مقدمهی کتاب و شرح حال پیشوایان حدیث (اصحاب صحاح سته) و نگاهی به علم حدیث واصطلاحات آن
به قلم مترجم؛ [مرحوم] استاد احمد حوارینسب
خداوند بیمانند را سپاس و ستایش کنیم که ستایش فقط سزاوار اوست، و نیایش و کرنش به درگاه او بریم که جز درگاهش محل امید و قبلهگاهی نیست؛ اوست که به قدرت کاملۀ خود تمام موجودات را از پردۀ نیستی به جلوهگاه هستی در آورد و به حکمت مطلقهاش انسان را در بین کائنات افضل و اشرف آفرید و او را به مقام رفیع خلیفهاللهی رسانید و این تفضیل و تشریف به جهت آن بود که از روح خود در او دمید و مسجود فرشتگانش قرار داد و ظاهر و باطن او را ممتاز فرمود، زیرا از جنبهی خلقت ظاهری، او را در بهترین شکل و فرم، دلربا و دلفریب ساخت که:
﴿لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِيٓ أَحۡسَنِ تَقۡوِيمٖ٤﴾[التین: ۴].
و از جنبۀ باطنی و معنوی به واسطۀ شرف روح خود او را به عقل و نطق بر دیگر مخلوقات زنده برتری بخشید و در آموختن علم او را توانا فرمود و با قدرت ازلی به برکت روح، نقش وجود او را طوری زد که در محفظه یا جمجمهی سرش ذراتی قرار داد که این ذرات بهترین وسایل و مشکلترین مسایل را به مدد روح شریف در خود ضبط کرد و تصویر آنها را برای مدتی مدید (بقیهی حیات) در خود نگه داشت و در حقیقت، مغز انسان عجیبترین ماشینهای عالم هستی است که بهقول «کلود هزاوی»، مخترع مغز الکترونیک: «ارزش کار مغز انسان عادی و بیسواد حتی پس از گذشت قرنها که علم بیش از پیش پیشرفت کند، هزارها برابر ارزش کار دستگاه اختراعی اوست؛ این دستگاه محیرالعقول، تصویر یا صدای انسان یا حیوان و مطلب و موضوع سپرده شده را پس از گذشت سالها، عیناً زنده میکند و هر گاه انسان اراده کند آن را در ذهن او حاضر میسازد» [۲]، که:
﴿فَتَبَارَكَ ٱللَّهُ أَحۡسَنُ ٱلۡخَٰلِقِينَ﴾[المؤمنون: ۱۴].
بلی، همین مغز است که به فرمان خدا و در سایهی عطیهی الهی روح بر تمام بدن انسان زنده فرمانروایی و برای تمام حرکات و سکنات او از کلی تا جزئی فرمان صادر میکند و فیالواقع انسان را مقام انسانیت میدهد که نهتنها شایستهی ادارهی زمین؛ بلکه سزاوار تسخیر کهکشانها و کرات دیگر میگرداند. اینجاست که خداوند میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ كَرَّمۡنَا بَنِيٓ ءَادَمَ﴾[الإسراء: ۷۰].
و چون در میان تمام موجودات زنده، بشر مکرم و منظور نظر حق بود، بار گران امانت یعنی تکالیف زیادی را به او سپرد و مسئولیت عبودیت را که بسی سنگین است بر عهدهی او گذاشت و برای رفع اشتباهات او، با وجود رهبر بزرگ خرد، انبیا را از جنس خود ایشان مبعوث گردانید و تعالیم و تکالیف لازمه را برای خیر دین و دنیا به استادی و راهنمایی ایشان، بیشتر محول و منتقل گردانید، این سفرای عظام که اولین پایهگذاران تمدن و علوم و ادب و تربیت و خداشناسی بودند، با کوششی خستگیناپذیر و ایمانی بینظیر سرشار از شوق لقای رحمان، در تحصیل رضای خالق سبحان، از بذل مال و جان دریغ نکردند و با بیان مؤثر و دلایل عقلی و منطقی میسر، بدون ترس، با کهنهپرستی و خرافات وارده در ادیان گذشته و عبادت اوثان به مبارزه برخاستند و حقاً چون نیت و مقصود آنها فقط رضای خدا بود، چه بسا موفق شدند و انسانهای گمراه را از حال وحشت و دهشت و جهل و تحیر به درجات والای انس و عشرت و آسایش خاطر رسانیدند؛ در میان این فرستادگان بحق و برگزیدگان خدا، اول آنان در رتبت و آخر آنان در نوبت، زبدهی کاینات و خلاصهی موجودات، خیرالانام پیغمبر اسلام حضرت محمد المصطفی صرا هنگامی با خلعت رسالت و رتبت نبوت مشرف و با تأیید خود مؤید فرمود که خرافات و بدعتهای فراوان، در ادیان آسمانی گذشته وارد شده و دین را مخدوش و جهانیان را در عین سرگردانی قرار داده بود، و از طرفی امرا و حکام از ضعف دین و اختلافات مدعیان دیانت سوءاستفاده نموده با تأثیر نفوذ، خود را، در ابتدا به عنوان مصلح و متولی امور عقیدتی