ریاض الصالحین در سخنان پیامبر امین - جلد اول

فهرست کتاب

اقسام و انواع حدیث: [۹]

اقسام و انواع حدیث: [۹]

بیشتر علما، «حدیث و اسناد» را به سه قسمت اصلی تقسیم کرده‌اند:

۱. صحیح؛ ۲. حسن؛ ۳. ضعیف. و دلیلشان بر آن، این است که حدیث، یا «مقبول» است و به آن استناد می‌شود و یا «مردود» است و ترک می‌گردد؛ و مقبول دو قسمت است؛ زیرا یا مشتمل بر صفات عالیه‌ی قبول می‌باشد که آن را «صحیح» می‌نامند و یا دارای صفات نازله‌ی قبول می‌باشد که آن را «حسن» می‌نامند؛ و مردود، همان «ضعیف» است. آن‌گاه در زیر هر یک از این سه قسمت، به حسب مراتب قوت و ضعف، انواعی را ثبت کرده‌اند.

سپس، علمای اهل حدیث، حدیث را به اعتبار «احوال راویان و صفات ایشان» و به اعتبار «احوال متون و صفات آنها» به انواعی زیاد تقسیم کرده‌اند که بعضی از علما، انواع حدیث را به مرز صد نوع رسانده‌اند و امام نووی /آن را (۶۵) نوع شمرده است. و چون بعضی از آنها نوع به حساب نمی‌آیند و علمای این علم، بسیاری از آنها را ترک کرده‌اند، چنان به نظرم رسید که «انواع شایع و مورد استعمال حدیث» را بیان کنم که در ۳۵ نوع منحصر می‌شود.

۱- صحیح، که خود دو قسمت است: «صحیح لذاته» و «صحیح لغیره» (صحیح ذاتی و صحیح به واسطه‌ی غیر خود).

الف. صحیح لذاته، آن است که اسناد آن با نقل فرد عادل ضابط و با ضبط کامل از غیر خود، تا انتهای سند، وصل باشد و شذوذ و علت قادحه (چیزی که به صحت آن زیان برساند)، در آن نباشد.

ب. صحیح لغیره، آن است که راویان آن، به عدالت و ضبط شهرت داشته باشند؛ ولی عدالت و ضبط ایشان کمتر از عدالت و ضبط افرادی است که در سند صحیح لذاته هستند.

۲- حسن، که این نیز دو قسمت است:

الف. «حسن لذاته»، حدیثی است که اسنادش با روایت فرد عادل ضابط با ضبط غیر کامل از همانند خود تا انتهای سند متصل است، بدون شذوذ و نقص، با شهرتی که پایه‌اش از شهرت صحیح کمتر است.

ب. «حسن لغیره»، حدیثی است که اسناد آن از فرد ناشناخته یا دارای سوءحافظه و... خالی نیست؛ به شرط آن‌که این فرد، غافل و فراموش‌کار و دارای خطای زیاد نباشد و این حدیث، از راوی متهم به فسق روایت نشده باشد.

۳- ضعیف، عبارت از حدیثی است که یک شرط یا بیشتر از یک شرط از شروط صحت و حسن را فاقد است و به این اعتبار، به اقسام زیادی تقسیم می‌شود و مراتب ضعف آن به موجب ضعف راویان و خفت و سبکی اسناد و متن آن، متفاوت می‌باشد.

۴- مُسند، آن است که اسنادش، به حسب ظاهر، به انتها رسیده است؛ بنابراین شامل مرفوع، موقوف و غیره می‌شود و قید به «حسب ظاهر» به خاطر آن است که شامل حدیثی بشود که انقطاعی پوشیده، مانند «عَنعَنه‌ی مُدلَّس»، در آن موجود است و «مُدلَّس» کسی است که در اثنای سخنش، خلاف آنچه را که می‌گوید، می‌پوشد.

