خصلتها و صفات او
امام نووی /در سال ۶۰۵ هجری [در ۲۰ سالگی]، همراه با پدرش، به سفر حج رفت و حدود یک ماه و نیم، در مدینهی منوره ماند و در بیشتر مسیر، مریض بود. به اجماع نویسندگان کتابهای شرح حال، امام نووی /به سه خصلت متمایز است؛ زهد، ورع و نصیحت امیران و امر به معروف و نهی از منکر.
ابنفرح، [از شاگردان امام نووی /]، گفته است: «جایگاه شیخ محییالدین، در سه پایه بود ـ که اگر تنها یکی را شخص دیگری داشته باشد، محل تجمع طالبان و انگشتنما خواهد شد ـ علم، زهد و امر به معروف و نهی از منکر.
اما زهد او؛ وی در «مدرسهی رواحیه» در طرف شرقی «مسجد جامع اموی دمشق»، در اتاق کوچک عجیبی سکونت میکرد و ازدواج نکرد؛ کم میخورد و کم مینوشید، چنانکه در شبانهروز، جز یک بار غذا نمیخورد؛ خوراکی را پدرش تأمین میکرد که چیزی نبود و هر ماه، پدر، چیز اندکی مستمری به او میداد و مادرش، لباس و پوشاکی برای او میفرستاد تا بپوشد و در شب و روز، فقط یکبار، هنگام سحر، آب مینوشید، در لباس و ظاهرش، اهل تَقَشُف و زهد بود، لباس خشن میپوشید و آثار زندگی سخت بر او ظاهر بود؛ میوه و خیار نمیخورد و میگفت: «میترسم جسمم، رطوبت پیدا کند و خوابآلود شوم [و از عبادت و علم باز مانم] و به حمام عمومی نمیرفت.
اما ورع او، در ورع، خیلی شدید بود، میوههای دمشق را نمیخورد، بهدلیل آنکه اوقاف و املاک زیادی داشت که مال محجوران بود و او، تصرف در آن را جز به مصلحت و غبطه، جایز نمیدانست. چیزی از کسی قبول نمیکرد، جز بهندرت، آن هم از کسانی که میدانست آن را در مقابل کاری یا به انتظاری به او نمیدهند..
اما نصیحت او به امیران و حاکمان؛ حقگویی قوی بود، و در نوشتار، آشکارا، امر به معروف و نهی از منکر میکرد، شجاع بود و در راه خدا از سرزنش سرزنشکنندگان نمیترسید، بیانی قوی داشت و استدلالش، روشن بود؛ با پادشاهان و ظالمان، با انکار روبهرو میشد، به آنان نامه مینوشت و آنان را از خدا میترساند. مکاتبهها و داستانهای مشهور با شاه «ملک ظاهر بیبرس»، بعد از جنگ با «لشکر تاتار» و اخراج آنان از شهرها، دارد... از او، چند نامه به ملک ظاهر در امر به معروف، باقی مانده است.
[در خاتمه]، خداوند، خاک جای امام را خوشبو کند؛ و بر جان او رحمت فراوان ریزد و ما را به برکات و معارف و علوم او، سود بخشد و ما و او را از پذیرفتگان در فردوس برین بهشت قرار دهد.
[آمین]
[دمشق] ـ اول ذیالحجه سال ۱۴۱۴ ه
۱۱/۵/۱۹۹۴ م.
دکتر وهبه مصطفی زحیلی.
علاوه بر امام نووی /، علمای بزرگ دیگری در علم حدیث به دنباله روی از ائمهی ششگانهی حدیث (اصحاب صحاح سته)، پرداخته و خود را از شاگردان و پیروان آنها دانستهاند. تغمدهم الله برحـمته.
این دانشمندان علم حدیث و سنت را در «هند، ایران، مصر، سوریه، عراق» و سایر بلاد اسلامی تدریس کرده و رواج دادهاند. از جمله مشهورترین آنها که نام ایشان در فقه و تفسیر و حدیث به چشم میخورد، بهطور اختصار، به شرح زیر است:
۱- امام دارمی سمرقندی /، متوفی به سال ۲۵۵ ھ.
۲- احمد دارمی /، متوفی به سال ۲۰۳ ] ھ.
۳- حافظ ابوحاتم ابنحیان /، متوفی به سال ۳۵۴ ه..
۴- بزاز /، متوفی به سال ۲۹۲ ه..
۵- ابوعبدالله حاکم /، متوفی به سال ۲۲۱ ه..
۶- ابوالقاسم طبرانی /، متوفی به سال ۲۶۰ ه..
۷- حافظ ابونعیم اصفهانی /، متوفی به سال ۴۳۰ ه..
۸- امام ابوزرعة رازی /، متوفی به سال ۲۶۴ ه..
۹- ابوحاتم رازی /، متوفی به سال ۲۷۷ ه..
۱۰- حافظ ابوبکر بیهقی /، متوفی به سال ۴۵۸ ه..
۱۱- دارقطنی /، متوفی به سال ۳۸۵ ه..
۱۲- حافظ شهرروزی /، متوفی به سال ۳۲۰ ه..
۱۳- ابوالقاسم ابن عساکر /، متوفی به سال ۵۷۱ ه..
۱۴- ابن صلاح عثمان شهرزوری /، متوفی به سال ۶۴۳ ه..
۱۵- حافظ ضیاءالدین مقدسی /، متوفی به سال ۶۴۳ ه..
۱۶- ابوالبرکات المجد بن تیمیه /، متوفی به سال ۶۵۲ ه..
۱۷- حافظ ابنحجر عسقلانی /، متوفی به سال ۸۵۲ ه..
۱۸- النور الهیثمی /، متوفی به سال ۸۰۷ ه..
۱۹- حافظ سراج بلقینی /، متوفی به سال ۸۰۵ ه..
۲۰- الحافظ السخاوی /، متوفی به سال ۹۰۲ ه..
۲۱- الحافظ شیخ جلالالدین سیوطی /، متوفی به سال ۹۱۱ ه..
۲۲- المحدث ضیاءالدین کمشخانوی /، متوفی به سال ۱۳۱۱ ھ.
۲۳- حافظ مبارکفوری /، متوفی به سال ۱۳۵۳ ھ.