خاندان و یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم

فهرست کتاب

عزت و اقتدار اسلام در زمان خلفای راشدین تا دوازده خلیفه

عزت و اقتدار اسلام در زمان خلفای راشدین تا دوازده خلیفه

این دوازده خلیفه عبارتند از: حضرت ابوبکر، حضرت عمر، حضرت عثمان، حضرت علی، معاویه، یزید، عبدالملک بن مروان و چهار فرزند او که عمر بن عبدالعزیز نیز جزو آنان بود. در صحیحین به نقل از جابر بن سمرهبآمده که پیامبر جفرمود: «لاَ يَزَالُ الإِسْلاَمُ عَزِيزًا إِلَى اثْنَىْ عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ». «اسلام تا دوازده خلیفه که همه شان از قریش هستند، همچنان با عزت خواهد بود». عبارت این حدیث در بخاری «اثنی عشر أمیراً» است. در عبارتی دیگر آمده است: «لا يزال أمر الناس ماضياً ولهم اثنا عشر رجلاً» [۱۰۱]. «امور مردم همچنان روبه راه است تا زمانی که دوازده امام دارند».

این چنین هم شد، چون خلفای راشدین که حضرت ابوبکر، حضرت عمر، حضرت عثمان و حضرت علی هستند، سپس خلافت به کسانی رسیده که مردم درباره شان به توافق و اجماع رسیدند، و آنان به عزت و قدرت رسیدند مانند معاویه و پسرش یزید. سپس عبدالملک و چهار فرزند او که عمر بن عبدالعزیز نیز جزو آنان بود. بعد از آن دو در دولت و حکومت اسلام نقصی به وجود آمد که تا به حال باقی مانده است.

بنی ‏امیه بر همه‎ی سرزمین‏های اسلام حکومت کردند و دولت در زمان آنان دولتی عربی بود، و خلیفه به اسم خودش مثلاً عبدالملک و سلیمان خوانده می‏شدند و به عضد الدوله، عزالدین، بهاءالدین و فلان الدین شناخته نمی‏شدند. آنان نمازهای پنج‏گانه را می‏خواندند و در مسجد بیرق‏ها را بر می‏افراشتند، و امیران را تعیین می‏کردند و در خانه‌ی خود سکونت داشتند. آنان در قلعه‏ها ساکن نمی‏شدند، و خود را از مردم پنهان نمی‏کردند. از جمله علل این امر این بود که آنان در صدر اسلام و در قرن‏های برتر و قرن صحابه و تابعین و تبع تابعین بودند. بزرگ‏ترین عیب و ایرادی که مردم بر بنی‏امیه می‏گرفتند، دو چیز بود: یکی این که آنان درباره‎ی حضرت علی سبه بدی سخن می‏گفتند. دوم این‏که آنان نماز را در سر وقتش نمی‏خواندند. این دوازده نفر در تورات هم آمده است، آنجا که خداوند در بشارت خود به اسماعیل می‏گوید: «وسیلد اثنی عشر عظیماً».

سپس از جمله‎ی نعمت و رحمت خدا به اسلام این بود که وقتی حکومت به بنی ‏هاشم منتقل شد، به بنی‏عباس رسید، و آنان احترام خلفای راشدین و سابقین اولین از مهاجران و انصار را نگه می‏داشتند، و در دولت آنان جز تعظیم خلفای راشدین و ذکر نام آنان بر منبرها و تمجید از آنان و تعظیم صحابه دیده نشد. اما اگر پناه بر خدا، یک رافضی که به خلفا و سابقین اولین از مهاجرین و انصار ناسزا می‏گفت، به حکومت می‏رسید، قطعاً اسلام دگرگون می‏شد. البته در درون حکومت، افرادی راه یافتند که مردم از آنان ناراضی بودند و نمی‏توانستند آنان را برکنار کنند؛ همان‏گونه که حضرت علی نتوانست فرماندهانی که جزو بزرگان سپاه او بودند، همچون اشعث بن قیس و اشتر نخعی و هاشم مرقال و امثال آنان را برکنار کند.

افراد مجوسی، و کسانی که در دل نسبت به اسلام کینه داشتند، و اهل بدعت و زندیق بودند، در حکومت نفوذ کردند، و مهدی به قتل عام آنان پرداخت تا این ‏که بدین ترتیب شر زیادی دفع شد، و او از بهترین خلفای بنی‏عباس بود. او همچنین به علم و جهاد و دین احترام و ارزش بالایی قائل بود، و به این دلیل حکومت او یکی از بهترین حکومت‏های بنی‏عباس شد. گویا این حکومت تمام خوشبختی آنان بود و بعد از آن هرگز نتوانستند امور خود را سر و سامان دهند، با وجود این که کسی از عباسی‏ها نتوانست بر اندلس و بر اکثر سرزمین‌های غربی غلبه کند، و فقط بعضی از آنان مدتی بر آفریقا چیره شدند و سپس آن‏جا هم از آنها گرفته شد، بر خلاف بنی‏امیه که توانستند بر تمامی ممالک اسلامی چیره شوند و همه‎ی دشمنان دین را شکست دهند.

همچنین در این حدیث که پیامبر جفرمود: «کلهم من قریش» «همه‎ی آنان از قریش هستند»، اگر همه‎ی آنان مختص به حضرت علی و فرزندان او بود، آن‏چه که آنان را متمایز می‏کند، بیان می‏کرد. مگر نمی‏بینید که او نگفت همه‎ی آنان از فرزندان اسماعیل هستند، و یا همه‎ی آنان از عرب هستند هر چند که چنین بودند؛ چون او قصد داشت قبیله‏ای که آنان را متمایز می‏کند بیان کند. و اگر از طریق جزو بنی‏هاشم بودن و یا از جانب علی بودن، متمایز می‏شدند، به این ویژگی ذکر می‏شدند اما آنان را به طور مطلق از قریش قرار داد؛ چون همه‎ی آنان از قریش بودند بلکه آنان را مختص به یک قبیله نکرد. بلکه از قبیله‏های، بنی‏تیم، بنی‏عدی، بنی‏عبدشمس، و بنی‏هاشم بودند، چون خلفای راشدین از این قبایل بودند [۱۰۲].

[۱۰۱] تخریج آن در ص (۴۲) ذکر شد. [۱۰۲] ج(۴) ص(۲۰۶،۲۱۱).