۵- متصل یا موصول، حدیثی است که اسنادش به انتها متصل است؛ زیرا هر راوی، از شخص بالاتر از خود، آن را شینده است و به صورت مرفوع یا موقوف باشد. و اتصال با عَنعَنه‌، همانند اتصال با شنیدن (سماع) است، به شرطی که راوی، «مُدلَّس» نباشد و بنابر شرط «مسلم» امکان ملاقات، موجود و بنا به شرط «بخاری» ثابت و یا مصاحبت، طولانی باشد، بنا به شرط غیر ایشان.

۶- مرفوع: حدیثی است که به‌صورت خصوصی، به پیامبر صنسبت داده شود و این نسبت، عام است از این که قول باشد یا فعل یا تقریر و یا وصف. و قول صحابه که می‌گوید: ما فلان کار را در عصر پیامبر ص، با حضور وی یا با آگاهی حضرت صاز آن، انجام می‌دادیم، یا فلان چیز را می‌گفتیم، یا بگوید: ما در زمان پیامبر ص، مشکلی در فلان امر نمی‌دیدیم، از این قسمت است.

۷- موقوف، حدیثی است که از صحابه روایت شده باشد، قول باشد یا فعل و یا تقریر؛ متصل باشد یا منقطع.

۸- مقطوع، عبارت از حدیثی است که در یک «تابعی» موقوف باشد، قول باشد یا فعل.

۹- مرسل، آن است که صحابی، از آن ساقط باشد و تفاوتی نیست راوی آن، تابعی بزرگ باشد یا کوچک؛ و این نوع، نزد «امام شافعی» ضعیف و نزد «ابوحنیفه» و «مالک» صحیح است.

۱۰- منقطع، آن است که در میان راویان آن، قبل از صحابه، در یک جای واحد، یک راوی ساقط شده باشد.

۱۱- معضل، حدیثی است که قبل از صحابه، با شرط توالی (پشت سر هم بودن) دو راوی یا بیشتر، ساقط شده باشد.

۱۲- معلق، حدیثی است که در اول سند، در آن، یک راوی یا بیشتر، به‌دنبال هم ساقط شده باشد و حکم آن، صحیح است، به شرطی که در کتاب‌های صحیح آمده باشد.

۱۳- مُدلَّس، و این دو قسمت است: ۱. مدلس‌الاسناد؛ ۲. مدلس‌الشیوخ.

مدلس‌الاسناد، آن است که آن را یک راوی، از کسی که او را ملاقات کرده و از او نشنیده است، روایت کند و به گمان این که از او شنیده است. یا از او شنیده، ولی چیزی را که از او نشنیده است، روایت می‌کند و حکم آن، کراهت شدید است.

و مدلس‌الشیوخ، آن است که راوی، شیخ خود را به اسم یا کنیه یا وصفی که بدان شهرت ندارد، ذکر کند و حکم آن، کراهت است اما از اول خفیف‌تر می‌باشد.

۱۴- شاذ، حدیثی است که راوی ثقه (معتبر)، آن را برخلاف حدیث راوی راجح‌تر از خود نقل می‌کند.

۱۵- منکر، در مخالفت، همانند شاذ است؛ اما فرقش با شاذ، در ضعف روایت است.

۱۶- محفوظ، عبارت از حدیثی است که راوی ارجح، آن را از راوی معتبری که با او در روایت اختلاف دارند، روایت کند؛ بنابراین محفوظ، در مقابل شاذ قرار دارد.

۱۷- معروف، حدیثی است که راوی راجح مخالف روایت ضعیف، آن را نقل کند؛ بنابراین، معروف، در مقابل منکر است.

۱۸- متابع، آن راوی است که در روایت از شیخ خود یا شیخ خودش تا انتهای سند، متابعت و موافقت روایت غیرخود را کرده باشد و متابعت، دو قسمت است:

الف). متابعت از شیخ راوی که آن را متابعت کامل می‌گویند [۱۰].

ب). متابعت از کسی که از شیخ راوی بالاتر است و آن را متابعت ناقص می‌نامند [۱۱].

