوْ لا جُنَاحَ ـ فيما بَيْنَهُ وَبَيْنَ الكَعْبَيْنِ، فَمَا كانَ أَسْفَلَ منَ الكعْبَينِ فَهَوُ في النَّارِ، ومَنْ جَرَّ إِزارهُ بَطَراً لَمْ يَنْظرِ اللَّه إِلَيْهِ»» رواهُ أَبُو داود بإِسنادٍ صحيح.

۷۹۹. «از ابوسعید خدری سروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «شلوار مسلمان، تا نصف ساق است و تا بین ساق و دو قوزک، مانعی ـ یا گناهی ـ ندارد و هرچه پایین‌تر از دو قوزک باشد، در آتش است و هر کسی از روی تکبر شلوارش را بر زمین بکشد، خداوند (از روی رحمت) به او نگاه نمی‌کند»» [۸۶۴].

۸۰۰- «وعن ابنِ عمر بقال: مَرَرْتُ عَلى رسُولِ اللَّهِ صوَفي إِزاري اسْترْخَاءٌ. فَقَالَ: «يا عَبْدَ اللَّهِ، ارْفَعْ إِزارَكَ» فَرفعتهُ ثُمَّ قَالَ: «زِدْ»، فَزِدْتُ، فَمَا زِلْتُ أَتَحرَّاها بَعْدُ. فَقَالَ بَعْض القُوْمِ: إِلى أَيْنَ؟ فَقَالَ: إِلى أَنْصاف السَّاقَيْنِ» رواهُ مسلم.

۸۰۰. «از ابن‌عمر بروایت شده است که گفت: یک بار از کنار پیامبر صگذشتم و شلوارم فرونهادگی و درازیی داشت، فرمودند: «ای عبدالله! شلوارت را بالا بکش!» آن را بالا کشیدم، دوباره فرمودند: «بیشتر بالا بکش!» (بیشتر بالا بردم) و بعد از آن همیشه آن اندازه را رعایت می‌کردم و در نظر داشتم؛ یکی از جماعت گفت: تا کجا؟ عبدالله سگفت: تا نیمه‌ی دو ساق»» [۸۶۵].

۸۰۱- وعنه قال: «قالَ رسُولُ اللَّهِ ص: «مَنْ جَرَّ ثَوبَه خيلاءَ لَمْ يَنْظُرِ اللَّه إِلَيْهِ يَوْمَ القيامِةِ» فقالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فَكَيْفَ تَصْنَعُ النِّسَاءُ بِذُيُولِـهنَّ، قالَ: «يُرْخينَ شِبْراً». قَالَتْ: إِذن تَنكَشفُ أَقْدامُهنَّ. قال: «فيُرْخِينَهُ ذِراعاً لاَ يَزِدْنَ»» رواهُ أبو داود، والترمذي وقال: حديث حسن صحيح.

۸۰۱. «از ابن‌عمر بروایت شده است که پیامبر صفرمودند: «کسی که از روی تکبر، لباسش را بر روی زمین بکشاند، خداوند در روز قیامت به او نگاه نمی‌کند»؛ ام‌سلمه گفت: پس زنان با دامن‌های خود چکار کنند؟ فرمودند: «(از وسط ساق خود)، یک وجب دراز(تر) کنند»، گفت: در این صورت، پاهای آنان نمایان می‌شود! فرمودند: «پس آنها را تنها یک ذراع (شرعی) دراز (تر) کنند»» [۸۶۶].

[۸۵۵] ابوداود [(۴۰۲۷)] و ترمذی [(۱۷۶۵)] روایت کرده‌اند و ترمذی گفته است: حدیثی حسن است. خاین حدیث قبلاً هم به شماره‌ی ۵۱۹، آمده است]. [۸۵۶] بخاری [(۳۶۶۵)] روایت کرده و مسلم [(۲۰۸۵)] بعضی از آن را روایت کرده است. [۸۵۷] متفق علیه است؛ [خ(۵۷۸۸)، م(۲۰۸۷)]. [این حدیث قبلاً هم به شماره‌ی ۶۱۶، آمده است]. [۸۵۸] بخاری روایت کرده است؛ [(۵۷۸۷)]. [۸۵۹] مسلم روایت کرده است؛ [(۱۰۶)]. [۸۶۰] ابوداود [(۴۰۹۴)] و نسائی [۰۸/۲۰۸)] به اسناد صحیح روایت کرده‌اند. [۸۶۱] ابوداود [(۴۰۸۴)] و ترمذی [۲۷۲۲)] به اسناد صحیح روایت کرده اند و ترمذی گفته است: حدیث حسن صحیح است. [۸۶۲] ابوداود [(۴۰۸۶)] به اسناد صحیح و بنابر شرط مسلم روایت کرده است. [۸۶۳] ابودرداء [۰۴۰۸۹)] به اسناد حسن (نیکو) روایت کرده است [و همه‌ی اسناد آن حسن هستند] جز «قیس بن بشر» که محدثان در ثقه یا ضعیف بودن او اختلاف دارند و مسلم از او حدیث روایت کرده است. [۸۶۴] ابودرداء [۴۰۹۳)] به اسناد صحیح روایت کرده است. [۸۶۵] مسلم روایت کرده است؛ [(۲۰۸۶)]. [۸۶۶] ابوداوود [۴۱۱۹)] و ترمذی [۱۷۳۶)] روایت کرده‌اند و ترمذی گفته است: حدیث حسن صحیح است.