خاندان و یاران رسول الله صلی الله علیه وسلم

فهرست کتاب

درمیان بزرگان و شیوخ رافضیه در هیچ زمینه‏ای از علوم اسلامی و زهد و سخن حق، امام و پیشوایی وجود ندارد

درمیان بزرگان و شیوخ رافضیه در هیچ زمینه‏ای از علوم اسلامی و زهد و سخن حق، امام و پیشوایی وجود ندارد

درمیان بزرگان و شیوخ رافضی در هیچ یک از زمینه‏های علوم اسلامی همچون حدیث، فقه، تفسیر، و قرآن امامی وجود ندارد بلکه شیوخ رافضی یا جاهل هستند و یا همانند شیوخ اهل کتاب زندیق هستند.

این کتاب‏های مسلمانان که در آنها زاهدان امت ذکر شده، یک رافضی درمیان آنان نیست. این افرادی که در میان امت به گفتن سخن حق مشهور هستند و در راه خدا سرزنش هیچ سرزنشگری آنان را باز نمی‏دارد، در میان آنان حتی یک رافضی هم وجود ندارد.

امامیه به طور کلی معتقد به صحت اسلام در باطن هستند به جز آن دسته از آنان که ملحدند و بسیاری از شیوخ شیعه در باطن بر غیر اعتقاد خود هستند: یا فلسفه باف ملحدند و یا موارد دیگر.

همچنین در میان اهل هر دینی فضلایشان را می‏بینی که غالباً به دین برحقّ اسلام می‌گروند و یا این که ملحد می‏شوند، مانند بسیاری از علمای نصارا که در باطن زندیق و ملحدند، و در میان‏شان هم عده‏ای نیز در باطن میل به دین اسلام دارند، چون فساد و بطلان دین نصارا برایشان محرز شده است.

برای هر انسان عاقلی معلوم و مشخص است که در میان علمای مشهور مسلمانان هیچ کس رافضی نیست بلکه همگی آنان بر جهل رافضی‏ها و گمراهی آنان اتفاق نظر دارند و همه‎ی کتاب‏های آنان شاهد این امر است. کتاب‏های همه‎ی طوایف همگی به این امر گواهی می‏دهند با وجود این که کسی آنان را مجبور نمی‏کند که به ذکر رافضی‏ها و جهل و گمراهی‏شان بپردازد، اما آنان دائماً از جهل و گمراهی رافضی‏ها سخن می‌گویند که با وجود آن به طور قطع مشخص می‏شود که آنان معتقدند، رافضی‏ها جاهل‏ترین و گمراه‏ترین مردم هستند و بیشتر از همه‎ی طوایف امت اسلام از هدایت به دورند [۱۶۸].

از جمله‌ی آنان: ابن نعمان مفید، موسوی، طوسی، کراجکی، مراجعشان هستند

از جمله‎ی شیوخ رافضی‏ها ابن نعمان مفید و پیروان او همچون کراجکی، ابوالقاسم موسوی، طوسی و امثال آنان می‌باشند.

رافضی‏ها در اصل، اهل علم و خبر از طریق نظر و مناظره و معرفت و شناخت ادله و موارد متعلق به آن‏ها همچون منع و معارضه نیستند. همچنین آنان در زمینه‎ی شناخت منقولات و احادیث و روایات و تشخیص صحیح آن‏ها از ضعیفشان، جاهل‏ترین مردمان‌اند.

اصل و اساس آنان در منقولات متکی به تاریخ‏های دارای اسناد منقطع است، و بسیاری از این تاریخ‌ها توسط افرادی که به دروغ و بی‏دینی مشهور هستند، جعل شده‏اند. علمای آنان به نقل و روایت افرادی چون ابو مخنف لوط بن علی و هشام بن محمد بن سائب و امثال این‏ها که در نزد اهل علم مشهور به دروغگویی هستند تکیه می‏کنند. با این وجود اینان از بزرگ‏ترین کسانی هستند که در نقل و روایت به آنها تکیه می‌کنند. همچنین آنان به کسانی که در نهایت جهل و افترا هستند و در کتاب‌ها نامی از آنان برده نمی‏شود و علمای اهل علم رجال آنان را نمی‏شناسند، تکیه می‏کنند.