۱۹- شاهد، فرق میان آن و متابع آن است که متابعت، حدیثی است که با لفظ حاصل می‌شود و شاهد، حدیثی است که با معنی حاصل می‌گردد؛ و مثال آن، حدیثی است که از دو طریق روایت شده باشد؛ طریقی قوی و طریقی ضعیف؛ پس هر گاه ضعیف، در لفظ، موافق باشد، آن را متابع می‌گویند و هر گاه مخالف لفظ و در معنی، موافق باشد، آن را شاهد می‌نامند.

۲۰- متروک، حدیثی است که یک راوی متهم به دروغ، آن را روایت کند و با قواعد معلوم، مخالف باشد، یا این که راوی، دارای اشتباه یا فسق یا غفلت زیاد باشد.

۲۱- معلل، عبارت از حدیثی است که ظاهر آن صحت دارد، بعداً علتی قادحه (زیان‌آور به صحتش) در آن مثلاً وصل به حدیث مرسل یا منقطع یا موقوف یا باادخال حدیث در حدیث و دیگر علت‌های قادحه آشکار می‌شود. و معلل، دو قسمت است:

الف. علت و نقص آن، در اسناد واقع است، ب. علت و نقص آن در متن واقع است. آنچه در اسناد واقع می‌شود، مانند ارسال و وقف، گاهی، در اسناد و متن با هم، قدح (زیان) می‌آورد و گاهی، تنها در اسناد قدح وارد می‌کند و متن، صحیح خواهد بود؛ مانند حدیث «البیعان بالخیا» که «یعلی بن عبید از سفیان ثوری از عمرو بن دینار» روایت می‌کند و یعلی در روایت از عمروبن دینار، دچار اشتباه شده است و در واقع، «عبدالله بن دینار» است که هر دو ثقه (معتبر) هستند.

و آنچه در متن واقع می‌شود، مانند ادخال حدیث در حدیث، در متن و اسناد با هم، قدح وارد می‌کند.

۲۲- مضطرب، عبارت از حدیثی است که به‌ صورت‌های مختلف و متفاوت و بدون ترجیح یکی از طریق‌ها روایت شده باشد. و اضطراب، در اسناد و در متن و در هردو، از یک راوی یا بیشتر، واقع می‌شود.

۲۳- مدرج، یا مدرج‌المتن است، مانند این که راوی، سخنی از خود یا از غیر خود را در اول حدیث یا در وسط و یا در آخر آن ذکر کند. و یا مدرج‌الاسناد می‌باشد و این، عبارت از آن است که نزد راوی، دو متن با دو اسناد مختلف موجود باشد و آن دو متن را از راوی یکی از آن دو سند، نقل کند؛ یا راوی، یکی از دو حدیث مختلف را با اسناد مخصوص به خودش از او روایت کند و از متنی دیگر، چیزی در آن زیاد کند که با آن اسناد نباشد؛ یا نزد او متنی با اسنادی ـ به جز قسمتی از آن موجود باشد و چون آن قسمتف با اسنادی دیگر نزد او هست، بعداً، تمام آن را با اسناد اول روایت می‌کند؛ بنابراین، مدرج هم سه قسمت است.

۲۴- مقلوب، عبارت از حدیثی مشهور نزد یک راوی است، سپس در جای آن، حدیث دیگری را در طبقه‌ی آن قرار می‌دهد، یا اسناد متنی را می‌گیرد و برای متنی دیگر قرار می‌دهد و بالعکس، همان‌گونه که اهل بغداد، امام بخاری را امتحان و صد حدیث را برای او مقلوب کردند و امام تمام آنها را به وجه خودشان برگرداند و ایشان، به فضل و علم او اقرار کردند.