و بعد به عنوان خدایی و صاحب اختیار مرگ و زندگی به مردم تحمیل مینمودند و آخرین ادیان بزرگ پیش از اسلام یعنی یهودیت و مسیحیت را به کلی تغییر رنگ دادند از حالت دین خارج نمودند، به طوری که دین قدیمتر، یعنی یهودیت، رنگ دنیاپرستی و سودجویی و بهرهکشی و ربا و ریا، و دین مسیحیت، عکس اولی، نقش زهد و ترک دنیا و گوشهگیری و رهبانیت را گرفت. و به عبارت روشنتر، دین موسی، به مکتبی مادی و اجتماعی و آیین جهانی و دین عیسی، به مکتب انزوا و رهبانیت و ترک ازدواج و در نتیجه فساد در کلیسا تبدیل گردید، چه جنگها و چه فسادها و قتل بزرگان که به نام دین، به وسیلهی پیروان دروغین آن انجام نگرفت و چه ظلمها که از روی تعصب و فقط به منظور حفظ مقام و برتریجویی حاکمان ظالم به فتوای احبار یهود و کشیشان کلیسا بر طبقۀ محروم نرفت، که ناگاه ارادهی خدای توانا بر آن قرار گرفت که ریشهی فساد را از زمین قطع کند و دین حنیف اسلام را که به راستی جامع و کاملتر از همهی ادیان گذشته بود، جانشین ادیان سابق فرماید و معقولترین و مستدلترین احکام را خاتم ادیان گرداند و اجرای آن را به دست توانای خاتم انبیا محمد مصطفی صبسپارد که عاقلترین و کاملترین فرزندان آدم و موجب افتخار عالم بود و به قول «جان دیو پرت»، مؤلف «عذر تقصیر به پیش گاه محمد و قرآن»: «بزرگترین بزرگان جهان بود»؛ آن در یتیم با قلب سلیم، در زیر توجه خاص خدای رحیم، پس از بعثت، مجدانه، به انجام دادن فرمان خدا و دعوت مردم بهسوی توحید ـ که پایهی همهی ترقیات دنیا و آخرت است ـ مشغول گردید و با پایداری و شکیبایی، پرچم توحید را بر فراز کاخهای شرک و کفر به اهتزار درآورد، سلطنت جباران را سرنگون و بساط ظلم و فریب احبار و راهبان را واژگون ساخت؛ تا آنجا که به تشریف رتبهی خاتمیت پیغمبران و بشارت رحمت بر عالمیان مشرف شد، چنانکه خداوند میفرماید:
﴿مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٖ مِّن رِّجَالِكُمۡ وَلَٰكِن رَّسُولَ ٱللَّهِ وَخَاتَمَ ٱلنَّبِيِّۧنَ﴾[الأحزاب: ۴۰].
و
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ١٠٧﴾[الأنبیاء: ۱۰۷].
آن حضرت که فصاحت و بلاغت او، یکی از معجزات نبوت و خود ایشان افصح العرب و جامعالکلم بود، علاوه بر تبلیغ احکام قرآنی و تکالیف آسمانی، خود نیز در تکمیل و تشریح و تبیین آیات، بیاناتی موجز و معجز را به مناسبت وقت و موضوع، در جواب سوالات سعادتمندان اصحابش ایراد میفرمود که آنان با ایمانی کامل آنها را به گوش جان میسپردند و حفظ و ضبط میکردند که مجموع آنها را سنت یا احادیث نبوی مینامند و دومین اساس و ملاک عمل مسلمین بعد از قرآن است [۳]. چنان که فوقاً اشاره شد، یاران آن حضرت با ایمان و دقت و رغبت تمام، فرمودهها و اعمال و تقریرات آن سرور را حفظ مینمودند که بعد از رحلت حضرتش، احادیث فراوان در ضمایر مردم مانده بود که صحابه به تابعین و تابعین به تابع تابعین میرسانیدند و خلاصه، دست به دست و دهان به دهان، به نسلهای بعد منتقل گردید. و بعد از قرون اولیه، علمایی در علم حدیث پیدا شدند که با وقف عمر عزیز خود در راه تحقیق و تدقیق احادیث صحیحه و احیای سنت، زحمتها کشیدند و از بذل مال و جان دریغ نکردند و با تحمل مشقات و قبول رنج مسافرتهای دور و دراز کوشش کردند که صحیح را از سقیم و مستند را از غیر مستند و متواتر را از آحاد جدا نمایند و بالاخره، شش نفر از بزرگترین علمای قرن سوم، موفق شدند که هر یک نتیجهی مطالعات و تحقیقات طولانی خود را در کتابی جمع و تألیف نماید که مجموع آنها را «صحاح سته» گویند. بدین ترتیب:
«صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابوداود، سنن ترمذی، سنن نسائی و سنن ابنماجه» و چون دوران زندگی دو نفر اول به «زمان سعادت» (دورهی زندگی حضرت رسول اکرم ص)، نزدیکتر بوده است، احادیث روایت شدهی آن دو را مشهورتر و معتبرتر میشمارند و کتاب آنان به صحیحین مشهور است.