طوسی استاد صاحب کتاب منهاج الکرامه، از جمله کسانی است که می‏گوید: خداوند موجب بالذات است. او معتقد به قدیم بودن عالم است همان‏گونه که در کتاب «شرح الإشارات» او آمده است. و در نزد عوام و خواص مشهور است که او وزیر اسماعیلیه باطنیه ملحد در «الـموت» بود. سپس زمانی که ترک‏های مشرک (هولاکو) آمدند به آنان پیشنهاد کرد که خلیفه و اهل علم و دین را به قتل برساند، و اهل صنایع و تجارت را که در دنیا به او نفع می‏رسانند، زنده بگذارد. او بر امور وقف مسلمانان استیلا یافت و مقدار فراوانی از آن را به علمای مشرکین و شیخ‌های ساحر مئاب نخشی و امثال آنان عطا می‏کرد.

وقتی او رصدخانه‎ی مراغه را به شیوه‎ی صابئی‏های مشرک بنا کرد کسانی که به اهل دین و آیین اسلام نزدیک‌تر بودند از آن ناچیزترین بهره را بردند و بیشترین بهره را افرادی همچون صابئی‌های مشرک، گروه‌های معطله و مشرکان می‌بردند که از اهل دین به دور بودند هرچند که آنان به وسیله‎ی نجوم و طب و مانند این‏ها ارتزاق می‏کردند.

مشهور است که او و پیروانش به واجبات و محرمات اسلام بی‏توجهی می‏کردند، و به واجبات‏ همانند نماز پایبند نبودند و از محارم خداوند همانند شراب خواری و فحشا و سایر منکرات پرهیز نمی‏کردند. حتی درباره‎ی آنان گفته می‏شود که در ماه رمضان نماز آنان فوت می‏شد و مرتکب امور فحشا و زشت می‏شدند و کارهایی دیگر انجام می‏دادند و آنان هیچ خودنمایی و قدرتی نداشتند مگر به همراه مشرکانی که دینشان از دین یهود و نصارا بدتر است.

بنابراین، هر چه اسلام در دوره‎ی مغول و سایر ترک‏ها قوی شد، قدرت اینان به دلیل مخالفت شان با اسلام و مسلمانان ضعیف‏تر شد. به همین دلیل، آنان در نزد «امیر تورون» مجاهد که در راه خدا شهید شد، و او پادشاه مغول غازان را به اسلام دعوت کرد، پایین‏ترین شأن و منزلت را داشتند. امیر تورون با پادشاه غازان عهد کرد که اگر اسلام آورد، او را کمک می‏کند. او مشرکان نخشیه ساحر و دیگران را که اسلام نیاوردند را به قتل رساند و فسادخانه‏ها را ویران نمود و بت‏ها را شکست و جمع آنها را کاملاً از هم پاشید و یهود و نصاری را ملزم به پرداخت جزیه کرد و آنان را خوار نمود. به سبب آن، اسلام و پیروان آن در دوره‎ی مغول قوی شدند.

به طور کلی قضیه‎ی طوسی و پیروان او در میان مسلمانان مشهورتر و معروف‏تر از آن است که توصیف شود. با وجود این، گفته می‏شود: او در اواخر عمرش نمازهای خود را جدی می‏گرفت، و به تفسیر بغوی و فقه و مانند این‏ها مشغول بود و اگر او از الحاد و بی‌دینی توبه کرده باشد خداوند نیز توبه را از بندگانش می‏پذیرد [۱۶۹].

[۱۶۸] ج(۴) ص(۷۶) ج(۱) ص(۲۲۶، ۲۲۷) ج(۳) ص(۲۶۴) ج(۲) ص(۱۲۲، ۱۲۳). [۱۶۹] ج(۱) ص(۱۶) ج(۲) ص(۱۲۲).