۲۵- مشهور، حدیثی است که بیشتر از دو نفر، آن را روایت کرده باشند و متواتر، قسمتی از مشهور است و آن عبارت از حدیثی است که جمعی از جمع دیگری نقل کرده باشند، به‌طوری که اجتماع ایشان بر دروغ محال باشد؛ و متواتر دو قسمت است:

متواتر لفظی، مانند حدیث «مسح‌الحفین» (مسح کشیدن بر خف‌ها)؛

متواتر معنوی، مانند این که ناقلان، در وقایعی مختلف، بر امری متفق باشند، مثل شجاعت علی، کرم‌الله وجهه و عدالت عمر، س.

۲۶- غریب، آن است که تنها یک راوی، آن را از کسی که حدیثش را جمع می‌کند، نقل کند و دو قسمت است: غریب در متن و اسناد، و غریب در اسناد نه در متن و غریب در متن نه در اسناد وجود ندارد. اول، عبارت از حدیثی است که تنها یک راوی آن را نقل می‌کند. دوم، حدیثی است که جمعی از صحابه، متن آن را روایت می‌کنند و یک نفر دیگر به تنهایی، از صحابی دیگری، آن را روایت می‌کند.

۲۷- غریب‌الحدیث، حدیثی است که لفظی مبهم و دور از فهم در آن باشد و ابهام آن لفظ، به علت کمی استعمال آن است.

۲۸- عزیز، عبارت از حدیثی است که دو نفر از دو نفر روایت کرده‌اند، هرچند که در یک مرتبه باشند.

۲۹- مسلسل، حدیثی است که در روایت، اسنادش، پی در پی بر یک حالت یا یک صفت باشد و مهم‌ترین آن، این است که بر اتصال سند و نبودن تدلیس دلالت کند و بعضی از فواید آن، زیاد بودن ضبط است. و مسلسلات، کمتر از خلل تسلسل، سالم می‌مانند، زیرا گاهی تسلسل در وسط و گاهی در اول و بعضی مواقع در آخر، قطع می‌شود.

۳۰- مدبج، عبارت از حدیثی است که دو راوی برابر، هر یک از دیگری نقل کند؛ مانند «حضرت عائشه و ابوهریره»، ب.

۳۱- مؤتلف و مختلف، آن است که اسم راویان یا القاب ایشان یا مانند آن، در نوشتن نه در تلفظ متفق باشد و کسی که از این آگاهی نداشته باشد، اشتباهش زیاد خواهد بود [۱۲].

۳۲- متفق و مفترق، عبارت از حدیثی است که اسم راویان یا انساب و القاب ایشان یا مانند آن، در تلفظ و نوشتن، متفق و در واقع، تنها مسمای آنان از هم جدا باشد و شناخت این هم مهم است؛ زیرا ممکن است آن دو شخص یک نفر تصور شوند.

۳۳- متشابه، حدیثی است مرکب از دو نوع سابق [۱۳].

۳۴- مشتبه مقلوب، حدیثی است که اشتباه در آن ذهنی است نه خطی و منظور از آن، راویانی است که در اسم و نسب، متشابه و در تقدیم و تأخیر، متمایز هستند.

۳۵- عالی و نازل، و اقسام علو (برتری) پنج قسمت است:

الف. نزدیکی به پیامبر؛

ب. نزدیکی به یکی از امامان حدیث، مانند «اوزاعی و مالک»؛

ج. علو به نسبت روایت یکی از کتاب‌های شش‌ گانه‌ی حدیث یا دیگر کتاب‌های معتبر؛

د. علو به تقدم وفات راوی از شیخ بر وفات راوی دیگر از همان شیخ؛ هرچند که در عدد مساوی باشند [۱۴].

ه‍. علو به تقدم سماع از شیخ از سماع راوی دیگر از همان شیخ [۱۵].

و اقسام نزول، پنج قسمت است که از ضد پنج قسمت علو شناخته می‌شود؛ بنابراین در مقابل هر قسمی از اقسام علو، قسمتی از اقسام نزول وجود دارد. و عالی، مهم‌تر است، مگر این که نازل، با فایده‌ای جدا شود، مانند بیشتر بودن افراد معتبر و ثقه در نازل، به نسبت عالی [۱۶].