اینک، بهطور اختصار، ذیلاً، جهت تیمن و برای آگاهی مسلمانان، به شرح حال صاحبان «صحاح سته» میپردازیم:
۱. امام بخاری /ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیره بن بردزبهی جعفی بخاری، ملقب به شیخ و حافظ و محدث؛ یکی از رجال برجسته و مهم در اخبار و احادیث نبویه بوده است، بهحدی که در زمان خود، او را «امیرالمؤمنین فیالحدیث» نامیدند؛ این دانشمند ربانی، سال ۱۹۴ هجری در «بخارا» بهدنیا امد، پدر را در کودکی از دست داد و در حمایت و تحت تربیت مادرش پرورش یافت، در سال ۲۱۶، با مادر و برادرش، به حج رفت و پس از انجام دادن مناسک، او در «مکه» باقی ماند و برادرش، به بخارا بازگشت. در شرح زندگیش، مینویسند که: او در کودکی، هر دو چشم از دست داد و مادرش، هنگامی که برای فرزندش جزع مینمود و بسیار افسرده و غمگین بود، شبی «حضرت ابراهیم ÷را در خواب دید، به او مژده داد: «خداوند به خاطر تو، بر فرزندت رحم نموده، بینایی را به او باز داد» و همان طور هم شد.
یکی از موجبات توفیق عظیم بخاری در پیشرفت علم، ثروت زیادی بود که از پدر برای او به ارث باقی ماند. امام بخاری سرانجام، بلاعقب، در سال ۲۵۶ ه، در سن ۶۲ سالگی به سرای جاوید شتافت رحمهالله علیه.
این محدث بزرگ در یازده سالگی، به فکر تحصیل در حدیث افتاد و در سنین کودکی بنا به قولی که در «البدایة والنهایهی ابن کثیر» آمده است، هفتاد هزار حدیث را حفظ کرد. سرانجام، ـ چنانکه ذکر گردید به مکه رفت و از محضر علمای حدیث کسب فیض کرد. بعدها به مصر نیز سفر کرد و به سیر و سیاحت و تحقیق و تتبع پرداخت و کتاب مشهور خود را که شامل شش هزار حدیث است و آن را «جامعالصحیح» گویند، نوشت که «ابن حجر عسقلانی» و دیگران، شرحهایی بر آن نوشتهاند و آن را «شرح صحیح بخاری» گویند.
خود او میگوید: «صحیح من، در میان ششصد هزار حدیث استخراج و انتخاب شده است و هیچ حدیثی ننوشتهام جز این که از صحت آن مطمئن شدهام (اطمینان پیدا کردهام که کلام حضرت خیرالانام میباشد)، قبل از پاکنویس، دو رکعت نماز بهجای میآوردم، سپس آن را نقل و یادداشت مینمودم و تألیف این کتاب حدود شانزده سال طول کشید»، و در زمان خود قریب نود هزار نفر، این احادیث را از او شنیدند، از برکت آن هدایت شدند.
شمار احادیث صحیح بخاری ـ که منتخب از جامعالصحیح اوست ـ بدون محاسبهی تکراریها، چهار هزار حدیث میباشد چنان که امام نووی /بدان تصریح کرده است.
امام بخاری رَحَلات و مسافرتهای زیادی در طلب علم، مخصوصاً در جستجوی احادیث صحیح متحمل شد که مهمترین آنها سفر مکه و مصر بوده است و به کوفه و بغداد نیز زیاد رفت و آمد میکرد.
بخاری علاوه بر صحیح خود کتب دیگری مانند: «قضایا الصحابه والتابعین» و «تاریخ بخاری» و... را تصنیف و تحریر نموده است.
یکی از شعرای عرب در دو شعر بلیغ، سال تولد و فوت و سن او را چنین وصف کرده است:
كان البخاري حافظاً ومـحدثاً
جـمع الصحیح مكمل التحریر
میلاده «صدق» وعده عمره
فیها، «حـمید» وانقضی في نور
[۴]
[۲] در صورتی که مغز الکترونیک قادر به چنین عملی نیست. [۳] اساس کار و رفتار مسلمانان و مدرک اعمال و فرایض اسلامی عبارتند از «قرآن، سنت، اجماع علما و قیاس». [۴] کلمات صدق ۱۹۴، حمید ۶۲، نور ۲۵۶ به ترتیب، تولد و سن و فوت امام بهحساب ابجد است.