با تقسیمی دیگر هم، می‌توان حدیث را تقسیم کرد؛ زیرا حدیث، یا متواتر است یا آحاد و یا موضوع. تعریف متواتر که بیان شد و آحاد به حدیثی گفته می‌شود که تعداد راویان آن محصور و معین باشد. موضوع هم عبارت از حدیثی است که راوی آن، به‌طور عمد، در روایت آن دروغ گفته باشد.

[۹] این بخش، از کتاب «مختصر علم‌الحدیث»، از «محمد علی فطب» قسمت «اقسام‌الحدیث» صفحات ۵۱-۶۲ انتخاب و ترجمه و نقل شده است. مصححان. [۱۰] مانند حدیثی که «شافعی» در کتاب «الام» از «مالک از عبدالله بن دینار از ابن عمر» از پیامبر صنقل کرده است که می‌فرماید: «الشهر تسع وعشرون، فلا تصوموا حتی تروا الـهلال، و لا تفطروا حتی تروه، فان غم علیکم فاکملو العده ثلاثین»، و بعضی چنان تصور کرده‌اند که این حدیث، با این لفظ «منفرد» است و به همین سبب، آن را «غریب» دانسته‌اند؛ زیرا اصحاب مالک با همین سند، این حدیث را با لفظ «فان غُم علیکم فاقدروا له» روایت کرده‌اند؛ ولی علماء متابعی را برای شافعی پیدا کرده‌اند و او، «عبدالله بن مسلمه‌ی قعنبی» است که بخاری، آن را در صحیح خود، به همین شیوه نقل کرده است. نخبه‌النظر، ص ۱۴، به نقل از علوم‌الحدیث، دکتر صبحی صالح، ص ۲۵۷. [۱۱] مانند حدیث سابق که در «صحیح ابن خزیمه» با روایت «عاصم بن محمد از پدرش محمد بن زی از جدش ابن عمر» با لفظ «فأکملوا ثلاثین» و در صحیح مسلم، با روایت «عبدالله بن عمر از نافع از ابن‌عمر» با لفظ «فاقدورا ثلاثین» آمده است. توضیح الافکار ج ۲ ص ۱۴ به نقل از علوم‌الحدیث، دکتر صبحی صالح، ص ۵۷. [۱۲] مانند مِسور و مُسوّر، سلام و سلّام . [۱۳] اسم راویان در نوشتن و تلفظ متفق، و اسم پدران‌شان متفاوت باشند؛ با بالعکس: اسم پدران‌شان در نوشتن و تلفظ متفق و اسم خودشان متفاوت باشد. [۱۴] یکی از انواع علو نسبی، تقدم وفات راوی است، هرچند که تعداد راویان یکی باشد؛ یعنی اگر کسی «مسند احمد» را از «حلاوی» از «ابن عباس» از «نجیب» شنیده باشد، بر کسی که آن را از «جمال کتانی» از «قرضی» از «زینب دختر مکی» شنیده باشد، علو نسبی دارد؛ به دلیل این که سه نفر اول، قبل از سه نفر دوم فوت کرده‌اند. علوم‌الحدیث، دکتر صبحی صالح صص ۴-۲۵۳. [۱۵] یکی دیگر از اقسام علو نسبی، تقدم در سماع است، یعنی کسی که سماعش از شیخ قدیم‌تر باشد به نسبت کسی که سماعش جدید بوده است، علو نسبی دارد، مانند این که دو نفر از شیخ سماع کرده باشند؛ اما یکی، در شصت سال پیش و دیگری در چهل سال قبل سماع کرده باشد که در این صورت، اولی، به نسبت دومی، علو دارد. علوم‌الحدیث، دکتر صبحی صالح، ص ۲۵۴. [۱۶] قطب، محمدعلی، مختصر علوم‌الحدیث، صص ۵۳-۶۲.